حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام:

لَوْ یَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِی فَضْلِ مَعْرِفَةِ اللَّهِ مَا مَدُّوا أَعْیُنَهُمْ إِلى‏ مَا مُتِّعَ بِهِ الْأَعْدَاءُ مِنْ زَهْرَةِ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ نَعِیمِهَا، وَ کَانَتْ دُنْیَاهُمْ أَقَلَّ عِنْدَهُمْ مِمَّا یَطَؤُونَهُ بِأَرْجُلِهِمْ، وَ لَنُعِّمُوا بِمَعْرِفَةِ اللَّهِ وَ تَلَذَّذُوا بِهَا تَلَذُّذَ مَنْ لَمْ یَزَلْ فِی رَوْضَاتِ الْجِنَانِ‏  مَعَ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ.

الکافی (ط - دارالحدیث) ؛ ج‏15 ؛ ص563

 

لو : حرف شرطیه غیر عامل، مبنی بر سکون/ حرف شرط

 

یعلم : فعل ، مضارع، مفرد مذکر غایب، ثلاثی مجرد، سالم، متعدی، معلوم/فعل شرط

الناس: اسم ، غیرمصدر،جامد، اسم جمع، معرفه به ال، معرب/فاعل

مااسم استفهام، مبنی برسکون در محل نصب / مفعول برای یعلم

فی: حرف جر، مبنی بر سکون، عامل ، محلی از اعراب ندارد

فضل : اسم مصدر، جامد، مفرد، مذکر، معرفه به اضافه، معرب، / مجرور

معرفة: اسم، مصدر میمی، جامد، مفرد، مونث، معرفه به اضافه ، معرب/ مضاف الیه

الله : لفظ جلاله ، اسم ، مفرد ، مذکر ، جامد غیرمصدری ، مُعرَّف بأل یا عَلَم،معرب/ مضاف الیه

ما : نافیه غیر عامل، مبنی

مدوا: فعل، مضاعف، ماضی، جمع مذکر غایب،ثلاثی مجرد،متعدی،معلوم/ فعل و فاعل

أعین: اسم، جمع مکسر، مشتق، مونث،معرفه به اضافه،معرب/ مفعول

هم: اسم،ضمیرمتصل مفعولی، جمع مذکرغایب، معرفه، مبنی/مضاف الیه

 

الی : حرف جر عامل

ما: اسم موصول، مبنی برسکون/ مجرور

متع: فعل، ماضی ، مفرد مذکر غایب، ثلاثی مزید باب تفعیل، سالم ، مجهول/ فعل

بِهِ : جارو مجرور 

جمله فعلیه "متع به الاعداء من زهرة الحیوة الدنیا و نعیمها" صله ی ما موصول است و محلی از اعراب ندارد  و ضمیر "ه" در "به" ضمیر عائد صله است.

الاعداء : اسم،جمع مکسر،مشتق، مونث، معرفه به ال، معرب/نایب فاعل

من: حرف جر- مبنی بر سکون- عامل

زهرة:اسم،غیر مصدر، جامد، مفرد،مونث،معرفه به اضافه، معرب/ مجرور

الحیوة:اسم مصدر، جامد، مفرد، مونث، معرفه به ال، معرب /مضاف الیه

الدنیا:اسم منقوص، مفرد، مونث مجازی، مشتق اسم تفضیل از مصدر دنوّ، معرفه به ال، معرب، غیر منصرف/مضاف الیه

 

و: حرف عطف

نعیم: اسم، مفرد، مذکر، مشتق ، معرفه به اضافه، معرب / معطوف به زهرة و مجرور

ها: اسم ، ضمیرمتصل مفعولی ، مفرد مونث غایب، معرفه، مبنی/مضاف الیه

و: حرف استیناف

 کانت : از افعال ناقصه، ماضی، مفرد مونث غایب /فعل

دنیا: بالا گفته شد/ اسم کان و محلا مرفوع

هم: اسم،  ضمیرمتصل مفعولی، جمع مذکر غایب ، مبنی / مضاف الیه

اقل: اسم تفضیل، مفرد، مذکر، مشتق، ، نکره، معرب / خبر کان محلا مرفوع

عند: از اسماء دائم الاضافه /ظرف منصوب متعلق به کانت

هم: اسم،  ضمیرمتصل مفعولی، جمع مذکر غایب، مبنی / مضاف الیه

من: حرف جر- مبنی بر سکون- عامل

ما: اسم موصول، مبنی برسکون / مجرور

یطؤون: فعل، مضارع، جمع مذکر غایب، مهموز اللام، ثلاثی مجرد، مثال واوی، متعدی، معلوم / فعل و فاعل

ه : اسم ، ضمیرمتصل مفعولی، مفرد مذکر غایب، مبنی / مفعول

جمله فعلیه"یطؤونه بأرجلهم " صله ی ما موصول است و محلی از اعراب ندارد. و "ه" ضمیر عائد صله 

ب: حرف جر ، عامل

أرجل: اسم ، جمع مکسر از رِجل، مصدر، مشتق، مونث، معرفه به اضافه، معرب/ مضاف الیه

ل: حرف تاکید

نعموا: فعل ، ماضی، جمع مذکر غایب، ثلاثی مزید باب تفعیل، مجهول/ فعل

ب: حرف جر ، عامل، مبنی

معرفة: اسم، مصدر میمی، جامد، مفرد، مونث، معرفه به اضافه ، معرب/ مجرور

الله : لفظ جلاله ، اسم ، مفرد ، مذکر ، جامد غیرمصدری ، مُعرَّف بأل یا عَلَم،معرب / مضاف الیه

 

و : حرف ربط

تلذذوا: فعل، ماضی، جمع مذکر غایب، ثلاثی مزید باب تفعّل، لازم/فعل و فاعل

 ب: حرف جر ، عامل، مبنی

ها: اسم ، ضمیرمتصل مفعولی مفرد، مونث، /مجرور

تلذذ: اسم ، مصدر، باب تفعّل، مفرد، مذکر، مشتق، نکره، معرب / مفعول مطلق نوعی

من : اسم موصول مشترک ، مفرد، مذکر، غیر متصرف، مبنی برسکون / مضاف الیه

از "لم یزل" تا آخر حدیث جمله صله برای من است و ضمیر مستتر در لم یزل عائد صله است.

لم : حرف جحد

یزل: فعل ، مضارع (به خاطر حرف جحد معنای ماضی می دهد) ، مفرد مذکر غایب، ثلاثی مجرد، اجوف واوی، مجزوم به لم، لازم، معرب / فعل و فاعل

فی: حرف جر، مبنی بر سکون، عامل ، محلی از اعراب ندارد

روضات : اسم، جمع مونث سالم از روضة، مشتق، معرب، معرفه به اضافه/مجرور

الجنان: اسم ، جمع مکسرجنة، مونث،مشتق، معرفه به ال، معرب / مضاف الیه

مع: اسم دائم الاضافه، غیر متصرف، مبنی بر فتح/ مفعول فیه متعلق به لم یزل

أولیاء: اسم، جمع مکسر ولی، مونث، مشتق، معرفه به اضافه ، معرب/مضاف الیه

الله : لفظ جلاله ، اسم ، مفرد ، مذکر ، جامد غیرمصدری ، مُعرَّف بأل یا عَلَم، معرب / مضاف الیه

 

 

امام صادق علیه السلام:

اگر مردم آنچه در برتری معرفت خدا هست را می دانستند، چشمانشان را به سوی آنچه دشمنان از آنها بهره مندند، از زینتهای زندگی دنیوی و نعمت های آن، نمی دوختند. و دنیای آنها نزدشان پست تر از آنچه بود که با پاهایشان بر آن می رفتند  و به شناخت خدا نعمت داده می شدند و از آن لذت می بردند همانند لذت بردن کسی که دائما در باغهای بهشت با اولیا الله است. 

 

 

 

نظرات  (۴)

 یَعْلَمُ=فعل شرط محلاً مجزوم

مَا مَدُّوا : جواب شرط محلاً مجزوم

مُتِّعَ بِهِ:متعدی است یا بخاطر باب تفعیل متعدی شده؟

  • فرید افتخاری
  • متع لازم است و باب تفعیل آن را متعدی می کند که در نتیجه می تواند مجهول شود، پس در حالت ثلاثی مجرد چون لازم است امکان متعدی شدن آن نیست.
    معنا اینطور می شود : متع = بهره مند شد، لذت برد
    در باب تفعیل مفعول می گیرد مثل این که : متّعه الله یعنی خداوند بهره مندش کرد
    حرف جر ب هم در واقع در معنا مفعول با واسطه است چه در حالت لازم و چه متعدی و در ترکیب آن را جار و مجرور می گیریم
    رویت شد.
    لم یزل از افعال ناقصه است. ضمیر مستتر هو اسم آن است و خبرش هم جمله : فی روضات الجنان مع اولیاء الله" است که محلا منصوب است.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.