حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

رسول الله صلی الله علیه و آله:

 مِن سَعادَةِ ابنِ آدَمَ اسْتِخارَةُ اللّه‏ِ و رِضاهُ بِما قَضَى اللّه‏ُ و مِن شِقْوَةِ ابن آدَمَ تَرکُهُ اسْتِخارَةَ اللّه‏ِ و سَخَطُهُ بِما قَضَى اللّه‏ُ ؛

تحف العقول ص 55

 

مِن:حرف جر- عامل

سعادة: اسم- مفرد- مؤنث- جامد مصدری- معرفه - معرب / مجرور به حرف جر

من سعادة ابن آدم : خبر مقدم

 

ابن: اسم- مفرد- مذکر- جامد-معرفه؟- معرب  /مضاف الیه و مجرور؟

آدم: اسم- مفرد- مذکر- جامد-معرفه - معرب /مضاف الیه و مجرور

استخارة: اسم- مفرد- مؤنث لفظی- مشتق، مصدر باب استفعال- معرفه به اضافه- معرب / مبتدا و مرفوع

الله : لفظ جلاله / مضاف الیه و مجرور

 

و:حرف عطف- غیر عامل

رضا: اسم- مفرد- مذکر- جامد مصدری- معرفه به اضافه- معرب- مقصور/ معطوف به استخارة ، مبتدا تقدیرا مرفوع

ه: ضمیر متصل مجروری- مفرد مذکر غایب / مضاف الیه و مجرور (مرجع ضمیر الله)

 

بِ: حرف جر

ما: اسم موصول- مبنی / مفعول به قضی؟

قضی: فعل ماضی- مفرد مذکر غایب- ثلاثی مجرد- معتل، ناقص یایی- متعدی؟- معلوم / فعل

الله: لفظ جلاله / فاعل قضی و مرفوع

 

و: حرف عطف

من: حرف جر

شقوة: اسم- مفرد- مونث- جامد مصدری- معرف به اضافه- معرب / مجرور به حرف جر، متعلق به ضمیر ه

ابن آدم: مانند بالا / مضاف الیه و مجرور

من شقوة ابن آدم: خبر مقدم در محل رفع

 

ترکُ: اسم- مفرد- مذکر- جامد مصدری- معرفه به اضافه- معرب / مبتدا و مرفوع

ه: مانند بالا / فاعل ترک (مصدر به عنوان عامل عمل می کند)

استخارةَ: مانند بالا / مفعول ترک

الله: لفظ جلاله / مضاف الیه و مجرور

 

و: حرف عطف

سخطُ: اسم مفرد- مذکر- جامدمصدری- معرفه به اضافه- معرب / مبتدا و مرفوع عطف به ترکُ

ه: مانند بالا / فاعل سخط

بِ: حرف جر

ما : اسم موصول

قضی: مانند بالا/ فعل

الله: لفظ جلاله / فاعل قضی و مرفوع

بما قضی الله: مفعول به سخطُ و محلا منصوب

 

رسول خدا صلی الله علیه و آله:

از سعادت فزرند آدم، طلب خیر کردن او از خدا و رضایت به آنچه خداوند مقدر کرده است و از شقاوت (بدبختی) او این است که طلب خیر کردن را ترک کند و به آنچه خداوند مقدر کرده است، ناخشنود باشد.

نظرات  (۲)

  • سمیه افتخاری
  • ابن معرفه به اضافه است (چون آدم علم است)


    آدم غیرمنصرف است (علمیت و اعجمی بودن) برای همین کسره نگرفته


    رضا مقصور است


    قضی متعدی است (به معنای حکم کرد)


    با توجه به اینکه مصدر عامل است، می شود گفت که الله (در عبارت استخارة الله) هم مضاف الیه است و هم مفعول به برای استخارة؟ در این صورت فاعل استخارة را هم باید ذکر کرد که مثلا هو مستتر است؟

    کلا چه زمانی باید مصدر را به عنوان عامل در نظر بگیریم و دنبال فاعل و مفعولش باشیم؟ (مثلا همین جا به سعادة و شقوة که هر دو مصدرند کاری نداریم؟) 

  • فرید افتخاری
  • مصدر معمولا به فاعلش اضافه می شود لذا بهتر است اینجا الله را در استخاره الله همان مضاف الیه بگیریم. مثالش همان ترکه در جمله یعد است که مصدر به فاعل خود اضافه شده و عمل کرده است. 

    ما در بما همان مجرور به حرف جر است.

    ه در سخطه مضاف الیه است به همان دلیل بالا.

    بما هم جار و مجرور و متعلق به سخط 

    قضی الله صله برای ما و ضمیر در قضی عائد صله

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.