حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

رسول خدا صلی الله علیه و آله:

مَن خانَ أَمانَةً فِى الدُّنیا وَلَم یَرُدَّها إِلى أَهلِها ثُمَّ أَدرَکَهُ المَوتُ ماتَ عَلى غَیرِ مِلَّتى وَیَلقَى اللّه‏َ وَ هُوَ عَلَیهِ غَضبانٌ؛

جامع الاحادیث الشیعه،ج 23،ص 1154

 

من: از ادات شرط

خان:فعل-ماضی-ثلاثی مجرد-مفرد مذکر غایب-اجوف-مبنی/فعل شرط

امانة: اسم-مفرد-منصرف-مصدر-مهموز-مونث-معرب/مفعول به

فی: از حروف جاره

الدنیا: اسم-مفرد-مونث-مشتق-صفت مشبه-معرب/مجرور

 

و: حرف عطف-

لم: حرف جازم

یرد: فعل مضارع مجزوم به لم –مفرد مذکر غایب-ثلاثی مجرد-معرب/فعل شرط2

ها: ضمیرمتصل منصوبی مفرد مونث /مفعول به

الی: از حروف جاره

اهل: اسم –مفرد- مذکر-معرب-منصرف/مجرور و مضاف

ها: مضاف الیه

 

ثم: حرف ربط

ادرک: فعل ماضی باب افعال-ثلاثی مزید-مفرد مذکر غایب-مبنی

ه: ضمیر متصل منصوبی –مذکر-مفرد/مفعول به

الموت: اسم –مصدر-منصرف-مفرد- مذکر-معرب/فاعل

مات: فعل ماضی-ثلاثی مجرد-مفرد مذکر غایب-اجوف-مبنی/جواب شرط

علی: حرف جر

غیر: از ادات استثنا-اسم-دایم الاضافه-معرب/مجرور

ملة: اسم جمع-مونث مجازی-معرب-منصرف/مضاف الیه غیر- مضاف-مستثنی

ی: ضمیر متصل منصوبی-متکلم وحده-مضاف الیه

 

و: حرف ربط

یلقی: فعل مضارع –معرب-مفرد مذکر غایب-ناقص-ثلاثی مجرد/

الله: اسم خاص خداوند/مفعول به

 

و: واو حالیه- جمله بعد ان در جایگاه حال است.

هو: ضمیر منفصل مرفوعی/مبتدا

علی: حرف جر            

ه: ضمیر-مجرور

غضبان: اسم-مفرد-مشتق-صفت-مشبه-معرب/خبر

 

رسول خدا صلی الله علیه و آله:

کسى که در دنیا به امانتى خیانت کند و آن را به صاحبش برنگرداند و آنگاه بمیرد بر دین من نمرده است و با خدا دیدار مى‏ کند در حالى که بر او خشمگین است. 

 

نظرات  (۸)

می شود گفت که فی الدنیا مفعول فیه است و محلا منصوب؟

جمله فعلیه  "لَم یَرُدَّها إِلى أَهلِها"  صفت است برای امانت  و محلا مجرور.


به نظر من صفت نیست، معنی اش درست در نمی آید.
  • فرید افتخاری
  • من شرطیه، مبتدا و محلا مرفوع است، فعل شرط و فعل جزا، محلا مجزومند.

    غیر و سوی چون دائم الاضافه هستند وقتی به عنوان استثناء بیایند اعراب مستثنی را به خود گرفته و مستثنی را مضاف الیه خود قرار می دهند. علتش هم آن است که مستثنی، چون غیر به آن اضافه می شود، اعراب آن لزوما مجرور می شود، لذا برای این که معلوم باشد اعراب آن در اصل (قبل از مجرور شدن به خاطر اضافه غیر به آن) چه بوده است، اعراب آن را (که مانند اعراب مستثنی به إلا است) به غیر می دهند. 
    ولی اینجا خود غیر مجرور به حرف جر است و لذا باید جار و مجرور را متعلق به محذوف و جمله را حال و محلا منصوب برای ضمیر مستتر در مات بگیریم، مثل آیه شریفه و یقتلون الانبیاء بغیر حق که بغیر حق درآن متعلق به محذوف و حال و محلا منصوب است.

    در جواب نگین : 
    فی الدنیا جار و مجرور است و مفعول فیه نمی تواند باشد.

    جمله وصفیه واو نمی گیرد و لذا جمله لَم یَرُدَّها إِلى أَهلِها" همان طور که گفته اند حال است و واو هم  واو حالیه است.
    متعلق به محذوف یعنی چی؟
  • فرید افتخاری
  • شبه جمله ها مثل جار و مجرور چون معنای حرفی یا ناقص دارند به تنهائی معنا نمی دهند و حتما در کنار فعل یا شبه آن معنا پیدا می کنند. مثلا وقتی می گوییم زید فی الدار زید مبتدا و فی الدار خبر است ولی باید آن را متعلق به یکون محذوف یگیریم چون خبر (فی الدار) به تنهائی یعنی "در خانه" و با آن جمله کامل نمی شود (زید در خانه)، لذا یک "یکون" (هست) در تقدیر می گیریم که محذوف است و در جمله نیامده تا با آن جمله کامل شود (زید یکون فی الدار --> زید در خانه هست).
    اینجا هم شبه  جمله بعد از معرفه حال است و در معنا هم می خواهد بفرماید طرف میمیرد در حالی که بر غیر دین من است ولی در عبارت فعلی نیامده و "علی غیر ملتی" هم معنایش ناقص است لذا در تقدیر یک عبارت "حالةَ کونِهِ" 
    میگیریم که جمله کامل شود --> مات حالةَ کونِهِ علی غیر ملتی"
    معنا اینطور می شود : کسی که ... می میرد در حالی بودن او بر غیر دین من.
    اگر بخواهید ساده تر بگویید می توان گفت در تقدیر "و هو کان علی غیر ملتی" بوده . 
    در هر حال منظور این است که شبه جمله با در تقدیر گرفتن فعل یا عبارتی که محذوف است به جمله اسمیه ویا فعلیه کامل تبدیل شود.
    توضیح کاملی بود.ممنون
    آقا شدیدا ممنون... یکی از مبهمات زندگیم حل شد!!!
    آقا فرید واقعا ایول دارید شدیدا
    خیلی احسنت

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.