حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله:

سَیَأْتِی قَوْمٌ مِنْ بَعْدِکُمْ الرَّجُلُ الْوَاحِدُ مِنْهُمْ لَهُ أَجْرُ خَمْسِینَ‏ مِنْکُمْ‏ قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ نَحْنُ کُنَّا مَعَکَ بِبَدْرٍ وَ أُحُدٍ وَ حُنَیْنٍ وَ نَزَلَ فِینَا الْقُرْآنُ فَقَالَ إِنَّکُمْ لَوْ تَحَمَّلُوا لِمَا حُمِّلُوا لَمْ تَصْبِرُوا صَبْرَهُمْ.

بحار الانوار جلد 52 صفحه 130 

 

 

س:حرف استقبال، غیر عامل

یَأْتِی :فعل، مضارع، مفرد مذکر غایب، مهموز الفاء، لازم، معلوم،معتل(ناقص یایی)، معرب /فعل

قَوْمٌ : اسم جمع،غیر مصدر، جامد، مذکر،نکره، معرب/فاعل

من بعدکم :جارومجرور متعلق به محذوف ، جمله صفت قوم محلا مرفوع

الرَّجُلُ الْوَاحِدُ مِنْهُمْ لَهُ أَجْرُ خَمْسِینَ‏ مِنْکُمْ: صفت دوم برای قوم

مِنْ :حرف جر،عامل

بَعْدِ: اسم، مفرد، مذکر، معرفه به اضافه، معرب/ مجرور به حرف جر

کُمْ : ضمیر متصل، جمع مذکر مخاطب، مبنی/مضاف الیه

الرَّجُلُ :اسم، جامد، مذکر، معرفه به ال، معرب /مبتدا

الْوَاحِدُ :اسم ،مشتق، معرفه به ال، مذکر، معرب، اسم فاعل ثلاثی مجرد / صفت مبتدا

مِنْهم:جار و مجرورمتعلق به یکون محذوف ، حال (برای الرجل) و محلا منصوب

لَهُ أَجْرُ خَمْسِینَ‏ مِنْکُمْ: خبرالرجل

لَهُ:ل:حرف، ه: ضمیرمتصل مفعولی، مفرد مذکر غایب/ خبر مقدم

أَجْرُ: اسم، مفرد، مذکر،معرفه به اضافه، معرب/مبتدا مؤخر

خَمْسِینَ: اسم ،عدد، مذکر ، متصرف ،معرب/مضاف الیه

مِنْکُمْ: صفت برای رجل محذوف (که تمیز خمسین بوده است(

 

 

قَالُوا:فعل، ماضی جمع مذکر غایب، اجوف واوی، مبنی/فعل و فاعل

یَا : حرف ندا

رَسُولَ :اسم، مفرد، مشتق،معرفه به اضافه، معرب/ منادا

اللَّهِ : لفظ جلاله/ مضاف الیه

نَحْنُ : ضمیرمنفصل، متکلم مع الغیر/ مبتدا

کُنَّا : از افعال ناقصه، ماضی، متکلم مع الغیر/ فعل ناقصه و نا اسم  کان و محلا مرفوع

مَعَ : از اسماء دائم الاضافه، غیر متصرف، مبنی بر فتح/ظرف محلا منصوب متعلق به محذوف جمله"معک ببدر" خبر کُنّا و محلا منصوب

ک: ضمیر ، مفرد مذکر مخاطب/ مضاف الیه مع

بِ: حرف جر ، عامل

بدر: اسم ، مفرد ، مذکر، معرفه به علم/ مجرورمتعلِق به مُتَعلَق معک که بطور مثال حاضرٌ بوده است) یا متعلق به خبر کنّا(

 

وَ : حرف عطف

أُحُدٍ : اسم ، مفرد ، مذکر، معرفه به علم /معطوف بر بدر

وَ : حرف عطف

حُنَیْنٍ : اسم ، مفرد ، مذکر، معرفه به علم /معطوف بر بدر

وَ :حرف عطف

نَزَلَ :فعل، ماضی، مفرد مذکر غایب،لازم/فعل

فِینَا : جار و مجرور

الْقُرْآنُ : اسم،مفرد، جامد، معرفه به ال، معرب /فاعل

 

فَ: حرف ربط غیر عامل

قَالَ :فعل، ماضی، مفرد مذکر غایب، اجوف واوی، متعددی/فعل

إِنَّ: حرف مشبهه بالفعل- عامل – مبنی بر فتح

کُمْ : ضمیر متصل، جمع مذکر مخاطب/ اسم إن و محلا منصوب

لَوْ : لو شرطیه

تَحَمَّلُوا :فعل، ماضی، جمع مذکر مخاطب، متعدی/ فعل شرط و مجزوم

تحملوا لِمَا حُمِّلُوا: جمله شرط

لَمْ تَصْبِرُوا صَبْرَهُمْ: جزای شرط

ل : حرف-عامل-مبنی/جار

ما: مایموصوله / مجرور

حُمِّلُوا : فعل، ماضی مجهول، جمع مذکر غایب/فعل ضمیر در آن نائب فاعل و عائد صله

لَمْ تَصْبِرُوا :مضارع مجزوم، جمع مذکر مخاطب، متعدی/ جواب شرط و مجزوم

صَبْرَ: اسم، جامد،معرفه به اضافه، معرب/مفعول مطلق نوعی

هُمْ:ضمیر متصل ، مبتی/مضاف الیه

 

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
پس از سپری‌شدن دوران شما، مردمی بر سر کار خواهند آمد که هر فرد آنان، پاداش پنجاه تن از شما را داراست. عرض کردند: «‌ای رسول خدا! ما در جنگ بدر و احد و حنین در رکاب شما جنگیدیم و دربارة ما آیاتی از قرآن نازل شد». فرمود: «اگر شما آنچه را آن‌ها تحمل کردند، متحمل شوید، از صبر و شکیبایی آنان برخوردار نخواهید بود.

نظرات  (۴)

من زائده است. (قومی بعد شما خواهد آمد)

بَعد ظرف زمان (مفعول فیه) متعلق به سیأتی و محلا منصوب و لفظا مجرور است.

در این حالت فکر می کنم که "من بعدکم" صفت نیست.

من بعدکم متعلق به سیأتی است.

ه در له ضمیر متصل جری است

یا رسول الله ... فینا القرآن جمله مفعول به برای قالوا و محلا منصوب است.

کنا معک ببدر و حنین و احد خبر برای نحن است.

مع به نظرم متعلق به محذوف نیست و متعلق به کنّا است

لو جازم نیست.

لِ در لما حملوا زائد است؟

"ما حملوا" مفعول به برای تحملوا است






  • سید حامد فرهنگ
  • "کن" در "کنا" تام نمیشه؟ 
    "مع" متعلق به چی بوده که حذف شده؟
  • سید حامد فرهنگ
  • منم فکر میکنم "من بعدکم" صفت نیست و مجرور به حرف جر بشه
  • فرید افتخاری
  • من در اینجا به معنای فی هست و اینطوری معنا هم درست است. اصولا ظروف مبنی با حروف جر زیاد استعمال می شوند مثل همین مورد یا "من لدن" یا "الی "من حیث" یا "من دون" و امثال اینها و در همه معنای من فی است که با ظرفیت می سازد و معنای آن را تکمیل می کند.

    ضابطه در این که کدام استعمال مراد است مثلا اینجا من را زائده بگیریم یا به معنای فی، یکی کثرت استعمال است که در کتب نحو قواعد آن بیان شده است (مثلا در مانحن فیه در بحث ظروف مبنی این موضوع را ذکر کرده اند) و از آن مهم تر این است که در قرآن کریم چگونه استعمال شده است و در این مورد هم مثال های متعددی هست مثل آیه شریفه ثم اتخذتم العجل من بعده که آن را متعلق به محذوف و حال گرفته اند (چون بعد از معرفه آمده) . همچنین است آیه شریفه ثم عفونا عنکم من بعد ذلک و ...

    به یک نکته مهم هم باید توجه داشت که ما کم کم باید عادت کنیم که در یک آیه یا روایت احتمالات اعرابی متعددی هست و همانطور که قبلا هم ذکر شد منعی ندارد که بیش از یکی از آنها صحیح باشد و غایت این بحث ها در ترجیح یک احتمال است نه اثبات بطلان بقیه. در اینجا هم نظر سمیه می تواند درست باشد ولی به نظر حقیر آنچه در بالا آمد اصح است.

    در مورد جری بودن ضمیر "ه" ، این یک اصطلاح است که در کتب قدیم ضمایر را دو بخش می کردند فاعلی و مفعولی و حالت جری را ذکر نمی کردند ولی در متون جدید اینها را سه بخش می کنند . البته واقعا هم دو جور ضمیر بیشتر نداریم .

    جمله بعد از قالوا هم مثل جمله بعد از فقال محلا منصوب و مفعول به آنهاست.

    معک چون خبر است و خبر باید جمله مستقل باشد نمی تواند به کنا متعلق باشد.

    لو شرطیه بر سر دو فعل ماضی می آید و در غیر این صورت اگر بر سر دو فعل مضارع بیاید معنای آنها را قلب به ماضی می کند.
    مشکل در اینجا این است که لو جازمه عمل کرده است در حالی که لو جزم نمی دهد، شاید بهترین راه حل آن این باشد که آن را ناشی از اشتباه نساخ بدانیم زیرا در نسخه های دیگر این حدبث "لو تُحَمَّلُونَ‏ " آمده است که برابر قاعده است و معنای آن به ماضی تغییر می یابد. (بحار الأنوار : 52 / 130)
    در الغیبة شیخ طوسی (ره) هم به صورت انکم لو تحملتم لما حُمِّلوا لم تصبروا صبرهم آمده که کاملا مطابق قاعده است.

    ل در لما حملوا معنای غالبی خودش را می دهد یعنی "برای" و لذا زائد نیست.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.