حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

امام صادق علیه السلام:

اَلسَّخاءُ مِن أخلاقِ الأنبیاءِ، و هُوَ عِمادُ الإیمانِ، ولا یَکونُ مُؤمِنٌ إلاّ سَخیّا، ولا یَکونُ سَخیّا إلاّ ذو یَقینٍ وهِمَّةٍ عالیَةٍ ؛ لأِنَّ السَّخاءَ شُعاعُ نورِ الیَقینِ، ومَن عَرَفَ ما قَصَدَ هانَ عَلَیهِ ما بَذَلَ؛

مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ،ج7 ،ص 17-بحارالأنوار(ط-بیروت)، ج68، ص355

 

السخاءُ: مبتدا مرفوع                  

مِن اخلاق: جار و مجرور-مضاف           

الانبیاءِ: مضاف الیه

مِن اخلاق الانبیاء : خبر محلا مرفوع     

و: ربط

هو: مبدل و سخا مبدل منه- مبتدا  (و یا کل جمله عطف به جمله قبل در نتیجه واو عاطف)                      

عمادُ: مبتدا-مضاف

الایمان: مضاف الیه                   

 

 و:ربط

لا یکون: فعل مضارع منفی از افعال ناقصه

مومنٌ: اسم کان مرفوع              

 الاّ:  استثنا                                                                                                                                             سخیاً :خبر کان و منصوب

 

و لایکون سَخیاً : فعل و اسم یکون

ذو یقین: مضاف و مضاف الیه- خبر                

و: عاطف

هِمَّةٍ: معطوف و خبر

عالیةٍ: نعت  برای هِمَّةٍ

لأنَّ: لام تعلیل و أَنَّ حرف مشبة بالفعل

 

 

 

السخاءَ: اسم ان

شُعاعُ: اسم ان -مضاف

الیقین: مضاف الیه

مِن: از ادات شرط –مبتدا 

عَرفَ: فعل ماضی- فعل شرط-خبر –محلا مجزوم-هو فاعل

ما: موصول –مفعول به

قَصدَ: فعل ماضی –جمله صله

هان: فعل ماضی-جواب شرط درمحل جزم  - هو:فاعل

ما=موصول-مفعول به

بَذلَ: جمله صله –فعل ماضی- هو فاعل          

 

امام صادق علیه السلام فرمود:

سخاوت از اخلاق پیامبران و ستون ایمان است . هیچ مؤمنى نیست مگر آن که بخشنده است و تنها آن کس بخشنده است که از یقین و همّت والا برخوردار باشد ؛ زیرا که بخشندگى پرتو نور یقین است . هر کس هدف را بشناسد بخشش بر او آسان شود.

 

نظرات  (۴)

عماد خبر است.


الّا در "لا یکون مومن الّا سخیّا" ادات حصر است.


به نظرم در "لا یکون سخیا الا ذو یقین..." سخیا خبر مقدم برای یکون و ذو اسم موخر آن است و یقین مضاف الیه و همة هم معطوف به یقین است.الّا هم باز ادات حصر است.


شعاع خبر إن و نور مضاف الیه است


در جمله آخر، هان فعل لازم است (آسان شد) و "ما" فاعل آن است و علیه هم جار و مجرور متعلق به هان است.


در مورد معنی جمله آخر سوال داشتم:

هر کس آنچه را قصد کرده شناخت، آنچه می بخشد برایش آسان می شود.


به نظرم اینجا منظور فقط بخشش و سخا نیست، بلکه منظورش اینه که کسی که واقعا هدفش را بشناسد، چیزهایی که در راه رسیدن به هدف از دست می دهد (می دهد تا به هدفش برسد)، برایش بی اهمیت می شود درسته؟ 

  • فرید افتخاری
  • در روایت ما مکرر آمده است که کلام نورانی اهل بیت علیهم السلام  وجوه مختلفی دارد و همه این وجوه منظور ایشان علیهم السلام است. مثل این روایت : عن إبراهیم الکرخی عن أبی عبد الله ع أنه قال حدیث تدریه خیر من ألف حدیث ترویه و لا یکون الرجل منکم فقیهاً حتى یعرف معاریض کلامنا و إن الکلمة من کلامنا لتنصرف على سبعین وجهاً لنا من جمیعها المخرج.
    بنا بر این در همانطور که قبلا گفتیم ممکن است چند معنا در یک روایت صحیح باشد و بلکه حتما چنین است و بلکه این معانی به چندین معنا هم می رسد .
    یک نکته مهم در فهم معانی احادیث - غیر از دقت در معنای لغات و ترکیب حدیث - توجه به معانی طولی احادیث است که از آن به باطن معنا و باطن باطن معنا و ... تعبیر شده است.
    در حدیث حاضر هم یک معنا همین است که فرموده اند و یک معنا آنچه سمیه آورده ، اما اشاره به ارتباط سخاء با یقین و این که سخاوت پایه ایمان است و شرط بودن یقین برای سخاء ، بایستی ذهن ما را به معانی بلندتری بکشاند ، چرا که اگر معنای ظاهری مراد باشد آن وقت باید بگوییم چون استثناء در سیاق نفی مفید حصر است بنابراین آدم خسیس یا حتی مقتصد = غیر سخی) مومن نیست و نمی تواند همت عالی داشته باشد، که این خلاف ظواهر دینی بوده و قابل پذیرش نیست.
    همچنین فرموده اند سخاء شعاع نور یقین است و در روایات زیادی در مورد عظمت یقین و کم بودن آن میان بندگان الهی تاکید شده است مثل این روایت که می فرماید : لم یقسم بین الناس شی‏ء اقل من الیقین (کافی، ج 2 ص 52)، با این توضیح باید دید کدام سخاء است که موکول به رسیدن به مقام یقین است و البه بعد از فهمیدن اینها می توانیم درک کنیم که بخش آخر روایت شریف یعنی من عرف ماقصد ... که موضوع سئوال سمیه در کامنت دوم است چه خواهد بود.
    دقت شود که همانطور که قبلا عرض شد منظور از طرح تدریجی این مسائل در اینجا ایجاد یک حالت طوفان یا بارش فکری (Brainstorming) در میان دوستان است که به طرح سئوالات ذهنی در مورد متون دینی منجر شود و کم کم این واقعیت را به ما بنمایاند که در ورای این ظاهر باطنی نهفته است و کلام ائمه علیهم السام حاوی اسراری است که خودشان هم بر آن تاکید فرموده اند و اگربنا بر این بود که این اسرار مطلقا سِرّ بمانند و مخصوص خودشان باشد و نمی خواستند شیعه به حریم این اسرار راه یابد ، دلیلی نداشت که با بیانات مختلف و متنوع که برخی احادیث آن در همین وبلاگ هم تجزیه و ترکیب شده ، بر وجود این بواطن و حقایق و اسرار تاکید بفرمایند.
    فعلا در این وبلاگ در مرحله ای نیستیم که در مورد جواب این سئوالات بحث کنیم ، اما به این سئوالات احتیاج داریم !
    بعدا هم چنین سئوالاتی را یکی یکی پاسخ نخواهیم گفت ، چه این که این امری مستحیل است.
    هدف حوزه علمیه کوچک ما آن است که علوم اهل بیت علیهم السلام را به نحوی فرا بگیریم که در پرتو روش سنتی حوزات علمیه شیعه ، پاسخ این سئوالات و سئوالات مشابه و بطور کلی معانی بلند قرآن کریم و احادیث شریف را خود دریابیم.
    اما چنانچه در منشور وبلاگ هم آمده برای فهم این اسرار ، زبان عربی گرچه شرط لازم است اما کافی نیست و علوم دیگری و بلکه یک مدل فکری جامع لازم است که از خداوند متعال و اولیاء معصومش علیهم السلام مسئلت داریم توفیق آموختنشان را به جمع کوچک ما عنایت بفرماید.
  • فرید افتخاری
  • پ.ن.: حدیث ابتدایی کامنت پیشین در ص 2 کتاب معانی الاخبار شیخ صدوق (ره) آمده است.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.