حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

معادل عربی ضرب المثلهای فارسی

 

بخش اول

 

1)   اَنا الغریقُ فما خَوْفی من الَبلل ← آب که از سرگذشت چه یک وجب ، چه صد وجب

2)   الغَمراتُ ثمَّ یَنْجَلینَ ← پایان شب سیه سفید است

3)   هذاالفرسُ و هذا المیدان ← این گوی و این میدان

4)   اَعْطِ القَوسَ بارِیها ← کار را باید به کاردان سپرد

5)   لا تَطَرحِ الدُّرّ اَمام الکَلْبِ ← قدر زر زرگر شناسد

6)   ما لا یُدرَک کلُّه لا یُترک کلُّه ← آب دریا را اگر نتوان کشید – هم به قدر تشنگی باید چشید

7)   لَیِّنُ الکلامِ قَیدُ القُلوب ← زبان خوش ، مار را از سوراخ بیرون می‌آورد

8)   الماضِی لا یُذکَرُ ← گذشته ها گذشته .

9)   یَحْسَبُ المَمْطورُ اَنّ کلّاً مُطِرَ ← کافر همه را به کیش خود پندارد

10)  المَوتُ حَوضٌ مَوُرودٌ ← مرگ شتری است که در خانه همه می خوابد.

11)  اِنّ الحبیبَ الی الاِخوانِ ذوالمال ← تاپول داری رفیقتم ، عاشق بند کیفتم

12)  اَخْفَی من الماء تحتَ الرَّفهِ ← آب زیرکاه

13)  لا یعرفُ الِهرَّ من البِرّ ← هرّ را از برّ تشخیص نمی‌دهد

14)  واحدٌ کالَالف ← مشت نمونه خروار است

15)  جادَت بِوَصلٍ حینَ لا ینفع الوَصلُ ← آمدی جانم به قربانت ، ولی حالا چرا؟

16)  یداک اَوْکتا وفُوک نَفَخَ ← خودم کردم که لعنت بر خودم باد

17)  یأکَلْنی سَبُعٌ ولا یأکلنُی کلبٌ ← همه را برق می‌گیرد ما را چراغ نفتی.

18)  کالباِحث عن حَتْفهِ بظَلْفهِ ← تیشه به ریشه خود زدن  

19)  لواِتّجرتَ بالأکفان ما ماتَ احدٌ. ←اگر  لب دریا بروی خشک می‌شود

20)  ترکُ الجواب علی الجاهل جواب ← جواب ابلهان خاموشی است

21)  اِنّ الجَبانَ حتفُهُ مِن فوقه ← آدم شجاع یک بار و ترسو هزار بار می‌میرد

22)  اَجْرَدُ مِنْ صَلَعه ← مثل کف دست

23)  هذا جَزاءُ مُجیر أُمّ عامِر (کفتار) ← مار در آستین پروردن است

24)  اَحْقَدُ مِن جملٍ ← کینه‌ ای تر از شتر

25)  لکُلّ ساقِطة لاقطة. ← دیوار موش دارد ، موش هم گوش داره

26)  سِرْ و قمرٌ لک ← تا تنور داغ است نان را بچسبان

27)  سِیلَ به و هو لایدری ← دنیا را آب ببرد او را خواب می برد.

28)  شُعاعُ الشّمْس لا یُخْفَی و نورُالحَقّ لا یُطفَی ← آفتاب همیشه پشت ابر نمی‌ماند

29)  مَنْ صَارَع الحقَّ صَرَعَه ← هر که با حق درافتد ور افتد.

30)  مَصَائبُ قَومٍ عندَ قومٍ فَوائدُ ← یعنی مصیبتهای  مردمی برای مردمی دیگر سودها دارد.

31)  ایّاکَ و اَن یَضرِبَ لسانُک عُنقکَ ← زبان سرخ ، سرِ سبز می‌دهد بر باد

32)  ضِغْثٌ علی اِبّالة ← قوز بالای قوز

33)  طَبیبٌ یُداوی النّاسَ و هو علیلٌ. ← کَلْ اگر طبیب بودی ، سر خود دوا نمودی .

34)  یا طَبیبُ طِبَّ نَفْسَک ← تو که لالایی بلدی چرا خوابت نمی‌برد؟!

35)  مَنْ طَلَبَ اَخاً بِلا  عَیبٍ بَقیَ بلا اَخ ← گل بی خار نباشد.

36)  اِنّ الطّیورَ علی اَشکالها تَقَعُ ← کبوتر با کبوتر باز با باز     کند همجنس با همجنس پرواز

37)  الاعمال بِخَواتِمها ← کار را که کرد ؟ آن که تمام کرد .

38)  اَغنی الصَّباحُ عن المِصْباح ← یعنی : بامداد به چراغ نیاز ندارد.

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.