حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ علیه السلام عَنْ رَجُلَیْنِ أَحَدُهُمَا فَقِیهٌ رَاوِیَةٌ لِلْحَدِیثِ وَ اَلْآخَرُ (عابدٌ) لَیْسَ لَهُ مِثْلُ رِوَایَتِهِ فَقَالَ اَلرَّاوِیَةُ لِلْحَدِیثِ اَلْمُتَفَقِّهُ فِی اَلدِّینِ أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ عَابِدٍ لاَ فِقْهَ لَهُ وَ لاَ رِوَایَةَ

بحار الأنوار ، ج 2 ، ص 145

 

سَأَلْتُ: فعل و فاعل

أَبَا: مفعول به و منصوب (اعراب نیابی)

عَبْدِ: مضاف الیه

اَللَّهِ: مضاف الیه

علیه السلام: جمله معترضه

عَنْ رَجُلَیْنِ: جار و مجرور متعلق به سألت

أَحَدُ: مبتدا و بدل جزء از کل برای رجلین

هُمَا: مضاف الیه و محلا مجرور

فَقِیهٌ: خبر

رَاوِیَةٌ: صفت برای فقیه؟

لِلْحَدِیثِ: جار و مجرور متعلق به راویه

 

وَ: حرف عطف

اَلْآخَرُ: مبتدا و بدل جزء از کل برای رجلین

عابدٌ: خبر و مرفوع

لَیْسَ لَهُ مِثْلُ رِوَایَتِهِ: جمله وصفیه برای عابد، محلا مرفوع

لَیْسَ: فعل ناقصه

لَهُ: خبر مقدم لیس، جار و مجرور متعلق به محذوف

مِثْلُ: اسم موخر لیس (دائم الاضافه)

رِوَایَتِهِ: مضاف الیه و مضاف الیه

 

فَ: حرف عطف

قَالَ: فعل و فاعل (الراویه تا آخر جمله مفعول به برای قال)

اَلرَّاوِیَةُ: مبتدا و مرفوع (صیغه مبالغه؟)

لِلْحَدِیثِ: جار و مجرور متعلق به الراویه

اَلْمُتَفَقِّهُ فِی اَلدِّینِ: جمله حالیه برای الراویه و محلا منصوب؟

اَلْمُتَفَقِّهُ: مبتدا و مرفوع؟

فِی اَلدِّینِ: خبر، جار و مجرور متعلق به المتفقه؟

أَفْضَلُ: خبر (برای الراویة) و مرفوع

مِنْ أَلْفِ: جار و مجرور متعلق به افضل

عَابِدٍ: تمییز از ذات

لاَ فِقْهَ لَهُ: جمله وصفیه برای عابد، محلا مجرور

لاَ رِوَایَةَ: جمله وصفیه برای عابد، محلا مجرور

 

لاَ: لای نفی جنس

فِقْهَ: اسم لای نفی جنس

لَهُ: خبر لای نفی جنس و محلا مرفوع

وَ: حرف عطف

لاَ: لای نفی جنس

رِوَایَةَ: اسم لای نفی جنس (خبر محذوف به قرینه)

   

 از اباعبدالله (امام صادق) علیه السلام درباره ی دو مردی پرسیدم که یکی از آنها فقیهی است که بسیار حدیث روایت می کند و دیگری عابدی است که مانند او روایت نمی کند، پس فرمود: یک راوی حدیث (بسیار روایت کننده) که دین را می فهمد، بهتر از هزار عابدی است که نه فهم دین دارد و نه اهل روایت کردن است.

 

نظرات  (۴)

  • نگین افتخاری
  • از عن رجلین تا روایته ، مفعول به برای سالتُ

    رَاوِیَةٌ لِلْحَدِیثِ جمله وصفیه برای فقیهٌ

    بنظرم اَلْمُتَفَقِّهُ فِی اَلدِّینِ جمله توضیحی است برای راویه حدیث، راویه ای که اینگونه باشد. (مثل جمله صله برای موصول محذوف) .
    با این معنا می تواند حال باشد؟ "حال" یک حالت متغیر و گذرا نیست؟
  • فرید افتخاری
  • احدهما و الآخر فقط مبتدا هستند و بدل نیستند.

    رَاوِیَةٌ لِلْحَدِیثِ صفت برای فقیه است و للحدیث متعلق به راویه است چون راویه اسم فاعل ثلاثی مجرد مونث مفرد است (بر وزن فاعلة) و به دلیل شباهت به فعل مضارع می تواند عمل کند.
    اگر راویة للحدیث را حمله وصفیه بگیریم این اشکال را دارد که در آن جمله راویة نکره است و نمی تواند مبتدا واقع شود.

    در جمله دوم الراویة مبتدا است، اَلْمُتَفَقِّهُ صفت آن است و فی الدین متعلق به آن است (چون متفقه هم اسم فاعل است)

  • فرید افتخاری
  • پ.ن: مثال قرآنی : ضَرَبَ اللَّـهُ مَثَلًا رَّجُلَیْنِ أَحَدُهُمَا أَبْکَمُ لَا یَقْدِرُ عَلَىٰ شَیْءٍ ... (سوره النحل آیه 76)
    با سلام
    خدا قوت
    بسیار راه مقدسی را آغاز کرده اید
    ان شاالله به برکت امام زمان مخاطبین سایت نیز افزایش خواهد یافت
    ثابت قدم باشید
    یا علی
    پاسخ:
    سلام
    ممنون. 
    انشاالله شما نیز در راه اعتلای مبانی و معارف دین، و در پرتو عنایات ائمه علیهم السلام، موفق و مستدام باشید.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.