حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

بلاغة المتکلم

بلاغة المتکلم : هی مَلَکة فی النَّفس یقتَدرُ بِهَا صاحبها على تألیف کلام بلیغ : مُطابق لمقتَضَى الحال ، مع فصاحته فی أیّ معنى قَصَده وتلک غایة لن یَصِل إلیها إلاَّ من أحاط بأسالیب العرب خُبرا وعرف سُنن تخاطُبهم فی مُنافراتهم ، ومفاخراتهم ، ومدیحهم ، وَهجائهم وَشکرهم ، واعتذارهم ، لِیلَبس لکل حالة لبُوسها «ولکلِّ مقام مَقال».

وینبغی للمتکلم : أن یعرف أقدار المعانی ، ویوازن بینها وبین أقدار المستمعین ، وبین اقدار الحالات؛ فیجعل لکل طبقة من ذلک کلامان ولکل حالة من ذلک مقامان حتى یقسِّم أقدار الکلام على أقدار المعانی ، ویقسِّم أقدار المعانی على أقدار المقامات ، واقدار المستمعین على أقدار تلک الحالات.

وبعدُ ، فاَنت ترى فیما قالوه : أن حدّ البلاغة - هو أن تجعل لکل مقام مقالا؛ فتوجز : حیث یحسن الإیجاز ، وتطنب : حیث یجمل الاطناب ، وتؤکد : فی موضع التوکید ، وتقدم أو تؤخر : إذا رأیت ذلک أنسبَ لقولک ، وأوفى بغرضک ، وتخاطب الذکی بغیر ما تخاطب به الغبی ، وتجعل لکل حال ما یناسبها من القول ، فی عبارة فصیحة ، ومعنى مختار.

ومن هنا عَرَّفَ العلماء «البلاغة» بأَنها : مطابقة الکلام لمقتضَى الحال مع فصاحة عباراته.

واعلم : أنَّ الفرق بین الفصاحة والبلاغة : أن الفصاحةَ مقصورةٌ على وصف الألفاظ ، والبلاغةَ لا تکون إلا وصفاً للألفاظ مع المعانی ؛ وأن الفصاحةَ تکون وصفاً للکلمة والکلام ، والبلاغةَ لا تکون وصفاً للکلمة ، بل تکون وصفاً للکلام ، وأن فصاحة الکلام شرط فی بلاغته ؛

فکل کلام بلیغ : فصیحٌ ، ولیس کل فصیح بلیغاً ، کالذی یقع فیه الإسهاب حین یجب الإیجاز.

 

بلاغت متکلم:

صفتی (ذاتی؟) که دارنده‌ی آن به واسطه‌ی آن می تواند گفتاری بلیغ را تالیف و بیان کند که مطابق با مقتضای حال است و در آن معنی و مفهومی که قصد وی است فصاحت دارد. به این هدف کسی دست نمی یابد جز کسی که به  فنون گفتاری عرب احاطه دارد و در آن خبره است و شیوه های گفتگو را در موارد ناموزون و افتخارات و مدح کردن و هجو کردن و سپاس گفتن و عذر خواهی کردن بشناسد تا برای هر وضعیت و حالی لباس مناسب آن را بپوشاند. زیرا برای هر مقام و موقعیتی یک گفتار مناسب آن وجود دارد.

و برای متکلم سزاوار است که ارزش معانی را بشناسد و بین ارزش های معانی و ارزش و منزلت مستعمین و همچنین بین ارزش و مقتضیات حال مقایسه کند و برای هر طبقه ای از مستعمین کلامی به کار ببرد و برای هر حالتی از ان حالات یک مقامی(یعنی هر حرفی یک جایگاهی دارد) به طوریکه ارزش های کلام را بر ارزش های معانی و ارزش های معانی را بر ارزش و منزلت مقامات و جابگاه ها و ارزش های مستعمین را بر ارزش های آن حالات تقسیم کند. (این طور نباشد که منزلت مقام یا مستمعینی که داریم برایشان سخن میگوییم بالا باشد ولی منزلت کلام پایین باشد.)

و بعد تو میبینی در آنچه که گفته اند حد بلاغت این است که برای هر مقام و جایگاهی یک شیوه بیان مناسب آن مقام قرار بدهی. در جایی که ایجاز نیکوست، ایجاز کنی. در جایی که اطناب پسندیده است، اطناب کنی. در جایی که موضع تاکید است تاکید کنی و جلو بیندازی یا عقب بیندازی جایی که ببینی برای جمله تو مناسب تر است و به مقصود تو نزدیک تر است و آن جور که یک فرد باهوش را خطاب میکنی یک فرد کم هوش و نادان را خطاب نکنی. و برای هر حالتی آن گفتاری را که مناسب آن است قرار دهی.در یک عبارت فصیح و معنی انتخاب شده.

و از آنجا دانشمندان بلاغت را این طور تعریف کرده اند که کلام با مقتضای حال مطابقت داشته باشد به همراه استفاده از عبارات فصیح در آن.

و بدان همانا فرق بین فصاحت و بلاغت این است که فصاحت بر وصف الفاظ، مقصور است(؟) ولی بلاغت نمیباشد مگر وصف برای الفاظ، به همراه معانی و دیگر اینکه فصاحت برای وصف کلمه و کلام میباشد ولی بلاغت برای وصف کلمه نیست بلکه برای وصف کلام است و دیگر اینکه فصاحت در بلاغت کلام شرط است. (یعنی فصاحت زیر مجموعه بلاغت است) (بلاغت از دو جز تشکیل شده یکی فصاحت و یکی مطابقت با مقتضای حال)

پس هر کلام بلیغی فصیح است ولی هر کلام فصیحی بلیغ نیست مثل کلام فصیحی که طولانی شود و اطناب داده شود درصورتیکه باید به اختصار بیان میشد.(که در اینصورت دیگر بلاغت ندارد).

 

نظرات  (۵)

  • فرید افتخاری
  • ملکه در مقابل حال است یعنی صت ثابت و راسخ در نفس
    مقصور هم یعنی محدود (قصر = کوتاه شده)
    فیجعل لکل طبقة من ذلک «کلامان» ولکل حالة من ذلک «مقامان»؟!!!
    با توجه به «وَهجائهم»، آیا در بلاغت هجو دیگران نیز هست؟ ولو به مناسبت حال طرف مقابل با توجه به جمله «فیجعل لکل طبقة من ذلک کلاما»
  • نگین افتخاری
  • سلام
    در جواب آقای وحید:

    - " فیجعل لکل طبقة من ذلک کلاماً و لکل حالة من ذلک مقاماً " صحیح است.

    - فکر می کنم اینکه گوینده هجو را بشناسد به معنای بکار گیری آن در بلاغت نیست. بلکه از همان است جهت که: لکلِّ مقام مَقال . یعنی مثلا اگر سراینده ای از هجو استفاده کرد، یا مخاطبین او از این طبقه بودند، او کلام آنها را بشناسد و به اقتضای آن حال و گفتار هم بتواند سخن بگوید.
  • فرید افتخاری
  • در جمله :
    فیجعل لکل طبقة من ذلک «کلامان» ولکل حالة من ذلک «مقامان»
    کلاماً و مقاماً صحیح است
    در مورد متن کتاب توضیح یکی دو نکته ضروریست :

    - با این که کتاب از نوشته های جدید در زمینه علم معانی و بیان محسوب می شود و مولف آن مصری و متوفای 1943 میلادی است ،
    (ر.ک. : https://ar.wikipedia.org/wiki/%D8%A3%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%A7%D9%84%D9%87%D8%A7%D8%B4%D9%85%D9%8A)
    ولی نسخ کتاب هم متعددند و هم بعضاً مغلوط
    به همین دلیل در مواردی که به نظر می رسد کلام اشتباه است یا افتادگی یا زیادتی دارد می توان به نسخ دیگر مراجعه نمود مثلا دو نسخه در سایت تبیان :
    http://hozeh.tebyan.net/newindex.aspx?pid=30625&BaseLessonID=24
    و نسخه کتابخانه مدرسه فقاهت:
    http://ar.lib.eshia.ir/41041/1/13
    که البته همه اصل کتاب هستند و در سایت تبیان تدریس صوتی آن را هم می توان یافت. ولی آنچه در اینجا بحث می کنیم کوتاه شده ی کتاب بر اساس نیازهای حوزه علمیه کوچک ماست.

    - نکته دیگر آن است که شاید در این مرحله داشتن یک نسخه مغلوط برای ما بهتر باشد!
    هم از این جهت که بدانیم متون عربی ، حتی متون درسی حوزات علمیه که جواهر البلاغه یکی از آنهاست وحی مُنزَل نیستند و امکان اشتباه و خطا در آنها وجوددارد و تازه این در مورد متون جدید است که کمتر مورد استنساخ واقع شده اند.
    متون قدیمی تر که بارها و بارها از روی دیگری با دست نوشته شده اند ، در هر بار استنساخ درصدی به خطاهای آنها افزوده شده است تا به دوران چاپ رسیده ایم. بنابراین اعتماد مطلق به متون درست نیست.
    اینها در صورتی است که کاتب تنها کاتب بوده و متن را با امانت داری استنساخ نموده باشد. اما در بسیاری موارد متاسفانه چنین نبوده و نظرات و تعصبات و دغدغه های امنیتی مستنسخ هم در استنساخ دخیل بوده است. این موضوع بیشتر در کتب غیر ادبی مانند کتب روایی، تاریخی، کلامی و معارفی و به خصوص در مورد کتب بزرگان هر فن به چشم می خورد که کاتب با نظر خود بخشی از متن را مطابق اعتقادات خود حذف یا تغییر داده است.
    با این توجهات خوب است که ما در حوزه علمیه کوچک ما از همین ابتدا بیاموزیم که در مورد متون غیر مقدس (قرآن کریم و احادیثی که الفاظ آنها متواتر است) نقاد باشیم و عادت کنیم که به نسخ دیگر آنها مراجعه نماییم.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.