حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

الباب الأول فی تقسیم الکلام إلى خبر وإنشاء

المبحث الأول فی حقیقة الخبر

ألخبرُ : کلامٌ یحتملُ الصدق والکذب لذاته

وإن شئت فقل «الخبرُ هو ما یتحقّق مدلولهُ فی الخارج بدون النطق به» نحو : العلم نافعٌ ، فقد أثبتنا صفة النَّفع للعلم ، وتلک الصَّفة ثابتة له (سواء تلفظت بالجملة السابقة أم لم تتلفّظ) لأن نفع العلم أمرٌ حاصل فی الحقیقة والواقع ، وإنما أنت تحکى ما اتَّفق علیه الناس قاطبة ، وقضت به الشرائع ، وهدت إلیه العقولُ ، بدون نظر إلى إثبات جدید.

والمراد : بصدق الخبر مُطابقته للواقع ونفس الأمر

والمراد بکذبه عدم مطابقته له ، فجملة : العلم نافع - ان کانت نسبتُه الکلامیَّة (وهی ثبوت النفع المفهومة من تلک الجملة) مطابقةً للنسبة الخارجیّة - أی موافقة لما فی الخارج والواقع «فصدقٌ» وإلا «فکذب» نحو «الجهل نافع» فنسبته الکلامیة لیست مطابقة وموافقة للنسبة الخارجیة

المقاصد والأغراض التی من أجلها یُلقى الخبر

 

ألأصلُ فی الخبر أن یلقى لأحد غرضین

(أ) إما إفادة المخاطب الحکم الذی تضمنته الجملة ، إذا کان جاهلا له ، ویسمى هذا النوع «فائدة الخبر» نحو «الدین المعاملة».

(ب) وإما إفادة المخاطب أن المتکلم عالم أیضا بأنه یعلم الخبر کما تقولُ : لتلمیذ أخفى علیک نجاحه فی الامتحان - وعلمته من طریق آخر : أنت نجحت فی الامتحان ، ویسمى هذا النوع.

«لازمَ الفائدة» لأن یلزم فی کل خبر أن یکون المخبر به عنده علمٌ أو ظَن به.

 

و قد یخرج الخبر عن الغرضین السابقین إلى أغراض أخرى تستفاد بالقرائن ، ومن سیاق الکلام : أهمها :

 

(1) الاسترحام والاستعطاف ، نحو إنی فقیر إلى عفو ربی

(2) وتحریکُ الهمة إلى ما یلزم تحصیله ، نحو : لیس سواء عالم وجهول.

 (3) وإظهار الضعف والخشوع ، نحو (ربّْ إنی وَهنَ العظم منیّْ).

(4) وإظهار التحسر على شیء محبوب نحو (رب إنی وضعتها أنثى).

(5) وإظهار الفرح بمقبل - والشماتة بمدبر ، نحو(جاء الحق وزهق الباطل).

(6) والتوبیخ کقولِ : للعاثر : (الشمس طالعةٌ)

(7) التَّذکیر بما بین المراتب من التَّفاوت - نحو : (لا یستوی کسلان ونشیط).

(8) التحذیر - نحو (أبغضُ الحلال إلى الله الطلاق).

(9) الفخر نحو : إن الله اصطفانی من قریش

(10) المدح کقوله :

فإنک شمس والملوک کواکب إذا طلعت لم یبدُ منهنَّ کوکب

وقد یجیء لأغراض أخرى - والمرجع فی معرفة ذلک إلى الذوق والعقل السلیم.

  

بخش اول : در تقسیم کلام به خبری و انشائی

مبحث اول در حقیقت خبر

خبر: کلامی که احتمال درستی و نادرستی را در ذات خود دارد.

و اگر بخواهی بگو  "خبر چیزی است که معنی آن در خارج جمله بدون صحبت از آن محقق می شود" مثل علم نافع است، صفت نفع برای علم را برای ما ثابت می کند و این صفت برای آن ثابت است (صرف نظر از این که با جمله  قبلی تلفظ شود یا نشود) چون نفع علم امری حقیقی و واقعی بوده و در واقع شما چیزی را مطرح می کنید که قاطبه مردم روی آن اتفاق نظر دارند و به آن حکم می کنند و عقل ها به آن هدایت می شوند بدون در نظر گرفتن اثبات جدیدی.

و مراد از درستی خبر، مطابقت آن با واقعیت و نفس امر است.

و مراد از نادرستی آن، عدم مطابقت آن با واقعیت است. پس در جمله: علم نافع است، اگر نسبت آن لفظی باشد (که یعنی اثبات نفع از آن جمله فهمیده شود)، مطابق با نسبت خارجی باشد- یا موافق چیزی که برای آن در خارج و واقعی است باشد "پس درست (صدق) است" و گرنه " پس نادرست (کذب) است" مانند " جهل نافع است" که نسبت لفظی آن با نسبت خارجی مطابقت نداشته و منطبق بر آن نیست.

مقصودها و غرض هایی که به خاطر آن ها خبر القاء می شود.

اصل در خبر آن است که به یکی از مقاصد رسیده شود:

 

الف: یا اطلاع دادن به مخاطب از حکمی که جمله شامل آن است، که نسبت به آن آگاهی ندارد و این نوع " فایده خبر" نامیده می شود همانند " بدهکاری و بستانکاری معامله است"

ب: یا اطلاع دادن این به مخاطب که گوینده می داند که او از خبر آگاهی دارد، مانند اینکه به دانش آموزی که موفقیتش در امتحان را از تو مخفی کرد - و از طریق دیگری آن را فهمیدی می گویی: تو در امتحان موفق شدی،  و این نوع را " لازم فائده "  می نامند چون در کل خبر این الزام را می آورد که مخبرٌبه نسبت به آن علم یا ظن دارد؟

و اگر خبر از دو هدف قبلی خارج به هدف دیگری باشد که از قرائن و روند کلام استنتاج می شود و مهمترین آن ها:

 

1- طلب رحم کردن و طلب عطف و مهربانی کردن، مانند من فقیر بخشش پروردگارم هستم.

2- تحریک کردن همت برای آنچه که به دست آوردن آن لازم باشد، مانند: عالم و جاهل برابر نیستند.

3- اظهار ضعف و خشوع، مانند: پروردگارا، همانا استخوانم سست شده است.

4- اظهار ندامت و افسوس از چیزی دوست داشتنی، مانند: پروردگارا من دختر به دنیا آوردم.

5- اظهار شادمانی به چیزی که پیش آمده است- و ناامیدی به آنچه تدبیر شده، مانند : حق آمد و باطل رفت

6- و توبیخ مانند این گفته به ....؟ خورشید پر طلعلع است.

7- تذکر دادن به تفاوت بین مراتب، مانند: تنبل و با نشاط با هم برابر نیستند.

8- تحذیر (برحذر داشتن)  مانند: مغبوض ترین حلال در نزد خداوند طلاق است.

9- فخر کردن مانند: همانا خداوند من را از قریش برگزید.

10- مدح و ستایش مانند این گفته: همانا تو خورشیدی و  ملوک ستارگان هستند هنگامی که درخشیدی ....؟ از آن ها ستاره ای

و شاید برای هدف دیگری بیاید و مرجع شناخت آن ذوق و عقل سلیم است.

نظرات  (۱)

این متن مال کی بوده؟چرا اینقدر زیاد بهش افتاده بنده خدا،سری بعد سهمش رو کمتر کنید.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.