حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

الباب الرابع فی المسند وأحواله

المُسند : هو الخبر ، والفعل التام ، واسم الفعل ، والمبتدأ الوصف المستغنى بمرفوعه عن الخبر ، وأخبار النَّواسخ ، والمصدر النائب عن الفعل وأحواله : هی - الذکر ، والحذف ، والتّعریف ، والتّنکیر ، والتقدیم والتأخیر ، وغیرها - وفی هذا الباب ثلاثة مباحث.

 

المبحث الأول فی ذکر المسند أو حذفه

یُذکر المُسند للأغراض التی سبقت فی ذکر المسند الیه- وذلک

(1) ککون ذکره هو الأصل ولا مُقتضى للعُدول عنه نحو العلم خیرٌ من المال

(2) وکضعف التّعویل على دلالة القرینة - نحو حالی مستقیم ورزقی میسور «إذ لو حُذف میسور - لا یدلُّ علیه المذکور»

(3) وکضعف تنبه السّامع ، نحو (أصلُها ثابتٌ وفرعُها ثابتٌ) (إذ لو حُذف (ثابت) رُبما لا یتنبَّه السامع لضعف فهمه

(4) وکالرَّد على المخاطب - نحو (قل یُحییها الذی أنشأها أوّل مرَّة) جواباً لقوله تعالى (من یُحیی العظام وهی رمیمٌ) ؟

وکافادة أنه «فعلٌ» فیفید التجدد والحدوث ، ومقیَّداً بأحد الأزمنة الثلاثة بطریق الاختصار أو کإفادة أنه «اسم» فیفید الثبوتَ مطلقاً ، نحو (یُخادعون الله وهو خادعهم) ، فإن (یخادعون) تفید التجدد مرَّة بعد أخرى ، مقیداً بالزمان من غیر افتقار إلى قرینة تدل علیه - کذکر (الآن - أو الغد.

وقوله (وهو خادعهم) - تفید الثّبوت مطلقاً من غیر نظر إلى زمان ویُحذف المسند : لأغراض کثیرة.

 (1) منها - إذا دلت علیه «قرینة» وتعلّق بترکه غرض ممّا مرَ فی حذف المسند الیه.

والقرینة «أ» إمّا مذکورة - کقوله تعالى (ولئن سألتهم من خَلَق السَّموات وَالأرض لیقُولُنَّ الله) أی : خلقهنَّ الله.

«ب» وإمَّا مقدّرة - کقوله تعالى (یُسِّبحُ لهُ فیها بالغدوّ والآصالِ رجالٌ) أی : یسبحهُ رجالٌ - کأنَّه قیل : من یُسبِّحُه؟

(2) ومنها الاحتراز عن العبث - نحو (إن الله برىءٌ من المشرکین ورسولُه - أی : ورسوله برىءٌ منهم أیضاً.

فلو ذکر هذا المحذوف لکان ذکره عبثاً لعدم الحاجة الیه

 (3) ومنها ضیق المقام عن إطالة الکلام : کقول الشاعر :

نحنُ بما عندنا وأنت بما عندک راض والرأیُ مختلف

«أی : نحن بما عندنا راضُون – فحذف لضیق المقام»

(4) ومنها اتّباع ومجاراة ما جاء فی استعمالاتهم (الواردة عن العرب) نحو : لولا أنتم لکنا مؤمنین

«أی : لولا أنتم موجودون» وقولهم فی المثل «رمیة من غیر رامٍ» (أی هذه رمیة

  

باب چهارم: مسند و حالات آن

مسند: خبر، فعل تام (متصرف)، اسم فعل، مبتدایی که وصف باشد و به خاطر مرفوعش از خبر بی نیاز باشد، خبر نواسخ و مصدر جانشین فعل است. و حالات مسند: ذکر کردن آن، حذف آن، معرفه و نکرده بودن، تقدیم و تاخیر و ... است. و در این باب سه مبحث وجود دارد:

 

مبحث اول: آوردن مسند یا حذف آن

مسند برای همان مقاصدی که قبلا درباره مسند الیه ذکر شد، می آید که عبارتند از:

1) اینکه اصل بر ذکر کردن مسند است و دلیلی برای حذف آن نیست، مانند: علم بهتر از مال است.

2) ضعف تکیه بر دلالت قرینه (وقتی دلالت قرینه به مسند ضعیف است و نمی توان با تکیه به آن مسند را حذف کرد)- مانند: حالی مستقیم و رزقی میسور؟ (که اگر «میسور» حذف شود، آنچه ذکر شده (یعنی مستقیم) به آن دلالت نمی کند.)

3) ضعف توجه شنونده، مانند «اصل آن ثابت و فرع آن ثابت است» که اگر «ثابت» حذف شود، چه بسا شنونده به خاطر ضعف فهم متوجه آن نشود.

4) پاسخ مخاطب را دادن- مانند «بگو زنده می کند او را کسی که اول بار آن را به وجود آورد» که جوابی است برای قول خداوند تعالی در آیه «چه کسی استخوان ها را زنده می کند در حالیکه آن ها پوسیده هستند؟»

و مانند افاده تجدد و حدوث (تازه شدن و رخ دادن را می رساند) وقتی که مسند فعل باشد و به صورت اختصار به یکی از زمان های سه گانه مقید است، یا فقط افادۀ ثبوت وقتی مسند اسم باشد، مانند «فریب می دهند خدا را، در حالیکه او فریب دهندۀ آنها است»، پس «فریب می دهند» تازه شدن و رخ دادن مکرر (هربار، دفعه ای بعد از دفعه دیگر) را می رساند که مقید به زمان هم هست و نیاز به قرینه ای که به آن (زمان) دلالت کند، مانند ذکر کلمۀ «الان» یا «فردا» هم ندارد.

و کلام او «و او فریب دهندۀ آنها است» - ثبوت را به صورت مطلق و بدون توجه به زمان می رساند.

 

و مسند برای مقاصد متعددی حذف می شود، از جمله:

1) هنگامی که قرینه ای به آن دلالت کند و با حذف آن، یکی از اهدافی که در مبحث حذف مسند الیه گذشت، محقق شود.

قرینه دو حالت دارد:

أ) ذکر شده باشد – مانند سخن خداوند متعال «و اگر از آن ها بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را خلق کرده، خواهند گفت الله» که در اصل این بوده: «الله آن ها را خلق کرده». (قرینه همان خلق کردن است که در جمله اول ذکر شده.)

ب) ذکر نشده و مقدر باشد - مانند سخن خداوند متعال «تسبیحش می کنند در آن بامدادان و شامگاهان، مردانی» که در اصل بوده «، تسبیحش می کنند مردانی» - انگار که کسی پرسیده باشد: «چه کسی او را تسبیح می کند؟» (قرینه همین پرسش است که ذکر نشده و مقدر است)

2) پرهیز از بیهوده گویی – مانند «همانا خداوند از مشرکین بریء است و رسول او» – که در اصل بوده: «و رسول او هم از آن ها بریء است». پس اگر این محذوف ذکر می شد، بیهوده بود، چون نیازی به آن نیست.

3) عدم گنجایش مقام برای اطاله (طولانی کردن) کلام ، مانند قول شاعر:

«ما به آنچه داریم و تو به آنچه داری راضی هستی و نظرات مختلف است.»

که در واقع این بوده: «ما به آنچه داریم راضی هستیم و تو ...» – و به خاطر محدودیت مقام حذف شده.

4) پیروی و مطابقت آنچه در استعمالات آنها (عرب ها) آمده. (آنچه از عرب وارد شده) مانند: «اگر نه شما، ما مومن بودیم» که در واقع بوده: «اگر شما موجود نبودید» و گفتار آن ها در ضرب المثل «پرتابی از کسی که تیرانداز نیست[1]» که در واقع بوده «این پرتابی است از ...»

 


[1]  معادل فارسی: گاه باشد که کودکی نادان   به خطا بر هدف زند تیری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.