حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

المبحث الثانی فی تعریف المسند : أو تنکیره

یُعرَّف المسند

  1. لإفادة السامع حُکماً على أمر معلوم عنده بأمر آخر مثله : بإحدى طرق التعریف - نحو هذا الخطیب ، وذاک نقیب الأشراف.
  2. ولافادة قصره على المسند إلیه «حقیقة» نحو (سعد الزعیم) إذا لم یکن زعیم سواه - أو «ادعاءً» مبالغة لکمال معناه فی المسند إلیه ، نحو : (سعدٌ الوطنی) أی الکامل الوطنیة ، فیخرج الکلام فی صورة توهم أن الوطنیة لم توجد إلا فیه ، لعدم الاعتداد بوطنیة غیره.

وذلک : إذا کان المسند (معرفاً بلام الجنس)

وینکَّرُ المسند : لعدم الموجب لتعریفه – وذلک

 (1) لعدم إرادة العهد - أو الحصر - نحو أنت أمیرٌ - وهو وزیر

 (2) ولاتباع المسند إلیه فی التنکیر - نحو : تلمیذ واقف بالباب.،

(3) ولافادة التفخیم - نحو : (هُدّى للمتقین

(4) ولقصد التحقیر - نحو : ما خالد رجلا یُذکر.

 

المبحث الثالث فی تقدیم المسند : أو تأخیره

یقدّم المسند : إذا وجد باعث على تقدیمه کأن یکون عاملاً نحو قام علی أو ممّا له الصدارة فی الکلام ، نحو : أین الطریق ؟ ؟

أو إذا أرید به غرض من الأغراض الآتیة :

(1)  منها التّخصیص بالمسند إلیه - نحو (لله مُلکُ السموات والأرض

(2) ومنها التنبیه من أوّل الأمر على أنه خبرٌ لا نعتٌ - کقوله :

له هممٌ لا مُنتهى لکبارها وهمَّته الصغرى أجلُ من الدّهر

له راحة لو أنَّ معشار جودها على البرِّ کان البرُّ أندى من البحر

فلو قیل «همم له» لتُوهّم ابتداءً کون «له» صفة لما قبله

(3)  ومنها التشویق للمتأخر ، إذا کان فی المتقدِّم ما یُشوِّق لذکره کتقدیم المسند فی قوله تعالى (إن فی خلق السموات والأرض واختلاف اللیل والنهار لآیات لأولی الألباب) - وکقوله :

خیرُ الصنائع فی الأنام صنیعةٌ تنبو بحاملها عن الإذلال

(4) ومنها التفاؤل : کما تقول للمریض (فی عافیة) أنتَ) وکقوله :

سعدت بُغرَّة وجهک الأیام وتزینت بلقائک الأعوامُ

(5) ومنها - إفادة قصر المسند إلیه على المسند ، نحو (لکم دینکم ولی دین) «أی - دینکم مقصورٌ علیکم ، وَدینی مقصور علیَّ»

(6) ومنها - المساءة نکایةً بالمُخاطب : کقول المتنبی :

ومن نکد الدنیا على الحُرّ أن یرى عدُوّا له ما من صداقته بُدُّ

(7) ومنها - تعجیل المسرّة للمخاطب ، أو التعجّب ، أو التّعظیم ، أو المدح ، أو الذم ، أو الترحم ، أو الدعاء.

نحو : لله درُّک ، وعظیمٌ أنت یا الله. ونعم الزعیم سعدٌ - وهلُمّ جرَّا

وبئس الرجل خلیل ، وفقیر أبوک ، ومبارک وصولک بالسلامة.

ویؤخر المسند لأن تأخیره هو الأصل ، وتقدیم المسند إلیه أهم نحو : الوطن عزیز.

وینقسم المسند من حیث الأفراد وعدمه إلى قسمین – مفرد وجملة.

فالمسند (المفرد) قسمان – فعل : نحو قدم سعدٌ – واسم : نحو سعدٌ قادم.

والمسند (الجملة) ثلاثة أنواع :

(1) أن یکون سببیا نحو خلیل أبوه مُنتصر – أو أبوه انتصر – أو انتصر أبوه.

(2) وان یُقصد تخصیص الحکم بالمسند إلیه – نحو أنا سَعیت فی حاجتک (أی السّاعی فیها أنا لا غیری)

(3) وأن یُقصد تأکید الحکم – نحو : سعد حضر.

وذلک : لما فی الجملة : من تکرار الاسناد مرّتین.

ویؤتى بالمسند : ظرفا للاختصار – نحو خلیل عندک.

وجاراً ومجروراً – نحو : محمود فی المدرسة

 

مبحث دوم  در معرفه یا نکره آوردن مسند

معرفه کردن مسند

  1. برای فهماندن حکمی یا چیزی به  شنونده که هر دو نزد او یکی از راههای معرفه شدن ، معلوم است مانند ، این (همان) سخنران است و او رئیس بزرگان است.
  2. برای رساندن محدود بودن حقیقی حکم نسبت به موضوع (مسند الیه) (یعنی در حقیقت حکم مال مسند الیه است) مانند سعد رئیس است (جایی که غیر از او رئیسی نباشد) یا ادعای کامل بودن مسند در مسند الیه مثل سعد وطنی است یعنی او ملی گرای کاملی است . در این حالت کلام چنین القا می کند که ملی گرایی یافت نمی شود مگر در او ، به خاطر اینکه ما به ملی گرا بودن غیر از او اعتنا نکردیم.

و آن هنگامی است که مسند معرفه باشد به الف و لام جنس.

 

و مسند نکره می شود اگر چیزی معرفه بودن آن را ایجاب نکند:

  1. برای عدم اراده عهد یا حصر مثل تو امیری هستی و او وزیری است
  2. برای تبعیت کردن از مسند الیه در تنکیر (یعنی مسند الیه نکره است مسند را هم نکره به دنبال اش می آوریم  مانند : دانش آموز دم در ایستاده است (چون مسند نکره بود مسند الیه را هم به تبع نکره آوردیم)
  3. برای فهماندن بزرگداشت مانند (قرآن کریم) برای متقین هدایتی است
  4. برای کوچک شمردن مانند خالد مردی نیست که اسم اش را بیاوریم

  

مبحث سوم در جلو انداختن یا عقب آوردن مسند

جلو انداخته می شود مسند (پیش آورده می شود ) هنگامی که علتی برای جلو انداختن آن یافت شود مثل اینکه عامل باشد مانند : علی ایستاد . یا از آن چنان چیزهایی که در صدر کلام می آیند (صدارت طلبند) مانند : راه کجاست؟

و یا اینکه مقصودی از مقاصد آینده مورد نظر باشد:

 

1. از آن اغراض است ، اختصاص دادن مسند به مسند الیه مانند : مالکیت آسمان ها و زمین برای خداست

2. از آن اغراض است ، توجه دادن از ابتدای کار برای اینکه مسند خبر است نه صفت  مثل این سروده شاعر:

برای او همت هایی هست که نیست انتهایی برای بزرگ ترهای آن همت ها و همت کوچک اش از روزگار بزرگ تر است

برای او راحتی (و آرامشی) هست، اگر یک دهم بخشش اش بر خشکی باشد و خشکی بخشنده تر از دریا خواهد بود

پس اگر گفته می شد "همم له" به توهم می انداخت که له صفت باشد برای آنچه که قبل از او آمده است

 

3.  از آن اغراض است ، تشویق برای چیزی که بعد می آید، هنگامی که آنچه مقدم شده شامل چیزی باشد که نسبت به متاخر شوق برانگیز است مانند این فرموده خداوند متعال: محققا در خلقت آسمانها و زمین و اختلاف شب و روز نشانه های روشنی است برای خردمندان

بهترین صنعت ها در مردم کاری است که دور کند حامل آن کار را از فرومایگی

 

4. از آن اغراض است ، فال نیک زدن : آنچنانکه به مریض بگویی در سلامت باشی تو و این سروده :

خوشبخت شد به نورانیت صورتت روزها و مزین شدند به ملاقات  تو سال ها.

 

5. از آن اغراض است ، حصر مسند الیه بر مسند مانند دین شما فقط مال شما و دین من هم مال من

6. و از آن اغراض است ، ناراحت کردن مخاطب به خاطر کینه جویی و غلبه بر آن مانند سروده متنبی:

از تیره روزی های دنیا بر آزاد مرد این است که می بیند دشمن اش را در حالیکه که ناگزیر است از دوستی با او

 

7. و از آن اغراض است ، پیش آوردن شادی یا تعجب یا تعظیم یا مدح یا نکوهش و یا ترحم و یا دعا برای مخاطب است مانند:

بر خداست پاداش تو، بزرگ هستی تو ای خدا و سعد رئیس خوبی است و .....

و چه بد مردی است خلیل ، و فقیر است پدر تو ، رسیدن تو به سلامتی و مبارک باشد.

 

و به عقب انداخته می شود مسند برای اینکه تاخیر در او اصل (قانون) است و تقدیم مسند الیه مهم تر است مانند وطن عزیز است.

 

و مسند از جهت افراد و عدم آنها به دو قسم مفرد و جمله  تقسیم می شود:

مسند مفرد دو قسم فعل و اسم است فعل مانند سعد آمد و اسم مانند سعد آینده (در حال آمدن) است

و مسند جمله سه نوع است:

  • اینکه یک علتی داشته باشد مانند خلیل پدر او پیروز شد – یا  پدر او پیروز شد - یا پیروز شد پدرش
  • و اینکه تخصیص حکم به مسند الیه قصد شود مانند من در حاجت تو کوشا هستم
  • و اینکه تأکید حکم قصد شود مانند سعد حاضر شد

و از آنچه که در جمله برای تکرار اسناد گفته می شود دو جور است

  • با مسند آورده شود : برای کوتاه کردن همراه ظرف اورده شود مانند خلیل نزد توست
  • با جار و مجرور آورده شود مانند محمود در مدرسه است

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.