حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

الباب السادس فی أحوال متعلقات الفعل

متعلقات الفعل کثیرة منها :

المفعول ، والحال ، والظرف ، والجار والمجرور ، وهذه (المتعلقات) أقل فی الأهمیة من (رکنی الجملة) ومع ذلک فقد تتقدم علیها – أو على أحدهما: فیقدم المفعول لأغراض – أهمها :

(1)   تخصیصه بالفعل

(2)   مُوافقة المخاطب : أو تخطئته

(3)   الاهتمام بالفعل

(4)    التبَّرّک به التَّلذذّ به

ویتقدّم کل من الحال ، والظرف ، والجار والمجرور ، لأغراض کثیرة

 (1) منها : تخصیصها بالفعل :

(2) ومنها : کونها موضع الانکار:

(3) ومنها : مراعاة الفاصلة : أو الوزن:

والأصل فی المفعول : أن یُؤخر عن الفعل ، ولا یُقدّمُ علیه إلاَّ لاغراضٍ کثیرة.

(1)  منها – لتخصیص – نحو : (إیَّاک نعبد) رداً على من قال : أعتقد غیر ذلک

(2)  ومنها – رعایة الفاصلة – نحو : (ثم الجحیم صلُّوّهُ

(3)  ومنها - التّبرک – نحو : قُرآنا کریماً تلوتُ

(4)  ومنها – التلذذ – نحو : الحبیب قابلتُ

والأصل فی العامل : أن یقدَّم على المعمول ، کما أن الأصل فی المعمول أن تُقدَّم عمدته على فضلته – فیحفظ هذا الأصل بین الفعل والفاعل.

أمّا بین الفعل والمفعول ونحوه : کالظرف ، والجار والمجرور ، فیختلف الترتیب – للأسباب الآتیة :

(1)  إمَّا لأمر معنوی – نحو : (وجَاءَ مِنْ أقصى المدینةِ رجلٌ یسعى) فلو أخِّر المجرور لتوُهمِّ أنه من صلة الفاعل ، وهو خلاف الواقع لأنه صلةٌ لفعله

(2)  وإمّا لأمر لفظی – نحو : (ولقد جاءهُمُ من ربهم الهُدى) ، فلو قُدم الفاعل لاختلفت الفواصلُ ، لأنها مبنیة على الألف

(3)  وإما للأهمیة – نحو : قُتل الخارجیُّ فلانٌ

وأما تقدیم الفضلات على بعض : فقد یکون

(1)  للأصالة فی التقدم لفظاً – نحو : حسبت الهلال طالعاً ، فانّ الهلال وإن کان مفعولاً فی الحال ، لکنه مبتدأ فی الأصل أو للأصالة فی التقدُّم معنى – وذلک کالمفعول الأول فی نحو : أعطى الأمیر الوزیر جائزة ، فإن الوزیر : وإن کان مفعولا بالنسبة إلى الأمیر ، لکنه فاعل فی المعنى بالنسبة إلى الجائزة

(2)  أو لإخلال فی تأخیره – نحو : مررت راکباً بفلان – فلو أخرت الحال لتُوهّم أنها حال من المجرور ، وهو خلاف الواقع ، فانها حال من الفاعل والأصل فی المفعول ذکره ، ولا یحذف إلا لأغراض تقدم ذکرها.

  

باب ششم در احوال متعلقات فعل

متعلقات فعل زیاد می باشند و از جمله آنها :

مفعول، حال، ظرف، جار و مجرور و این متعلقات از نظر اهمیت از دو رکن جمله (مسند و مسند الیه)  کمتر می باشند با این حال گاهی بر آنها یا بر یکی از آنها متقدم می شوند : پس مفعول را برای اهدافی جلو می آوریم که مهمترین آنها عبارتند از :

(1)   تخصیص مفعول به فعل

(2)   موافقت و هماهنگی با مخاطب یا نسبت خطا دادن به او

(3)    اهمیت دادن به فعل

(4)   تبرک جستن به مفعول ، لذت بردن از مفعول

 

و هر یک از حال و ظرف و جار و مجرور را برای اهداف فراوانی جلو می آوریم

(1)   از آن غرض ها، تخصیص آنها به فعل است

(2)   از آن غرض ها ، بودن آنها در موقعیت انکار است

(3)   از آن غرض ها ، مراعات فاصله (ابتدا و انتهای آیات) یا وزن (در اشعار) است

 

و اصل و قانون در مفعول این است که بعد از فعل بیاید و بر فعل مقدم نمی گردد مگر برای هدفهای فراوانی.

(1)  از آن غرض ها، برای تخصیص  است مثل إیاک نعبد (که اینجا إیاک که مفعول نعبد است بر فعل مقدم شده). و این سخن ردّ کسی است که می گوید به غیر از این باور دارم.

(2)  از آن غرض ها، رعایت فاصله است مانند ثم الجحیم صلوه ، سپس او را در آتش بیاندازید (در اینجا الجحیم که مفعول است مقدم شده تا فاصله و آخر آیات یکنواخت شود)

(3)  و از آن غرض ها، تبرک جستن است مانند قرآن کریم را تلاوت کردم

(4)  و از آن غرض ها احساس لذت کردن است مانند با دوستم روبرو شدم

 

و اصل در عامل این است که بر معمول مقدم شود آنچنان که اصل در معمول این است که معمول عمده ازمعمول غیر عمده جلوتر بیاید و این اصل در فعل و فاعل حفظ می شود.

اما بین فعل و مفعول و مانند آن مثل ظرف، جار و مجرور به ترتیب مختلف می آید برای علتهایی که ذکر می کنیم:

(1)  این اختلاف در ترتیب یا برای یک امر معنوی است مانند : (وجَاءَ مِنْ أقصى المدینةِ رجلٌ یسعى) - از حومه شهر مردی آمد که کوشش می کرد - (پس اگر به عقب بیاندازیم مجرور را (من اقصی) این توهم پیش می آمد که آن صله و دنباله فاعل (رجل) است و این خلاف واقع است برای اینکه آن صله برای فعل است )

(2)  یا این اختلاف در ترتیب برای یک امر لفظی است مانند: (ولقد جاءهُمُ من ربهم الهُدى)  - و به تحقیق آمد آنان را از سوی پروردگارشان هدایت - پس اگر فاعل (الهدی) مقدم می شد فاصله آیات اختلاف  که مبتنی بر الف بود اختلاف پیدا می کرد.

(3)  یا این اختلاف در ترتیب برای اهمیت برخی واژه ها است مانند کشته شد خارجی فلان (اسم فرد را می آوریم)

 

و اما تقدم بعضی از چیزهای زائد بر بعضی دیگر به این جهت است:

(1)  برای اینکه در تقدم لفظی اصالت دارد مانند (حسبت الهلال طالعا) با اینکه هلال مفعول است ولیکن در اصل مبتدا بوده و از جهت معنی در تقدم اصالت دارد – مانند مفعول اول در این مثال (أعطی الامیر الوزیر جائزه ) که اگر چه وزیر برای امیر مفعول می باشد و لکن در معنی نسبت به جائزه فاعل می باشد

(2)  و برای اینکه در تاخیر آن اخلال پدید می آید مانند (مررت راکبا بفلان) اگر راکبا که حال است با تاخیر بیاید این توهم پیش می آید که حال برای مجرور (بفلان) است و این خلاف واقع است . و چون راکبا حال برای فاعل است و اصل در مفعول ذکر آن می باشد و حذف نمی شود ، مگر برای اغراضی که ذکر شد.

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.