حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

الباب السابع فی تعریف القصر

القصر : لغة الحبس - قال الله تعالى (حور مقصورات فی الخیام) واصطلاحاً : هو تخصیص شیء بشیء بطریق مخصوص.

والشیء الأول : هو المقصور ، والشیء الثانی : هو المقصور علیه.

والطریق المخصوص لذلک التخصیص یکون بالطرق والأدوات الآتیة :

نحو: ما شوقی إلا شاعر; فمعناه تخصیص شوقی بالشعر و قصره علیه، ونفی صفة الکتابة عنه ردّاً على مَنْ ظنَّ أنَّه شاعر، و کاتب. والذی دلَّ على هذا التخصیص هو النفی بکلمة ما المتقدمة، والاستثناء بکلمة إلاَّ الّتی قبل الخبر. فما قبل إلاَّ، وهو شوقی یُسَمَّى مقصوراً، و ما بعدها و هو شاعر یُسمَّى مقصوراً علیه، وما وإلاَّ، طریق القصر وأدواته.

ولو قلت (شوقی شاعرٌ) بدون (نفی واستثناء) ما فُهم هذا التخصیص ولهذا : یکون لکل قصر طرفان «مقصور ، ومقصور علیه» ویُعرف (المقصور) بأنّه هو الذی یُؤلف مع (المقصور علیه) الجملة الأصلیة فی الکلام ومن هذا تعلم أن القصر : هو تخصیص الحکم بالمذکور فی الکلام ونفیه عن سواه بطریق من الطرق الآتیة :

وفی هذا الباب أربعة مباحث
 

المبحث الأول فی طرق القصر

للقصر طُرُق کثیرة - وأشهرها فی الاستعمال أربعة

وهی:

 أولاً : یکون القصر (بالنفی والاستثناء)  ، نحو : ما شوقی إلا شاعر أو : ما شاعر إلاَّ شوقی.

ثانیاً : یکون القصر (بإنَّما) – نحو : «إنّما یخشى الله من عباده العلماء»

وکقوله : إنما یشتری المحامدَ حُرٌّ طاب نفساً لهُنّ بالأثمانِ

ثالثاً : یکون القصر (بالعطف بلا – وبل – ولکن) – نحو : الأرض متحرکة لا ثابتة ، وکقول الشاعر :

عُمرُ الفتى ذکرُه لا طولُ مدته وموتُهُ خزیه لا یومُهُ الدَّانی

وکقوله : ما نال فی دُنیاهُ وان بُغیةً لکن أخو حزم یَجدّ ویَعمَل

رابعاً : یکون القصر (بتقدیم ما حقّه التأخیر) نحو : إیّاک نعبدُ وإیّاک نستعین – (أی : نخصک بالعبادة والاستعانة

فالمقصور علیه «فی النفی والاستثناء» هو المذکور بعد أداة الاستثناء – نحو : وما توفیقی إلا بالله.

 

- والمقصور علیه : مع (إنَّما) هو المذکور بعدها ، ویکون مؤخرا فی الجملة وجوباً ، نحو : إنما الدنیا غُرور.

- والمقصور علیه : مع (لا) العاطفة : هو المذکور قبلها والمُقابَل لما بعدها ، نحو : الفخر بالعلم لا بالمال.

- والمقصور علیه مع (بَلْ) أو (لکنْ) العاطفتین : هو المذکور ما بعدهما ، نحو : ما الفخر بالمال بل بالعلم – ونحو : ما الفخر بالنسَّب لکن بالتقوى.

- والمقصور علیه : فی (تقدیم ماحقُّه التأخیر) هو المذکور المتقدّم نحو : على الله توکلنا – وکقول المُتنبِّی :

ومن البلیَّة عذل من لا یرعوی عن غَیِّه وخطاب من لا یفهم

 

 باب هفتم تعریف قصر

قصر: در لغت به معنای حبس است – خداوند متعال می فرماید «حور مقصورات فی الخیام» (حوریه هایی که در خیمه ها محبوس هستند) و در اصطلاح به معنای تخصیص شیئی به شیء دیگر به طریقه ای خاص است.

شیء اول مقصور و شیء دوم مقصورعلیه نامیده می شود. طریقۀ چنین تخصیصی هم با استفاده از روش ها و ابزارهای زیر می باشد:

مانند: «ما شوقی إلا شاعر» (نیست شوقی (نام فردی است) جز شاعر)، پس معنای آن تخصیص دادن شوقی به شعر و محصور کردن او در آن (شعر) و نفی صفت نویسندگی از او است (در رد کسی که گمان می کند شوقی هم شاعر است و هم نویسنده) و آنچه بر این تخصیص دلالت می کند، نفی به وسیلۀ کلمۀ «ما» که مقدم شده و استثنا به وسیلۀ کلمۀ «الا» است که قبل از خبر آمده است.

پس آنچه قبل از إلا آمده که همان «شوقی» است، مقصور نامیده می شود و آنچه بعد آن آمده و همان کلمۀ «شاعر» است مقصورعلیه نامیده می شود و «ما» و «إلا» روش قصر و ادوات آن هستند.

و اگر بدون استفاده از نفی و استثنا بگویی: «شوقی شاعر است» این تخصیص از آن فهمیده نمی شود و برای همین است که هر قصری دو طرف دارد، مقصور و مقصور علیه. مقصور به این شناخته می شود که همراه مقصور علیه جمله اصلی در کلام را تشکیل می دهند و از اینجا دانسته می شود که قصر تخصیص حکم به آنچه در کلام ذکر شده و نفی حکم از غیر آن به یکی از روش های زیر می باشد:

و در این باب چهار مبحث هست:

 

مبحث اول در روش های قصر

برای قصر روش های زیادی وجود دارد و مشهور ترین آنها در کاربرد چهار روش هستند که عبارتند از:

اول: قصر به وسیلۀ نفی و استثناء، مانند: «ما شوقی إلا شاعر» (شوقی جز شاعر نیست) یا «ما شاعر إلا شوقی» (شاعری جز شوقی نیست)

دوم: قصر به وسیلۀ إنّما – مانند « إنّما یخشى الله من عباده العلماء » (فقط می ترسند از خدا بندگان عالمش) و مانند قول او: « إنما یشتری المحامدَ حُرٌّ طاب نفساً لهُنّ بالأثمانِ » (؟)

سوم: قصر به وسیلۀ عطف با «لا»، «بل» و «لکن» - مانند: « الأرض متحرکة لا ثابتة » (زمین فقط متحرک است و نه ثابت) و مانند قول شاعر: « عُمرُ الفتى ذکرُه لا طولُ مدته وموتُهُ خزیه لا یومُهُ الدَّانی

» (؟) و مانند قولش « ما نال فی دُنیاهُ وان بُغیةً لکن أخو حزم یَجدّ ویَعمَل » (؟)

چهارم: قصر به وسیلۀ مقدم آوردن چیزی که حق آن موخر آوردن است، مانند: « إیّاک نعبدُ وإیّاک نستعین » به معنای «تو را به عبادت و یاری خواستن مخصوص می کنیم»

پس در قصر به وسیلۀ نفی و استثنا، مقصورعلیه چیزی است که بعد از اداة استثنا ذکر می شود، مانند: «و ما توفیقی الا بالله» (و توفیق من جز به وسیلۀ الله نیست) – (که بالله مقصورعلیه است)

 

و در قصر به وسیلۀ إنّما، مقصورعلیه همان چیزی است که بعد از إنّما ذکر می شود و واجب است که در جمله آخر بیاید، مانند: «إنّما الدنیا غرور» (دنیا فقط فریب است) (غرور مقصورعلیه)

و در قصر به وسیلۀ «لا» عطف، مقصورعلیه چیزی است که قبل از «لا» ذکر شده و در مقابل آنچه بعد از «لا» آمده می باشد، مانند: «الفخر بالعلم لا بالمال» (فخر فقط به علم است و نه به دارایی) (علم مقصورعلیه است)

و در قصر به وسیلۀ «بل» و «لکن» عطف، مقصورعلیه چیزی است که بعد از آن دو ذکر می شود، مانند: «ما الفخر بالمال بل بالعلم» (فخر به دارایی نیست ، بلکه فقط به علم است)  (علم مقصورعلیه است) و مانند: « ما الفخر بالنسَّب لکن بالتقوى » (فخر به اصل و نسب نیست بلکه فقط به تقوی است) (تقوی مقصورعلیه است)

و در قصر به وسیلۀ مقدم آوردن آنچه حق آن تاخیر است، مقصورعلیه همان چیزی است که مقدم آمده، مانند: «علی الله توکلنا» (فقط بر خدا توکل کرده ایم) (که الله مقصورعلیه است که مقدم آمده) و مانند قول متنبی: « ومن البلیَّة عذل من لا یرعوی عن غَیِّه وخطاب من لا یفهم» (و تنها سختی ...؟ و سخن گفتن با کسی که نمی فهمد است. )

 

نظرات  (۱)

سلام علیکم
ضمن تشکر از زحمات شما عزیزان در مطالب علمی وقت کنید
در درس مذکور اشکالی وجود دارد که خیلی فاحش است..
شوقی مقصور است یا مقصورعلیه؟
مگر خودتان چند سطر بعد نمیگویید در نفی و استثنا مابعد الا مقصورعلیه است؟
پاسخ:
با عرض سلام و تشکر از دقت نظر شما دوست عزیز،
عبارت صحیح، همان قسمت دومی است، مشکل از متن کتاب بوده است. 

متن کتاب جواهر البلاغه ی مذکور در وبلاگ، برگرفته از چاپ دارالکتب العلمیه در بیروت-لبنان است که در آن قسمت اول که در آن به مقصور و مقصور علیه اشاره شده چنین است:

"نحو : ما شوقی إلا شاعر ، فمعناه تخصیص (شوقی بالشعر) وقصره علیه ، ونفى صفة (الکتابة) عنه - (ردَّا على من ظن أنَّه شاعر : وکاتب) والذی دلَّ على هذا التخصیص هو النفی بکلمة (ما) المتقدمة ، والاستثناء بکلمة (إلا) التی قبل الخبر. فما قبل «إلا» وهو «شوقی» یُسمى مقصوراً علیه ، وما بعدها وهو (شاعر) یسمى مقصوراً - (وما - وإلاّ) طریق القصر وادواته."

در نسخه های دیگر مانند نسخه تبیان که چاپ ایران است این قسمت بدین شکل است :

"نحو: ما شوقی إلا شاعر; فمعناه تخصیص شوقی بالشعر وقصره علیه، ونفی صفة الکتابة عنه ردّاً على مَنْ ظنَّ أنَّه شاعر، و کاتب. والذی دلَّ على هذا التخصیص هو النفی بکلمة ما المتقدمة، والاستثناء بکلمة إلاَّ الّتی قبل الخبر. فما قبل إلاَّ، وهو شوقی یسَمَّى مقصوراً، وما بعدها وهو شاعر یسمَّى مقصوراً علیه، وما وإلاَّ، طریق القصر وأدواته."

و همین نسخه دوم درست است و با عبارت چند سطر بعد در هر دو نسخه هم اختلافی ندارد، پس  در جمله : ما شوقی الا شاعر ، شوقی مقصور است و شاعر مقصور علیه و به عبارت صریح شوقی مقصور علی الشعر است.

در مختصر المعانی ص 105 هم آمده است : وما محمد الا رسول صلى الله علیه وآله أی: مقصور على الرسالة؛ که قبل از الا را مقصور و بعد از آن یعنی رسالت را مقصور علیه گرفته است.

- متن وبلاگ تصحیح شد

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.