حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

علم البیان

(1) البیان  لغة - الکشف ، والإیضاح ، والظهُّور  واصطلاحاً - أصولٌ وقواعدُ ، یعرف

بها إیرادُ المعنى الواحد ، بطرق یختلف بعضُها عن بعض ، فی وُضوح الدّلالة العقلیة على نفس ذلک المعنى ، فالمعنى الواحد : یُستطاع أداؤه بأسالیب مُختلفة ، فی وضوح الدّلالة علیه فانک : تقرأ فی بیان فضل (العلم) مثلا - قول الشاعر :

(1)/ العلم ینهض بالخسیس إلى العلى ... والجهل یقعد بالفتى المنسوب

ثم تقرأ فی المعنى نفسه ، کلام الامام (علی) کرم الله وجهه/.

(2) العلم نهرٌ ، والحکمة بحر.

(3) والعلماء حول النهّر یطوفون.

(4) والحکماء وسط البحر یغوصون.

(5) والعارفون فی سفن النّجاة یسیرون.

فتجد : أنّ بعض هذه التراکیب أوضحُ من بعض ، کما تراه یضع أمام عینیک مشهداً حسیاً ، یقرِّب إلى فهمک ما یُرید الکلام عنه من فضل (العلم).

فهو : یُشبّهه بنهر ، ویشبِّه الحکمة ببحر.

ویصور لک أشخاصاً طائفین حول ذلک النهر - «هُم العلماء» ویُصور لک أشخاصاً غائصین وسط ذلک البحر - «هم الحکماء» ویصور لک أشخاصاً راکبین سفُناً ماخرة فی ذلک البحر للنَّجاة من مخاطر هذا العالم - «هم أرباب المعرفة»

و لا شک : أن هذا المشهد البدیع : یستوقف نظرک ، ویستثیر اعجابک من شدَّة الرّوعة والجمال المُستمدّة من التشبیه ، بفضل (البیان) الذی هو سر البلاغة.

«ب» وموضوع هذا العلم الألفاظ العربیة ، من حیث ، التشبیه ، والمجاز والکنایة.

«جـ» و واضعه (أبو عبیدة الذی دونَ مسائل هذا العلم فی کتابه المُسمَّى «مجاز القرآن» وما زال ینمو شیئاً فشیئاً ، حتى وصل إلى الامام «عبد القاهر» فأحکم أساسه ، وشیَّدَ بناءه ، ورتَّب قواعده ، وتبعه (الجاحظ ، وابن المعُتزّ ، وقُدامَة ، وأبو هلال العسکری)

«د» وثمرته الوقوف على أسرار کلام العرب «منثورِه ومنظومِه» ومعرفة ما فیه من تفاوُت فی فنون الفصاحة ، وتبایُن فی درجات البلاغة التی یصل بها إلى مرتبة إعجاز (القرآن الکریم) الذی حار الجنًّ والإنسُ فی مُحاکاته - وعجزوا عن الإتیان بمثله.

وفی هذا الفن أبواب - ومباحث.

 

علم بیان

1) در لغت =استخراج، پیدا و آشکار شدن

در اصطلاح=مجموعه قواعد و قوانینی که بواسطه ی آن ایراد معنی واحد شناخته می شود. به طریقی که  میان بعض از بعض دیگر، در وضوح دلالت عقلیه بر نفس آن معنی اختلاف میشود.

پس معنی واحد  =یک معنی که در وضوح دلالت بر آن، به روشهای گوناگون بدست می آید. پس میخوانی در بیان فضل (علم) را مانند سخن شاعر:

العلم ینهض بالخسیس الی العلی       والجهل یقعد بالفتی المنسوب

سپس میخوانی در معنی فی نفسه آن کلام (علی)کرم الله وجهه

2)علم=نهر-رود- جوی       حکمت=دریا

3) علما کسانی هستند که بدور نهر میگردند

4)حکما کسانی هستند که در وسط دریا غوطه ورند.

5)عرفا کسانی هستند که در کشتی نجاتند و سیر میکنند.

پس در میابی که بعض از ترکیبها روشنتر از بعضی دیگرند.مانند آنچه در پیش چشمانت بطور واضح میبینی و به همین صورت آنچه را در کلام از علم اراده میکنی.

در نتیجه علم شبیه نهر است و حکمت شبیه دریا،

و برایت این گونه تصور میشودکه اشخاصی دور نهر چرخانند که علما هستند و اشخاصی در وسط دریا غوطه ورند و آنان حکما هستند و برایت تصور میشود که اشخاصیکه سوار بر کشتی نجاتند و از خطرات این عالَم آگاهند، آنان اربابان معرفتند.

و شکی نیست که این چشم انداز بدیع، نگاهت را متوقف می کند و علاقه و شیفتگی ات تحریک میشود از زیبایی این تشبیه، به سبب فضل (بیان) انچه که  راز بلاغت است.

 

ب- موضوع این علم از حیث تشبیه – مجاز و کنایه است.

ج- و آن را روشن کرد (ابوعبیده، آنکه در کتابش که آن را "مجاز قرآن" نامیده، از غیر مسایل این علم نام برده 

وپیوسته چیزی پس از دیگری نمو میکند تا اینکه وصل گردد به سمت جلو ( پیش رفت داشته باشد) عبدالقاهر، پس حکم کرد اساسش را و برافراشت بناء آنرا و مرتب کرد قواعد آنرا وپیروی کرد از آن (الحاظ- وابن المعتز-قدامه-اب هلال العسکری)

د- ثمره وقوف

بر اسرار کلام عرب"منثوره و منظومه"و معرفتی که هیچ تفاوتی در فنون فصاحت در آن نیست.

و در درجات بلاغت هیچ تباینی نیست. آنچه که به سبب آن، به مراتب اعجاز قرآن وصل میگردد . آنکه جن و انس را در تقلید متحیر و سرگردان کرد. و در بدست آوردن شبیه آن عاجز شدند و در این فن، بابها و مباحثی است.

 

نظرات  (۱)

این چجور معنایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
این فکر کنم بهتر باشه اه ایرادی بود خوشحال میشم بگید

علم بیان

1) در لغت

: استخراج، پیدا و آشکار شدن

در اصطلاح

: مجموعه قواعد و قوانینی که بواسطه ی آن ایراد یک معنی به چند طریق شناخته می شود. که تفاوت این روش ها در وضوح و روشنی دلالت عقلی بر آن معنا است.

پس معنی واحد را می توان به روش هایی بیان کرد که از لحاظ وضوح دلالت با یکدیگر فرق داشته باشند.مانند کلام امیر المومنین  که دنیا را به روش های متفاوت پست می نامد.

ب- موضوع

الفاظ عربی از حیث تشبیه مجاز و کنایه است.

ج- واضع

: ابوعبیده، این علم را تدوین کرد در کتابش که آن را "مجاز قرآن" نامیده، 

این علم به تدریج رشد نمود تا به عبدالقاهر جرجانی رسید و او اساس آن را محکم کرد و بقیه(جاحظ  وابن معتز و قدامه و ابو هلال عسگری نیزدر این زمینه از او پیروی نمودند .

د:ثمره-

اطلاع براعجاز قرآن کریم که جن و انس از مبارزه کردن با آن دچار سرگردانب شده اند و شناخت  اسرار کلام عرب"نثر و نظم "و شناخت تفاوت در فنون فصاحت

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.