حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

تعریف الاستعارة وبیان انواعها

الاستعارة لغة : من قولهم ، استعار المال : إذا طلبه عاریة

واصطلاحاً : هی استعمال اللفظ فی غیر ما وضع له لعلاقة (المشابهة) بین المعنى المنقول عنه والمعنى المستعمل فیه ، مع (قرینة) صارفة عن إرادة المعنى الأصلی (والاستعارة) لیست إلى (تشبیهاً) مختصراً ، لکنها أبلغ منه

کقولک : رایت اسداً فی المدرسة ، فأصل هذه الاستعارة «رأیت رجلا شجاعاً کالأسد فی المدرسة «فحذفت المشبه «لفظ رجل» وحذفت الأداة الکاف - وحذفت وجه التشبیه «الشجاعة» وألحقته بقرینة «المدرسة» لتدل على أنک ترید بالأسد شجاعاً.

وأرکان (1) مستعار منه - وهو المشبه به

الاستعارة (2) ومستعار له - وهو المشبه

ثلاثة (3) ومستعار - وهو اللفظ المنقول

فکل مجاز یبنى على التشبیه (یسمى استعارة)

ولا بُد فیها من عدم ذکر وجه الشبه ، ولا أداة التشبیه ، بل ولا بدّ أیضاً من (تناسى التشبیه) الذی من أجله وقعت الاستعارة فقط ، مع ادّعاء أن المشبه عین المشبه به ، أو أدعاء أن المشبه فرد من أفراد المشبه به الکلى «بأن یکون «اسم جنس ««أو علم جنس» ولا تتأتى الاستعارة فی «العلم الشخصی»  لعدم إمکان دخول شیء فی الحقیقة الشخصیة - لأن نفس تصور الجزئی یمنع من تصور الشرکة فیه ، إلا إذا أفاد العلم الشخصی وصفاً ، به یصح اعتباره کلیا ، فتجوز استعارته : کتضمن «حاتم» للجود ، و «قس» ودخول المشبه فی جنس الجواد - والفصیح ، وللاستعارة أجمل وقع فی الکتابة ، لأنهما تجدى الکلام قوة ، وتکسوه حسنا ورونقاً ، وفیها تثار الأهواء والإحساسات.

المبحث الخامس فی تقسیم الاستعارة باعتبار ما یُذکر من الطرفین

إذا ذکر فی الکلام لفظ المشبه به فقط ، فاستعارة تصریحیة أو مصرّحة  نحو

فأمطرت لؤلؤاً من نرجس وسقت ورداً وعضت على العناب بالبرد

فقد استعار : اللؤلؤ ، والنرجس ، الورد ، والعناب ، والبرد للدموع ، والعیون ، والخدود ، والأنامل ، والأسنان.

وإذا ذکر فی الکلام لفظ المشبه فقط ، وحذف فیه المشبه به ، وأشیر إلیه بذکر لازمه : المسمى «تخییلاً» فاستعارة مکنیة

أو بالکنایة ، کقوله

إذا المنیة أنشبت أظفارها ألفیت کل تمیمة لا تنفع

فقد شبه المنیة ، بالسبع ، بجامع الاغتیال فی کلٍ ، واستعار السبع للمنیة وحذفه ، ورمز إلیه بشیء من لوازمه ، وهو (الأظفار) علىطریق الاستعارة المکنیة الأصلیة ، وقر ینتها لفظة «أظفار»

ثم أخذ الوهم : فی تصویر المنیة بصورة السبع ، فاخترع لها مثل صورة الأظفار ، ثم أطلق على الصورة التی هی مثل صورة الأظفار ، لفظ (الإظفار) فتکون لفظة (أظفار) استعارة (تخییلیة) لأن المستعار له لفظ أظفار صورة وهمیة ، تشبه صورة الأظفار الحقیقیة ، وقرینتها اضافتها إلى المنیة ونظراً إلى أن (الاستعارة التخییلیة) قرینة المکنیة ، فهی لازمة لا تفارقها ، لأنّه لا استعارة بدون قرینة.

وإذاً : تکون أنواع الاستعارة ثلاثة : تصریحّیة ، ومکنّیة ، وتخییلیةّ

  

تعریف استعاره و بیان انواع آن

استعاره در لغت از قول آنها (عرب ها) است که امانت گرفت مال را : زمانیکه طلب می کند آن را به عنوان عاریه (امانت)

و اصطلاحاً: استعاره بکاربردن لفظ در غیر از آنچه برایش وضع شده است بخاطر ارتباط (شباهت ) بین معنای نقل شده از آن و معنای به کار رفته در آن ، با قرینه ای که آن را از معنای اصلیش بر می گرداند، استعاره نیست مگر تشبیهی مختصر، ولی بلیغ تر از آن است.

مثل سخن تو: (رایت اسداً فی المدرسة) شیری در مدرسه دیدم ، و اصل این استعاره «رأیت رجلا شجاعاً کالأسد فی المدرسة »( مرد شجاعی را مثل شیر در مدرسه دیدم) بوده که المشبه «لفظ رجل» و کاف (اداة تشبیه) و وجه شبه (شجاعت) حذف شده  و این استعاره با قرینه ( مدرسة) به کلام الحاق شده تا بر اینکه تو از شیر شجاعت را اراده کرده ای دلالت نماید.

 

ارکان استعاره سه تاست:

1-مستعار منه و آن مشبه به است.

2-مستعار له و آن مشبه است.

3-مستعار – و آن لفظ منقول است.

پس هر مجازی که بر تشبیه بنا می شود ( استعاره نامیده می شود).

 

و در آن از عدم ذکر وجه شبه ناگزیریم ، و همین طور ادات تشبیه ، بلکه بناچار همچنین از (به فراموشی سپردن تشبیه ) نیز چاره ای نیست که فقط بخاطر آن (تشبیه) استعاره واقع شده، با ادعای اینکه مشبه عین ، مشبه به است ، یا ادعای اینکه مشبه فردی از افراد مشبه به است، به این شکل که (مشبه به)  اسم جنس یا علم برای جنس باشد.

و در عَلَم شخصی (اسم یک شخص) استعاره نمی آید، بخاطر عدم امکان داخل شدن چیزی در حقیقت شخصی – زیرا نفس تصور یک جزئی و از تصور شرکت در آن ممانعت می کند، مگر زمانیکه علم شخصی افاده وصف کند (منظور از آن یک صفت باشد نه  یک شخص)، که به واسطه این امر کلی شمردن آن صحیح باشد و (در این حالت ) استعاره بودن آن جایز می شود : مثل متضمن بودن « حاتم» برای جود و بخشش و داخل شدن مشبه در جنس جواد (بخشنده)، استعاره تاثیر زیبایی در کلام دارد و به کلام قدرت می بخشد و آن را نیکویی و رونق می پوشاند و در استعاره احساسات و خواست ها بر انگیخته می شود.

 

مبحث پنجم در تقسیم استعاره به اعتبار آنچه از طرفین ذکر شده

و زمانیکه در کلام فقط لفظ مشبه به ذکر شود، پس استعاره تصریحیة یا استعاره مصرّحة است مثل: فأمطرت لؤلؤاً من نرجس وسقت ورداً و عضت على العناب بالبرد

پس بارید مرواریدی از نرگس و سیراب کرد شکوفه را و گزید عناب را با سرما

اللؤلؤ ، والنرجس ، الورد ، والعناب ، والبرد برای اشک ها و چشم ها و گونه ها و سرانگشت ها و دندانها، استعاره آمده اند.

 

و زمانیکه در کلام فقط لفظ مشبه ذکر شده ، و مشبه به در آن حذف شده ، با لازمه اش به آن اشاره شده باشد که تخییل نامیده می شود ، در این حالت استعاره مکنیة یا به کنایه نامیده می شود. مثل سخن او که : إذا المنیة أنشبت أظفارها ألفیت کل تمیمة لا تنفع

 

زمانی که مرگ چنگال هایش (ناخن هایش) را (در جسمت) بیاویزد، می یابی که همه مهره های چشم زخم نفعی ندارد

پس  مرگ را به حیوان وحشی تشبیه کرده است که وجه جمع  (وجه شبه) آن ترور و قتل غافلگیرانه در هر دو است، و حیوان وحشی را برای مرگ استعاره آورده و آن را حذف نموده و به وسیله یکی از لوازم مشبه به به آن اشاره کرده است که این لازمه ناخن ها (چنگال ها) است و این استعاره مکنیه است و قرینه آن لفظ ناخن هاست.

سپس وهم را در تصویر مرگ (رویا) بصورت حیوان وحشی بکار گرفته ، و برایش صورتی چون چنگال اختراع کرد، و سپس لفظ اظفار را برای آن صورت اختراعی بکار برد ، پس لفظ اظفار استعاره تخییلیة است چون آنچه این لفظ برای آن بکار رفته است (به استعاره گرفه شده است) ناخن های صورت خیالی است که به صورت الاظفار حقیقة تشبیه شده است و قرینه آن اضافه به مرگ است .

 

و نظر به اینکه (الاستعارة التخییلیة) قرینه استعاره بالکنایه است و از آن جداشدنی نیست برای اینکه هیچ استعاره ای بدون قرینه نیست.

بنابراین انواع استعاره سه تاست: استعاره تصریحّیة ، و استعاره مکنّیة ، و استعاره تخییلیةّ

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.