حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

المبحث السادس فی الاستعارة باعتبار الطرفین

إن کان المستعار له محققاً حساً «بأن یکون اللفظ قد نقل إلى أمر معلوم ، یمکن أن یشار إلیه إشارة حسیة» کقولک : رأیت بحرا یعطى أو کان المستعار له محققاً عقلا «بأن یمکن أن ینص علیه ، ویشار إلیه إشارة عقلیة» کقوله تعالى (إهدنا الصراط المستقیم) أی (الدین الحق) (فالاستعارة تحقیقة) وان لم یکن المستعار له محققاً ، لا حساً ولا عقلاً «فالاستعارة تخییلیة» وذلک : کالأظفار ، فی نحو : أنشبت المنیة أظفارها بفلان.

المبحث السابع فی الاستعارة باعتبار اللفظ المستعار

(1) إذا کان اللفظ المستعار «اسما جامداً لذاتٍ» کالبدر : إذا استعیر للجمیل «أو اسماً جامداً لمعنى» کالقتل : إذا استعیر للضرب الشدید ، سمیت الاستعارة «أصلیة فی کل من التصریحیةوالمکنیة» کقوله عالى (کتاب انزلناه إلیک لتخرج الناس من الظلمات إلى النور)

وکقوله تعالى (واخفض لهما جناح الذل من الرحمة)

وسمیت أصلیة : لعدم بنائها على تشبیه تابع لتشبیه آخر معتبر أولاً کقول البحتری :

یودون التحیة من بعید إلى قمر من الإیوان باد

 (2) وإذا کان اللفظ المُستعار «فعلاً»

أو اسم فعلٍ ، أو اسما سنقا أو اسما مبهماً أو حرفا فالاستعارة «تصریحیة تبعیة» نحو : نامت همومی عنّی ، ونحو : صهٍ : الموضوع للسکوت عن الکلام ، والمستعمل مجازاً فی ترک الفعل ، ونحو : الجندی قاتل اللص ، بمعنى ضاربه ضرباً شدیداً ، ونحو : هذا : الموضوعة للاشارة الحسیة ، والمستعملة مجازاً فی الاشارة العقلیة نحو : هذا رأى حسن ، ونحو : قوله تعالى (ولأصلبنکم فی جذوع النخل) ونحو : قوله تعالى (فالتقطه آل فرعون لیکون لهم عدواً وحزنا

(3) وإذا کان اللفظُ المستعار اسماً مشتقاً ، أو اسماً مبهماً ، «دون باقی أنواع التبعیة المتقدمة» فالاستعارة «تبعیة مکنیة»

وسمیت (تبعیة) لأن جریانها فی المشتقات ، والحروف ، تابعٌ لجریانها أولاً : فی الجوامد ، وفی کلیات معانی الحروف ، یعنی : أنها سمیت تبعیة لتبعیتها لاستعارة أخرى ، لأنها فی المشتقات تابعة للمصادر ، ولأنها فی معانی الحروف تابعة لمتعلّق معانیها ، إذ معانی الحروف جزئیة ، لا تتصور الاستعارة فیها إلا بواسطة کلی مستقل بالمفهومیة لیتأتى کونها مشبهاً ، ومشبها بها ، أو محکوماً علیها ، أو بها.

نحو : رکب فلان کتفی غریمه  أی : لازمه ملازمة شدیدة

وکقوله تعالى (اولئک على هدى من ربهم) أی تمکنوا من الحصول على الهدایة التّامة

ونحو : (أذقته لباس الموت) أی ألبسته إیاه.

 

  

مبحث ششم در بحث استعاره از لحاظ دو طرف استعاره

اگر مستعار له یا  مشبه یک امر محسوسی باشد مه بتوان بصورت محسوس به آن اشاره کرد مانند (دریایی را دیدم که بخشش میکرد) یا مستعار له یک امر معقول باشد یعنی بتوان بصورت معقول و با صراحت عثلی با آن اشاره کرد مانند (ما را به راه راست هدایت کن) که ( راه راست) به معنی (دین حق) یک مستعار له معقولی است؛ در اینصورت استعاره را استعاره تحقیقیه میگویند. و اگر مستعار له محسوس یا معقول نبود بلکه خیالی بود استعاره تخییلیه میگوییم. مانند (چنگال مرگ) در (مرگ چنگال های خود را در فلانی فرو برد)

 

مبحث هفتم: در بحث استعاره به اعتبار لفظ مستعار

حالت1) اگر لفظ مستعار اسم جامد ذات باشد مانند (ماه) که برای یک زیبا رو استعاره به کار رفته باشد؛ یا اسم جامد معنا باشد مانند (قتل) که برای شدت زدن استعاره شود؛ خواه استعاره تصریحیه باشد یا مکنیه، به آن استعاره اصلیه میگوییم.

مانند سخن خداوند متعال (کتابی که نازل کردیم آن را برای خارج کردن مردم از ظلمات به نور)(ظلمات و نور استعاره اصلیه) و یا (برای هر دو از روی محبت، بال فروتنی فرود آور)(ذل کلمه جامد است و استعاره اصلیه). این استعاره به این دلیل اصلیه نامیده میشود که بر پایه تشبیهی که تابع یک تشبیه دیگر است بنا شده است. مانند این شعر بختری (از دور مانند ماهی که سر ایوان ظاهر شده سلام میکنند.)

 

حالت2) اگر مستعار فعل، اسم فعل،اسم مشتق، اسم مبهم یا حرف باشد به آن استعاره (تصریحیه تبعیه) میگوییم.

مانند (نامت همومی عنّی) و مانند (صه) که برای دعوت به سکوت وضع شده است یا بصورت مجازی برای ترک عمل. و مانند (سرباز دزد را کشت) به این کعنی که ضربه شدیدی به او زد. و مانند (هذا) که برای اشاره حسی وضع شده است برای اشاره عقلی بکار ببریم. مانند (این نظر خوب است) و مثل(شما را بر شاخه های نخل به دار میزنم)(فی استعاره از علی) و مانند این آیه (پس خاندان فرعون او را از آب گرفتند تا  سرانجام دشمنشان و مایه اندوهشان شود)(حرف ل که برای بیان علت است به عنوان بیان عاقبت استعاره شده است.)

 

حالت3) مستعار بصورت اسم مشتق یا اسم مبهم باشد. که به آن استعاره (تبعیه مکنیه) میگوییم. به این دلیل (تبعیه) میگوییم که وقتی در مشتقات و حروف جریان می یابد، جریانش تابع جریان استعاره در اسم های جامد و معانی کلی حروف است. یعنی به جهت اینکه از استعاره دیگری تبعیت میکند به این نام مامیده میشود. چون استعاره در مشتقات تابع استعاره در مصدرشان است. و در معانی حرفی، استعاره تابع متعلق آنهاست. چون معانی حروف یک معانی جزیی هستند و استعاره در آنها تصور نمیشود مگر بواسطه معانی کلی که مفهومشان مستقل باشد تا بتواند مشبه و مشبه به واقع شود. مانند (فلانی سوار شانه های بدهکارش شد) یعنی به شدت همراه بدهکارش شد.

مانند سخن خداوند متعال(آنان بر طریق هدایت پروردگارشانند) یعنی به هدایت تامه دست یافته اند. و مانند (لباس مرگ را به او چشاندم) یعنی به او پوشاندم.

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.