حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

اشکال چهارگانه قیاس  

شکل در اصطلاح منطق‌دانان عبارت است از«القیاس الاقترانىّ باعتبار کیفیة وضع الاوسط من الطرفین»

"قیاس اقترانى به لحاظ موقعیت حدّ وسط نسبت به طرفین خود".

در هر قیاس اقترانى لزوما سه حدّ وجود دارد: وسط، اصغر و اکبر.

موقعیت حدّ وسط نسبت به اصغر و اکبر در دو مقدمۀ قیاس، چهار صورت زیر را بوجود می آورد به این ترتیب که در قیاس حملى:

1 – گاهی حد وسط در صغری محمول و در کبری، موضوع واقع شود.

2 -  گاهی حد وسط در هردو مقدمه محمول واقع ‌شود.

3- گاهی حد وسط در هردو مقدمه، موضوع باشد.

4 - گاهى حد وسط در صغری،موضوع و در کبری،محمول واقع ‌شود.

به هریک از صورتهای بالا یک «شکل» مى‌ گویند . که این اشکال اربعه هم در قیاس اقترانى حملى و هم در اقترانى شرطى وجود دارد.

ابتدا هریک از شکلهاى چهارگانه در قیاس اقترانى حملى را مورد بررسى قرار مى‌دهیم:

 

شکل اول

در شکل اول حدّ وسط در صغری،محمول و در کبری، موضوع قرار مى‌گیرد.

نامگذارى‌ این اشکال براساس ارزش‌هاى هر شکل است؛ یعنى شکل اوّل را به این دلیل اوّل می گویند چون از همۀ اشکال دیگر مهمتر است و بدیهى الانتاج است به طوری که موقعیت اصغر در نتیجه عین موقعیت آن در صغری است و جایگاه اکبر در نتیجه نیز همان جایگاهى است که در کبری دارد. لذا این شکل بر مقتضاى طبع است. بر خلاف اشکال دیگر نیازی به دلیل و حجت ندارد به محض تشکیل صحیح و با شرایط مقدمات آن، نتیجه حتمى است و خودبخود در کنار آن مقدّمات قرار مى‌گیرد.  

 

شروط شکل اول

این شکل دو شرط دارد:

 

1- موجبه بودن صغری

شرط اوّل از شروط انتاج شکل اوّل، آن است که صغراى آن موجبه باشد تا بتوانیم حکمى را که در کبری،براى اوسط ثابت شده (چه حکم ایجابى و یا سلبى) از کبرای تعدى کرده و آن حکم را توسط اوسط براى اصغر هم در صغری ثابت کنیم تا یک نتیجۀ سلبى یا ایجابى حاصل شود. بنابراین اگر صغری سالبه باشد (کلیه یا جزئیه) شکل اوّل منتج نخواهد بود، زیرا معلوم نمى‌شود حکمى که در کبری بر حدّ وسط واقع شده، در بیرون از حدّ وسط با اصغر تلاقى مى‌کند، یا نمى‌کند.

مثلا وقتى مى‌گوییم:

هیچ سنگى گیاه نیست (سالبه) و هر گیاهى رشدکننده است.

نمى‌توان این موجبه را نتیجه گرفت که:«هر سنگى رشدکننده است».

اما اگر صغری موجبه باشد،حکمى که در کبری بر حد وسط واقع مى‌شود، قطعا موضوعى را که در صغری حدّ وسط بر آن واقع مى‌شود، نیز شامل مى‌گردد و بر آن منطبق مى‌شود.

 

2- کلى بودن کبری

شرط دوّم از شروط اختصاصى انتاج شکل اوّل این است که علاوه بر موجبه بودن صغری،باید کبراى قیاس شکل اوّل هم کلیت داشته باشد. یعنى یا موجبۀ کلیه باشد و یا سالبۀ کلیه، بنابراین اگر کبری، قضیۀ جزئیه بود (موجبه یا سالبه)، قیاس، منتج نخواهد بود. زیرا اگر کبری جزئیه باشد،ممکن است آن دسته از افراد اوسط که حکم اکبر بر آنها بار شده، غیر از آن افرادى باشد که بر اصغر بار مى‌شود و از این‌رو، نمى‌توان به‌واسطۀ حد وسط،حکم را از اکبر به اصغر سرایت داد این شرط در حقیقت، به «قاعدۀ نخست» برمى‌گردد، (که عبارت بود از لزوم تکرار حدّ وسط)؛ چراکه در واقع حدّ وسط در فرض یادشده، تکرار نشده است.

مثلا وقتى مى‌گوییم:

هر آبى روان است و بعضى از اشیاء روان با آتش شعله‌ور مى‌شود. نتیجه نمى‌دهد که «بعضى از آبها با آتش شعله‌ور مى‌شود».

 

ضربهاى شکل اول

هریک از مقدمات قیاس، فى نفسه و با قطع‌نظر از شروط معتبر در قیاس، مى‌تواند یکى از قضایاى محصورۀ چهارگانه یعنى موجبه کلیه، موجبۀ جزئیه، سالبۀ کلیه و سالبۀ جزئیه باشد. حال اگر صورتهاى چهارگانۀ صغری را در کنار صورتهاى چهارگانۀ کبری قرار دهیم، شانزده صورت براى قیاس اقترانى بدست خواهد آمد،که از ضرب کردن چهار در چهار حاصل مى‌شود.

البته باید متذکر شویم که این مطلب در مورد همۀ شکلهاى چهارگانۀ قیاس صادق می باشد. با این تفاوت که از این  ضروب شانزده‌گانه، برخى منتج است،که به آنها«قیاس» می گوییم و برخى غیرمنتج مى‌باشد، که عقیم یا نازا می نامیم.

با توجه به دو شرطى که از جهت کمیت و کیفیت براى شکل اول بیان شد، تنها چهار ضرب آن منتج است و دیگر ضربها همگى عقیم مى‌باشد. زیرا شرط اول (که موجبه بودن صغری بود) ،هشت ضرب را از اعتبار ساقط مى‌کند (که حاصل ضرب دو سالبۀ صغری در چهار نوع از کبری است) و شرط دوم (که کلی بودن کبری بود) نیز چهار ضرب را از اعتبار مى‌اندازد (که حاصل ضرب دو جزئیه از کبری در دو موجبه از صغری است) بنابراین،تنها چهار ضرب باقى مى‌ماند.

منتج بودن تمام این ضربهاى چهارگانه،بیّن و روشن است و هریک از آنها یکى از محصورات چهارگانه را نتیجه مى‌دهد. بنابراین،همۀ محصورات از ضربهاى مختلف این شکل (اول) بیرون مى‌آید به همین دلیل، این شکل را «کامل» و «فاضل» نامیده‌اند.

منطق‌دانان ضربهاى این شکل را برحسب ترتیب محصورات در نتیجه‌هاى آن ضروب،تنظیم کرده‌اند بدین‌گونه که:

 

ضرب اول : هر دو مقدمه‌ موجبه کلیه‌ باشند که‌ نتیجه آن‌ نیز موجبه کلیه‌ خواهد بود.

مثال‌: هر انسانی‌ حیوان‌ است‌ و هر حیوانی‌ حساس‌، پس‌ هر انسانی‌ حساس‌ است‌.

 

ضرب دوم : هر دو مقدمه‌ کلی‌ باشند، اما صغری موجبه‌، و کبری سالبه‌ باشد که نتیجه این‌ ضرب‌ سالبه کلیه‌ خواهد بود.

مثال‌: هر انسانی‌ حیوان‌ است‌ و هیچ‌ حیوانی‌ سنگ نیست‌، پس‌ هیچ‌ انسانی‌ سنگ‌ نیست‌.

 

ضرب سوم : هر دو مقدمه‌ موجبه‌ باشند، ولی‌ صغری جزئی‌، و کبری کلی‌ باشد که‌ نتیجه آن‌ موجبه جزئیه‌ خواهد بود.

مثال‌: برخی‌ حیوانها انسانند و هر انسانی‌ ناطق‌ است‌، پس‌ برخی‌ حیوانها ناطقند.

 

ضرب چهارم : صغری موجبه جزئیه‌ و کبری سالبه کلیه‌ باشد که‌ نتیجه آن‌ سالبه جزئیه‌ خواهد بود.

مثال‌: برخی‌ حیوانها انسانند و هیچ‌ انسانی‌ اسب‌ نیست‌، پس‌ برخی‌ حیوانها اسب‌ نیستند.

 

پس ملاحظه کردید که ضرب اول، موجبۀ کلیه را نتیجه مى‌دهد؛ ضرب دوم، سالبۀ کلیه را نتیجه مى‌دهد؛  ضرب سوم موجبۀ جزئیه را نتیجه مى‌دهد و ضرب چهارم نیز سالبۀ جزئیه را نتیجه مى‌دهد.*


*برای توضیح بیشتر و درک بهترمطالب این قسمت، لطفا به شرح مظفر ج 2 صفحه 51 رجوع نمایید.

منابع :

شرح منطق مظفر - علی محمدی خراسانی - ج2

منطق مظفر - ترجمه علی شیروانی - ج2

تحریر منطق - علی شیروانی

 

تلخیص:فائزه موسوی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.