حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

در آغاز باب پنجم، بحث حجّت از حیث هیأت و شکل بیان شد که حجت سه نوع است:1.قیاس 2.استقراء 3.تمثیل

قیاس به طور مفصل بحث شد.

در این درس به قسم دوم حجت یعنی استقراء می پردازیم:

 

تعریف استقراء

«استقراء»در لغت عرب به معناى قریه‌پیمایى است یعنى انسان قریه به قریه در جستجوى امرى باشد. 

در اصطلاح منطقیون عبارت است از این‌که ذهن انسان، احکام برخى از جزئیات و مصادیق یک کلى را، بررسی کند و آن‌ها را به دست آورد و از این جزئیات، یک حکم کلى و قاعدۀ عامّه‌اى را استنباط و استخراج نماید.

مثلا در یک سرشمارى عمومى،عدّۀ زیادى از خانواده‌های یک شهر را سرشمارى کرده و مشاهده کردیم که همۀ آن‌ها مسلمان هستند آن‌گاه از راه به دست آوردن حکم عدۀ قابل توجهى از خانواده‌ها، به یک نتیجۀ کلى مى‌رسیم و آن این‌که:«همۀ مردم این شهر مسلمان هستند».

 

تفاوت استقراء با قیاس:

در باب استقراء ما همیشه از خاص به عام و از جزئیات به کلى مى‌رسیم و به واسطۀ تحصیل حکم جزئیات،حکم کلى را به دست مى‌آوریم. یعنى سیر ذهن ما صعودى است و از محدود، به سمت وسیع که همان قواعد عامّه باشند مى‌رسیم.

امّا در باب قیاس،مطلب به عکس استقراء است یعنى همیشه از کلى به جزئیات مى‌رسیم و به واسطۀ حکم کلى،حکم جزئیات را هم به دست مى‌آوریم مثلا مى‌گوییم:«انسان حیوان است» و «هر حیوانى جسم است»، «پس انسان جسم است». 

که به واسطۀ«حیوانیت»که کلى است، «جسمیت»را براى«انسان»که فرد حیوان است اثبات نمودیم. سیر ذهن نزولى و از کلّى به جزئى است و سرّ مطلب آن است که هر قیاسى ناچار باید بر یک مقدمۀ کلیه مشتمل باشد و از دو مقدمۀ جزئیه منتج نیست.

 

اقسام استقراء:

استقراء به‌طور کلى بر دو قسم است:

 

الف) استقراء تام آن است که استقراءکننده،تمام جزئیات و مصادیق یک کلى را به دست آورده و استقراء او شامل همۀ افراد باشد به گونه‌اى که حتى یک فرد هم مستثنى نباشد، مثلا :«کلمه یا اسم است یا فعل و یا حرف» یا «عدد یا زوج است و یا فرد».

استقراء تام، ارزش علمى و یقینى دارد و مانند قیاس براى ما یقین‌آور است. برخی از منطقیون آن را نوعی از قیاس بشمار آورده اند.

 

ب) استقراء ناقص که در آن پژوهشگر، تنها پاره‌اى از جزئیات ومصادیق کلی را بررسى مى‌کند و از آن‌ها به یک حکم کلى دست می یابد. مانند مثال سرشماری که بیان شد.

منطقیون گفته‌اند استقراء ناقص حداکثر براى ما گمان مى‌آورد و یقین‌آور نیست، زیرا ما تمام افراد کلى را ندیده‌ایم بلکه بخش عمده‌اى را دیده‌ایم که در حکمى باهم متفق و متحدند و شاید در میان ندیده‌ها،فرد یا افرادى باشند که داراى این حکم نباشند. 

 

انواع استقراء ناقص

استقراء ناقص چهار قسم است:

 

1- استقرایى که تنها بر مشاهده مبتنى است. در این نوع استقراء،انسان پس از مشاهدۀ اینکه برخى جزئیات یا بیشتر آنها وصف واحدى دارند، نتیجه مى‌گیرد که این وصف براى همۀ جزئیات ثابت است؛ مانند مشاهده بعضى از حیوانات و اینکه آنها هنگام جویدن، فک پایین خود را حرکت مى‌دهند. پس نتیجه می گیریم «هر حیوانى هنگام جویدن،فک پایین خود را حرکت مى‌دهد».

اما این نتیجه‌گیرى و استنباط ممکن است نقض شود. و ازاین‌رو،حکمى که به‌دست مى‌آید قطعى و یقینى نیست.

 

2-استقرایى که علاوه بر مشاهده،بر تعلیل نیز مبتنى است. بدین‌صورت که پس از مشاهدۀ برخى از جزئیات، پژوهشگر به دنبال یافتن علت ثبوت آن وصف مى‌رود؛ و سرانجام به این نتیجه مى‌رسد که وصف موردنظر،به‌ خاطر فلان علت است. و چون هرگز علت از معلولش جدا نمى‌شود، همواره ثابت است و لذا این نوع استقراء، یقینی و جزمی است.

همۀ اکتشافات علمى و بسیارى از احکام ما بر آنچه مشاهده مى‌کنیم، از این قبیل است. چنین احکامى قابل نقض نیست؛ و ازاین‌رو، قطعى هستند؛ مانند حکم ما به اینکه: آب از بالا به پایین جارى مى‌شود.

 

3-استقرایى که بر بدیهت عقل مبتنى است؛ مانند حکم ما به اینکه «کل بزرگ‌تر از جزء است»؛ زیرا تصور«کل» و تصور«جزء»و تصور معناى «بزرگ‌تر» براى صدوراین حکم کافى است. و در حقیقت این مورد، استقراء نیست؛ زیرا بر مشاهده توقف ندارد. چراکه تصور موضوع و محمول براى حکم کفایت مى‌کند، و نیازى به مشاهدۀ حتى یک مورد جزیى نیز نیست. تمام بدیهیات عقلی از این جمله اند.

 

4-استقرایی که بر وجود مماثلت و مشابهت کامل در میان جزئیات یک کلّى،مبتنى باشد. یعنى یک یا چند فرد را استقراء نموده و از این‌که همۀ افراد این نوع در این خصوصیت ذاتى،طبیعى و تکوینى مانند هم هستند به یک قاعدۀ کلیه دست پیدا کنیم که این نیز حکمى جزمى و قطعى خواهد بود و تردیدبردار نیست.

مثلا اینکه برهان اقامه مى‌کنیم که زوایاى یک مثلث معین برابر 180 درجه است. با این‌که تنها حکم یک شکل را بدست آورده ایم، ولى به لحاظ مماثلت و مشابهت کامل میان این شکل مثلث با اشکال دیگر مثلث،یک حکم کلى مى‌دهید و تردیدى هم در این قاعده ندارید.

 

نتیجه

از میان اقسام چهارگانۀ استقراء ناقص، تنها قسم اول از آن‌ها یقین‌آور نیست، و مفید ظن است و آن استقراء ناقص مبتنى بر صرف مشاهده بود. امّا سایر اقسام استقراء عموما یقین‌آور هستند چنان‌که ملاحظه فرمودید.

ضمنا یادآورى مى‌کنیم که نوع دوم از این انواع چهارگانۀ استقراء،که عبارت بود از استقراء مبتنى بر تعلیل و علت یابى،در اصطلاح منطقیون جدید به نام«استنباط و یا طریق بحث علمى»معروف است.

 


منابع :

شرح منطق مظفر - علی محمدی خراسانی - ج2

منطق مظفر - ترجمه علی شیروانی - ج2

 

تلخیص: نگین افتخاری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.