حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حکم اول: «عدم تمایز ندارد»

تمایز: امتیاز داشتن، جدا بودن

در عالَمِ نیستی، امتیاز داشتن و فرق داشتنِ دو چیز اصلا معنا ندارد. چون دو چیز اصلا نیستند که تفاوت داشته باشند.

بین عدم و عدم تمایزی نیست. نمی توان گفت: این عدم، غیر آن عدم است. عدم با عدم فرقی ندارد.

دلیل: تمایز، فرع وجود شیء است. یعنی باید چیزی موجود باشد تا بتوان آن را با چیز دیگر تمایز داد و حال آن که عدم ، نیستی است.

 

حکم دوم: «عدم علیّت ندارد»

علیت: تأثیر، ایجاد. یک چیزی، چیز دیگر را ایجاد کند.

بین اَعدام رابطه علیّت برقرار نیست. برای عدمها علّت نداریم: «الأَعدام لاتعلّل». (برای عدم علّت نمی آورند)؛

از همین جهت است که می گویند: مدّعی باید بیّنه بیاورد، منکِر نیاز به بیّنه ندارد.

علیّت بیانگر رابطه وجودی دو شیء است (مثلا رابطه آتش و حرارات: آتش علّت حرارات است) و حال آن که عدم در مقابل وجود است.

دلیل: در اینجا نیز علیّت بین دو چیز، فرع وجود آن دو چیز است.

نکته: «عدمُ العلة، علةٌ لعدم المعلول»

مثلا وقتی می گوییم: هوا ابری نبود ، پس بارانی هم نبود؛ در اینجا بظاهر، نبود ابر، علت شده است برای نبود باران. اما در حقیقت بین خود ابر و باران است که علیت برقرار است نه عدم آنها. و به تسامح اینگونه گفته می شود.

 

حکم سوم: «از عدم نمی توان خبر داد»

خبر دادن: چیزی را بر چیزی حمل کردن.

«العدم لا یُخبَر عنه»: خبر از چیزی، فرع ثبوت و وجود آن چیز است.

قاعده ای در منطق داشتیم به نام: «ثبوت شیء لشیءٍ، فرع لثبوت مثبت له»: چیزی باید باشد تا بتوان چیزی را بر آن حمل کرد.

عدم باید اوّل باشد تا بتواند چیزی بر آن بار کرد.

عدم، بطلان محض است است اصلا چیزی نیست که محمولی داشته باشد که بتوان از آن خبر داد.

یک شبهه:

ما می گوییم از عدم نمی توان خبر داد درحالیکه خود قضیه ی «العدم لا یُخبَر عنه»، از عدم خبری می دهد:

العدم: مبتدا

لایُخبر عنه: خبر

در واقع «لایخبر عنه» حمل شده است بر عدم.

پاسخ شبهه:

در منطق داشتیم حمل دو نوع است: حمل اولی و حمل شایع.

حمل اولی: وقتی که اتحاد مفهومی بین موضوع و محمول باشد. (مانند انسان و حیوان ناطق).

حمل شایع: وقتی که اتحاد مصداقی باشد. (مانند انسان و کاتب)

«العدم لا یُخبَر عنه»، صحیح است به اعتبار حمل اولی. ما در واقع مفهوم «عدم» را در ذهن تصور کردیم و و در مورد آن خبر دادیم. خود «عدم» حاکی از نیستی است و مصداق وجودی ندارد؛ اما مفهومِ عدم، «نیست» نیست؛ بلکه در ذهن من موجود است. خود این مفهوم، پیش من موجود است و من می توانم محمولی بر آن حمل کنم.

پس قضیه به حمل اولی صحیح است.

 

 

حکم چهارم: «معدوم را نمی‌توان اعاده کرد» 

چیزی که نابود شد نمی شود آن را عینا تکرار کرد. میتوان شبیه آن را تکرار کرد اما عین آن را نمیتوان در وقت دیگری بازگرداند.

انسان هر روزی که وجود دارد، وجود امروزیش مثل وجود دیروزیش است، اما عینِ آن نیست. یعنی همان دیروزی نیست. وجود دومی زمانی دارد غیر زمان اولی، لذا  می شود مثل اولی، نه عین آن.

«عین شیء، خودِ آن شیئ است»؛

و محال است وجودی که قبلا بوده، عین همان، دوباره بیاید.

علت:

اینکه یک شیء بخواهد هم آن وقت موجود باشد هم الان موجود باشد، یعنی یک شئ باید دو شیء باشد و این غیر ممکن است. یعنی لازمه اش این است که شیء واحد در عین وحدت، کثیر باشد و این محال است.

اگر وجودی تکرار شود این وجودِ نو، غیر آن اولی است و مثلِ آن، نه عینِ آن.

جناب ابن سینا فرمودند:

بدیهی است که اعاده معدوم بعینه محال است. اعاده یعنی دوباره بازگرداندن. می گوییم معدوم شده، پس دوباره نمی توانیم آن را برگردانیم. و اگر ایجاد شود، ایجادِ جدید است.

بعضی از متکلمین فکر کرده اند برای توجیه معاد باید معتقد باشند اعاده معدوم حتمی است چون معاد حتمی است. حال آن که از نگاه ما مرگ به معنی معدوم شدن نیست که اعاده ای رخ دهد.

بیان حضرت علامه:

"...چون وجود مساوى با تشخّص و عینیت است، و اگر بخواهد یک وجود عینى دو وجود باشد، لازمه ‏اش این است که یک شخص در عین یک شخص بودن دو شخص باشد، این خلاف فرض و تناقض است".

 


منابع:

- بدایة الحکمة، علامه محمد حسین طباطبایی رحمة الله علیه

- خلاصة بدایة الحکمة، سیّد محمّد صادق حسینی علم الهُدی

- دروس صوتی استاد فیاضی- جلسه یازدهم و دوازدهم

 

نظرات  (۱)

کتب الکترونیکی که گذاشتید عالی هستند 
اجرکم الله

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.