حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

امکان دارای اصطلاحات گوناگونی است:

 

۱- امکان خاص

امکان خاص به معنای سلب ضرورت وجود و عدم از ذات موضوع است. وقتی می گوییم "انسان ممکن (به امکان خاص) است" یعنی انسان نه اقتضای وجود دارد و نه اقتضای عدم، به عبارت دیگر نه وجود برایش ضرورت ذاتی دارد و نه عدم.

این نوع امکان، چون نسبت به معنای بعدی که ذکر خواهد شد محدودتر است به آن "امکان خاص" و چون در تعبیرات خواص (و نه عامه مردم) به کار می رود، به آن "امکان خاصی" (منسوب به خاصه) نیز می گویند.

 

۲- امکان عام

امکان عام به معنای سلب ضرورت از جانب مخالف قضیه است. وقتی می گوییم "انسان ممکن (به امکان عام) است" یعنی جانب مخالف قضیه که همان سلب وجود از انسان (عدم او) است، ضرورت ندارد. (یعنی وجود انسان ممتنع نیست). به این ترتیب:

در قضیه موجبه، امکان عام ضرورت طرف مقابل (یعنی امتناع) را نفی می کند، ولی وجوب را نه اثبات می کند و نه نفی، لذا هم با وجوب سازگار است (مانند: خداوند ممکن است) و هم با امکان خاص سازگار است (مانند: انسان ممکن است)

در قضیه سالبه، امکان عام ضرورت طرف مقابل (یعنی وجوب) را نفی می کند، ولی امتناع را نه اثبات می کند و نه نفی، لذا هم با امتناع سازگار است (مانند: شریک باری ممکن است موجود نباشد) و هم با امکان خاص سازگار است (مانند: انسان ممکن است موجود نباشد)

این نوع امکان اعم از امکان خاص است (هر جا امکان خاص صادق باشد، امکان عام هم صادق است، ولی اگر امکان عام صادق باشد، الزاما امکان خاص صادق نیست.) برای همین به آن "امکان عام" می گویند و در زبان عامه مردم مقصود از امکان همین نوع است، لذا به آن "امکان عامی" (منسوب به عامه) نیز می گویند.

 

۳- امکان اخص

در قضیه، گاهی محمول برای ذات موضوع ضرورت دارد (مانند: انسان ناطق است) که این نوع ضرورت را "ضرورت ذاتیه" می نامند.

گاهی محمول برای ذات موضوع ضرورت ندارد، ولی موضوع قضیه مقید به وصفی شده است که با توجه به آن وصف، محمول برای موضوع ضروری شده است. (مانند: انسان نویسنده مادامی که نویسنده است، انگشتانش در حرکت می باشد) که این نوع ضرورت را "ضرورت وصفیه" می نامند.

گاهی محمول برای ذات موضوع ضرورت ندارد، ولی موضوع مقید به زمان خاصی شده که با توجه به آن زمان، محمول برای آن ضرورت می یابد (مانند: کره زمین وقتی که نور آفتاب بر آن بتابد بالضروره روشن است) این نوع ضرورت را "ضرورت وقتیه" می نامند.

امکان اخص یعنی محمول نه برای ذات موضوع ضرورت دارد و نه موضوع مقید به وصف یا زمانی شده که به خاطر آن محمول برایش ضروری باشد. (مانند: انسان ممکن است نویسنده باشد) و به طور خلاصه امکان اخص، هر سه ضرورت ذاتیه، وصفیه و وقتیه را نفی می کند.

این نوع امکان، اخص از امکان خاص است (هر جا امکان اخص صادق باشد، امکان خاص نیز صادق است، اما برعکس خیر) و برای همین آن را "امکان اخص" نامیده اند.

 

۴- امکان استقبالی

این معنا از امکان، محدودتر از معانی قبلی است و علاوه بر ضرورت ذاتیه، وصفیه و وقتیه، ضرورت به شرط محمول را نیز نفی می کند.

در درس قبل گفتیم که شیء بین دو ضرورت قرار دارد: ضرورت پیش از وجود و ضرورت پس از وجود. به عبارت دیگر، حوادث مربوط به گذشته و حال، (چه وجودی چه عدمی) تعین یافته اند و امکان ندارد غیر از آنچه هستند، باشند. مثلا اگر در فلان ساعت در فلان خیابان تصادفی رخ داد، این تصادف با حفظ همه قیودش ضرورتا تحقق دارد و محال است از آن مرتبه وجودی که اشغال کرده است حذف گردد (یعنی محال است در حالیکه رخ داده، در همان ساعت و در همان خیابان رخ نداده باشد) و یا اگر مثلا من در دو قرن پیش معدوم هستم، ضرورتا معدوم هستم و محال است درهمان مقطع زمانی موجود هم باشم.

همه امور مربوط به گذشته و حال این نوع ضرورت را که ضرورت به شرط محمول نامیده می شود دارند، چرا که وجودا یا عدما تعین یافته اند و یا وجودشان ضروری است و یا عدمشان.

اما حوادث مربوط به آینده، هنوز تعین نیافته اند که این ضرورت را داشته باشند. (مانند: یک ماه دیگر ممکن است زلزله بیاید) لذا ممکن است که واقع بشوند و واجب باشند یا واقع نشوند و محال باشند. این امکان را "امکان استقبالی" می نامند.

 

 

۵- امکان وقوعی 

امکان وقوعی یعنی تحقق موضوع نه امتناع ذاتی دارد و نه امتناع غیری (وقوعی).

توضیح:

امتناع ذاتی: گاهی شیء به گونه ای است که وقتی عقل آن را (با قطع نظر از هر امر دیگری) ملاحظه می کند، در آن تناقض یافته و حکم به امتناع آن می دهد. مانند: تقدم شیء بر خودش، اجتماع نقیضین، تسلسل و ... . چنین چیزی را "ممتنع ذاتی" می گویند که در برابر آن، ممکن ذاتی قرار دارد.

امتناع وقوعی: گاهی در ذات شیء تناقضی وجود ندارد که منجر به حکم عقل به ممتنع بودن آن شود، اما شرایطی وجود دارد که اگر در آن شرایط شیء محقق شود، وقوعش مستلزم یک امر محال است. مانند اینکه حرارت (که ممتنع ذاتی نیست) بدون وجود آتش یا منبع حرارت دیگری تحقق یابد. (در این حالت معلول بدون علت تحقق یافته که محال است.) چنین چیزی را "ممتنع وقوعی" می گویند که در برابر آن، ممکن وقوعی قرار دارد.

پس به طور کلی، امکان وقوعی یعنی نفی امتناع (ذاتی و وقوعی) از جانب موافق قضیه. یعنی اگر گفته شود "الف امکان وقوعی دارد" به این معنا است که وجود آن نه امتناع ذاتی دارد و نه امتناع غیری و از فرض تحقق یافتن آن امر محالی لازم نمی آید.

(یادآوری: امکان عام به معنای نفی ضرورت از جانب مخالف قضیه است.)

 

۶- امکان استعدادی

امکان استعدادی ذاتا همان استعداد است و فقط یک مغایرت اعتباری با آن دارد. یعنی یک حقیقت است که به اعتبار نسبتش به مُستعِد، استعداد نامیده می شود و به اعتبار نسبتش به ُمستعِدٌ لَه، امکان استعدادی خوانده می شود.

توضیح: اشیاء در طبیعت به گونه ای هستند که قابلیت تبدیل به اشیاء دیگر را دارند. البته این ارتباط بین هر شیئی با هر شیء دیگر برقرار نیست، مثلا هر بذری هر گیاهی را نمی رویاند، بلکه بذر گندم تنها قابلیت تبدیل به خوشه گندم را دارد و بذر جو قابلیت تبدیل شدن به خوشه جو را دارد.

این خصوصیت شیء برای تبدیل به شیء دیگر، همان استعداد است که با هر دو طرف تبدیل مرتبط است. مثلا نطفه انسان خصوصیتی دارد که به واسطه آن می تواند تبدیل به انسان شود. اگر این خصوصیت را در رابطه با نطفه (مستعد) در نظر بگیریم، می گوییم: "نطفه استعداد انسان شدن دارد". و اگر همین خصوصیت را در رابطه با انسان (مستعدله) در نظر بگیریم، می گوییم: "انسان امکان (استعدادی) دارد که در نطفه به وجود آید".

 


 منابع:

- کلیات فلسفه، دکتر علی شیروانی  

- بدایة الحکمة، علامه محمد حسین طباطبایی رحمة الله علیه

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.