حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

تعریف ماهیت

ماهیت همان چیزی است که در پاسخ صحیح سوال «این چیست؟» بیان می شود. (الماهیة ما یقال فی جواب ماهو؟) مفاهیم ماهوی، اموری هستند که ذاتیات مصادیق خود را منعکس می کنند و نشان می دهند که اشیای خارجی «چه چیزی» هستند. ماهیت به این معنا، فقط ممکنات را شامل می شود که دارای چیستی هستند.

ماهیت معنای عام تری هم دارد که عبارت است از «هویت و حقیقت شیء» (الماهیة ما به الشیء هو هو). ماهیت به این معنا همان خود شیء است و لذا هر چه به نحوی بهره ای از شیئیت داشته باشد، ولو اینکه چیستی نداشته باشد ماهیت به این معنا را دارد، مانند: واجب تعالی، وجود و امور ملحق به آن که چیستی ندارند ولی هویت دارند.

در این بخش معنای دوم ماهیت موردنظر است.

ماهیت می تواند به صفات متقابلی متصف شود. مثلا می تواند موجود باشد یا معدوم (مانند ماهیت انسان که موجود است و ماهیت سیمرغ که معدوم است)، واحد باشد یا کثیر (مانند ماهیت شمس که واحد است و ماهیت انسان که کثیر است)، کلی باشد یا فرد (مانند ماهیت انسان که کلی است یا ماهیت زید که فرد است)

مفهوم قاعده « ماهیت با نظر به ذاتش چیزی جز خودش نیست» (الماهیة من حیث هی لیست الا هی) این است که ماهیت در مرتبه ذاتش، جز ذاتش چیز دیگری نیست و هر امر بیرون از ذات ماهیت مانند موارد فوق، از مرتبه ماهیت سلب می گردد. به عبارت دیگر، ماهیت به حمل اولی تنها بر خودش حمل می شود و امور بیرون از ماهیت به حمل اولی بر ماهیت حمل نمی شود، هر چند به حمل شایع بر آن قابل حمل باشد.

مثلا انسان، در مرتبه ذاتش فقط انسان (حیوان ناطق) است و در این مرتبه نه موجود است و نه معدوم (چون وجود و عدم نه جنس انسان است و نه فصل او بلکه اموری بیرون از ذات انسان است که انسان به آن ها متصف می گردد)

قاعده فوق بدیهی است. با این وجود مولف (علامه قدس سره) برای اثبات این قاعده دلیلی اقامه کرده اند:

ماهیت می تواند متصف به صفات متقابل شود و این نشان می دهد که این صفات بیرون از مرتبه ماهیت اند، زیرا اگر مثلا هم وجود و هم عدم هر دو در ماهیت انسان باشد اجتماع نقیضین لازم است. اگر فقط وجود داخل ماهیت باشد، اتصاف انسان به عدم محال است (در حالیکه معدوم بودن انسان امری ممکن است) و اگر فقط عدم در ماهیت انسان اخذ می شد، موجود بودن انسان محال می بود (در حالی که ممکن است)

این تعبیر در اصطلاح حکما که: «نقیضین هر دو از مرتبه ماهیت سلب می شود یا ارتفاع نقیضین از مرتبه ماهیت جایز است» نیز به این معنا است که هیچ یک از دو نقیض (مانند همان وجود و عدم در مورد انسان) در ماهیت ماخوذ نیست و جنس یا فصل ماهیت را تشکیل نمی دهد اگر چه در واقع و به حسب حمل شایع، قطعا یکی از دو نقیض بر ماهیت حمل می شود. 


منابع:

- بدایة الحکمة، علامه محمد حسین طباطبایی رحمة الله علیه

- ترجمه و شرح بدایه الحکمه، جلد 1، دکتر علی شیروانی

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.