حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

فلاسفه (مشاء) بر این مطلب که «صورت، شریکِ علت ماده است»، دو اشکال وارد کرده اند:

 

اشکال اول

هیولا (ماده) وحدت عددی دارد، یعنی فرد واحد است، نه چند فرد. (زیرا قوۀ صِرف است و بر اساس قاعدۀ کلی «صرف الشیء لا یتثنی و لا یتکرر» قابل تکرار و تعدد نیست) ماده مبهمی است که به واسطه ورود صورت های متعدد، متصف به کثرت می شود، اما این کثرت حقیقتا از آن صورت ها است و انتساب آن به هیولا بالعرض است.

(مثلا وقتی خاک تبدیل به نبات و نبات تبدیل به حیوان می شود و حیوان تبدیل به انسان می شود، در همه اینها، یک ماده مشترک وجود دارد. این طور نیست که یک فرد از ماده از بین رفته باشد (خاک) و فرد دیگر جایگزین آن شده باشد (نبات) بلکه، همان ماده ای که در خاک است، در نبات و حیوان و انسان هم هست.)

صورت که به عنوان شریک علت ماده ذکر شد، نامعین است («صورة ما» یعنی صورتی از صورت ها) یعنی وحدتش شخصی و عددی نیست، بلکه وحدتش عمومی است. (مفهومی واحد که افراد کثیری را پوشش می دهد) پس علت بودن یک صورت نامعین برای ماده بدین معنا است که یکی از چند صورت، علت برای یک مادۀ واحد است.

چیزی که وحدت شخصی دارد (در اینجا هیولا) از جهت وجودی، قوی تر از چیزی است که وحدت عمومی دارد (در اینجا، صورت). یعنی شدت وجودی یک هیولای خاص و واحد، بیش از شدت وجودی «صورتی از صورت ها» است.

از طرفی علت همواره  قوی تر از معلول خود است. پس نمی توان «صورتی از صورت ها» را علت «ماده و هیولا» به شمار آورد، زیرا وجودش ضعیف تر از وجود هیولا است.

  

اشکال دوم

تبدیل صورت ها در ماده، به نحو کون و فساد است، یعنی صورتی می رود و صورت دیگری جایگزین آن می شود. (مانند همان مثال عمودهای خیمه که ذکر شد)

اگر صورت جزء علت تامه ماده باشد، با از بین رفتن آن، علت تامه نیز نابود می شود (زیرا همیشه کل با زوال یک جزئش زائل می گردد). اگر علت تامه یک شیء نابود شد، آن شیء نیز نابود می گردد.

پس اگر صورت جزء علت تامۀ ماده باشد، (با توجه به تبدیل دائمی صورت ها به هم) لازمه اش آن است که ماده همواره در حال عوض شدن باشد، (یعنی ماده ای برود  و ماده ای دیگر جایگزین آن شود) در این صورت دیگر ماده به عنوان امر واحد مشترک در جسم متحول وجود نخواهد داشت و این به نفی ماده منجر می شود، زیرا گفتیم که اساس اثبات ماده بر لزوم وجود یک امر مشترک در طول حرکت (تحولات) استوار است.

  

پاسخ

هر دو اشکال فوق، مبتنی بر آن است که در تبدیل اشیاء، صورت ها جایگزین یکدیگر می شوند، یعنی صورتی زایل می شود و صورت جدیدی موجود می گردد. (مانند کسی که لباسش را عوض می کند)

اما درحکمت متعالیه به اثبات رسیده است که صورت های متعددی که بر ماده وارد می شود، در حقیقت یک صورت واحد است. صورتی که یک وجود واحد دارد، اما دفعی نیست و به یکباره تحقق نمی یابد، بلکه تدریجا پدید می آید. کثرتی که مشاهده می شود، در حقیقت حدود ماهوی گوناگونی است که این وجود واحد در مراحل گوناگون به خود می گیرد. (یک وجود است که در یک مرحله خاک و در مرحله دیگر نبات و بعد حیوان و انسان می شود)

به این ترتیب، صورت (که شریک علت ماده است) یک مفهوم واحد شخصی است، نه عمومی، پس هیچ یک از اشکالات اول ودوم وارد نخواهند بود.

 

اشکال دیگری در اینجا مطرح می شود:

وحدت صورت، توام با نوعی ابهام است، زیرا صورت همواره در حال شدن و گذر است و ثبات ندارد، چگونه چنین چیز مبهمی می تواند علت امر واحد شخصی (هیولا) به شمار آید؟

 

پاسخ: این ابهام صورت، با ابهامی که در ذات ماده نهفته است، تناسب دارد. مبهم بودن ماده و اینکه جوهری است که عین قوه و عدم تعین است، آن را پذیرای صورتی گذرا و متحول می کند و این امکان را فراهم می کند که ماده با چنین وجودی، متعین شود.

 پس تعبیر «صورة ما» (به معنای صورتی از صورت ها) در عبارت «و أما المادة، فهی متوقفة الوجود حدوثاً و بقاءاً علی صورة ما من الصور الواردة علیها» یک تعبیر مسامحه آمیز و به اعتبار انقسامی است که در ذهن (نه در خارج) بر صورت عارض می شود که مثلا در یک مرحله خاک است، در مرحله دیگر نبات و ... . وگرنه در حقیقت یک صورت بیشتر وجود ندارد. (مانند انسانی که از بدو تولد تا زمان مرگ، یک انسان است، نه انسان ها) 


منبع

ترجمه و شرح بدایه الحکمه، دکتر علی شیروانی، جلد 2 

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.