حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

ارتباط متغیر با ثابت 

در درس قبل گفتیم که «علت مباشر متحرک، باید خود متحرک باشد». در اینجا اشکالی مطرح می شود: اگر پدیدۀ متحول لزوماً مستند به علت متحولی مانند خودش است، آن علت نیز باید به چیزی مانند خودش که متحول است مستند باشد و این روند همینطور ادامه می یابد.  اگر این سلسله بی نهایت ادامه یابد که تسلسل و محال است. اگر به علتی برسیم که خودش قبلا به عنوان معلول فرض شده بود که دور است و محال. اگر هم به واجب تعالی برسیم، لازمه اش این است که واجب تعالی متحرک و متغیر باشد که این (تغیر) ملازم با حدوث و حدوث مستلزم امکان و معلولیت است و با وجوب وجود جمع نمی شود و این هم محال است.

پاسخ: حرکت بر دو قسم است: عارضی و ذاتی.

حرکت عارضی، امری زاید و خارج از ذات متحرک است  و بعد از تحقق متحرک به آن ملحق می شود و علت می خواهد و علتش هم باید متغیر باشد. (چنین موجودی دو نیاز به علت دارد: یکی برای آفریده شدن خود شیء و یکی برای روانه شدن).

حرکت ذاتی، عین وجود متحرک است (نحوۀ وجود شیء، یک نحوه وجود گذرا است) و علت ایجاد کنندۀ متحرک، علت ایجاد حرکت هم هست. یعنی آفریده شدن آن عین روان شدن آن است، چرا که بودنش عین جریان و تحرک است. در اینجا مفیض (علت)، تغییررا افاضه نمی کند، بلکه اصل هستی و ذات شیء را که ثابت است افاضه و ایجاد می کند و تغییر از آن انتزاع می شود. چنین شیئی با چهرۀ ثابت خود مستند به علت است، نه به لحاظ جنبه متغیر آن، پس علت لزوماً باید ثابت باشد. (توضیح: موجود متغیر بالذات فی نفسه ثابت است و تغیّر برای آن وصفی نسبی و اضافی و هنگامی است که آن را با موجودات دیگر مقایسه کنیم، مانند وجود ذهنی و خارجی و وجود بالقوه و بالفعل که قبلا بیان شد).

   

مسافتی که متحرک با حرکت می پیماید 

مسافت حرکت در واقع همان بستر حرکت است که متحرک آن را می پیماید. 

مثال) وقتی گیاهی رشد می کند، متحرک همان جسم گیاه و مسافت همان «کمیت» این جسم است. گیاه در کمیت خودش حرکت می کند و هر لحظه دارای کمیت ویژه ای (یک فرد و یک نوع خاص از مقولۀ کمیت) می شود که بلافاصله آن را از دست می دهد و کمیت دیگری به خود می گیرد. در مقابل جسمی که رشد نمی کند، همواره یک فرد از مقولۀ کمیت را واجد است و با گذشت زمان تغییر نمی کند.

مثال) جسمی که حرکت مکانی دارد و از مکان الف به مکان ب می رود، در هر آن در مکان خاصی قرار می گیرد و مسافت حرکت برای آن، مقولۀ «أین» است.

تعریف مسافت: مسافت وجود سیالی است که بر موضوع حرکت جاری می شود.

این وجود چون امکانی و محدود است، لاجرم دارای ماهیت است. از طرفی چون متغیر است و مراتب مختلف دارد و تشکیکی است، نمی توان از همۀ مراتب آن تنها یک ماهیت خاص (یک نوع خاص از یک مقوله) را انتزاع کرد، زیرا لازمۀ آن وقوع تشکیک در ماهیت است. (یعنی ماهیت واحد در طول حرکت بر چیزی که دارای شدت و ضعف و زیادت و نقصان است صدق کند که محال است) بنابراین این وجود سیال، در هر مقطع از حرکت دارای یک ماهیت ویژه است و یک نوع خاص از مقوله از آن انتزاع می شود.

چون تعداد حدود آنیِ وجود سیال موردنظر نامحدود است، تعداد این ماهیات نیز نامحدود است. البته این ماهیت ها بالفعل نیستند (وگرنه تحقق بی نهایت ماهیت در یک فاصلۀ زمانی محدود محال بود) بلکه بالقوه انتزاع می شوند، زیرا «آن» ها یا همان حدود درنظرگرفته شده فرضی اند.  


منبع

ترجمه و شرح بدایة الحکمه، دکتر علی شیروانی، جلد 3

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.