حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

تعریف: سرعت (تندی) عبارت است از پیمودن مسافت زیاد در زمان کم. بطؤ (کندی) برعکس آن است.

توضیح: اگر دو حرکت را در نظر بگیریم که زمان هر دو مساوی است، آن که مسافت بیشتری در آن طی شده، سریع تر می باشد. همچنین اگر مسافت طی شده در هر دو مساوی باشد، آن که زمان کمتری به طول انجامیده سریع تر می باشد. البته سرعت به معانی دیگری مانند نسبت مسافت به زمان و شتاب هم به کار می رود که در اینجا مدنظر نیست.

برخی معتقدند وقتی جسمی از نقطه ای به نقطۀ دیگر منتقل می شود، هر چند ظاهراً به طور پیوسته این مسافت را طی می کند و توقفی ندارد، اما در واقع در طول حرکت وقفه هایی دارد و هر چه تعداد این وقفه ها بیشتر باشد حرکت کندتر و هر چه این سکون ها کمتر باشد، حرکت تندتر خواهد بود. بنابراین سرعت همۀ حرکات یکسان است و علت تفاوت حرکات در تندی و کندی فقط همین تعداد وقفه ها است.

این نظریه باطل است، زیرا حرکت باید متصل باشد و اگر در لابه لای آن سکون و وقفه باشد، حرکت بالفعل منقسم بوده و دارای اجزای بالفعل خواهد بود.

صدرالمتألهین قدس سره و بسیاری دیگر از فلاسفه معتقدند که میان تندی و کندی (که دو وصف برای حرکت هستند)، تقابل تضاد برقرار است. دلیل آن به این شرح است: هر دو، صفتی وجودی هستند، پس تناقض یا عدم و ملکه بینشان نیست. از طرفی متضایف هم نیستند چون می توان یکی را بدون دیگری تصور کرد. پس تنها رابطۀ تضاد باقی می ماند.

مولف قدس سره این دیدگاه را نمی پذیرد، زیرا از جمله شرایط متضادان این است که بین آنها غایت خلاف و جدایی باشد (مانند سیاهی و سفید که هیچ رنگی فاصله اش از سفیدی بیشتر از فاصلۀ سیاهی نیست و برعکس)، در حالی که سرعت و بطؤ این گونه نیستند: هر حرکت کندی را فرض کنیم، می توان حرکتی را فرض کرد که از آن کندتر باشد و هر حرکت تندی را هم تصور کنیم، می توان حرکتی را فرض کرد که از آن تندتر بوده و فاصله اش تا کندی بیشتر باشد.

ایشان معتقد است که اختلاف سرعت و بطؤ تشکیکی و همانند اختلاف بین وحدت و کثرت (درس پنجاهم) یا وجود ذهنی و خارجی است. سرعت یک معنای مطلق و نفسی دارد که عبارت است از «جریان و گذرایی» و به این معنا وصف مطلق حرکت و مساوق با حرکت است و هر حرکتی از آن جهت که حرکت است و وجودی سیال دارد، به این معنا سریع است. اما وقتی حرکات گوناگون را با هم مقایسه می کنیم، می بینیم برخورداری آنها از این وصف، شدت و ضعف دارد و یکی را سریع و دیگری را نسبت به آن بطییء می نامیم. ممکن است حرکت سریع در همان حال نسبت به حرکت سومی بطییء و کند باشد. در اینجا مابه التفاوت همان مابه الاشتراک است، لذا اختلاف میان سرعت و بطؤ تشکیکی است.

 

سکون

سکون دو معنا دارد:

1) خالی بودن جسم از حرکت.

2) باقی بودن جسم بر حال خود در مدتی از زمان

این دو معنا ملازمند، یعنی اگر جسمی از حرکت در یک مقولۀ خاص خالی باشد، طبعاً ماهیت نوعیِ خاصی از آن مقوله را در خود حفظ کرده و بر حال خود باقی می ماند و بالعکس اگر جسم بر حال خود باقی باشد، لزوماً خالی از حرکت در آن مقوله خواهد بود. اما وقتی سکون در برابر حرکت قرار می گیرد، مقصود همان معنای اول است.

بین حرکت و سکون تقابل عدم و ملکه برقرار است، زیرا سکون به معنای «نبودِ حرکت» یک معنای عدمی است. از طرفی سکون به معنای مطلقِ نبودِ حرکت نیست (که نقیض آن باشد) زیرا در این صورت عقول مجرد و واجب تعالی را باید بتوان ساکن خواند، در حالیکه اطلاق «سکون» بر مجردات صحیح نیست. بنابراین سکون عبارت از «نبود حرکت در موضوعِ قابل برای حرکت (جسم)» است و با حرکت، تقابل عدم و ملکه دارد.

هیچ امر جسمانی (اعم از جوهر و عرض) را نمی توان یافت که از حرکت خالی و مصداق سکون باشد، زیرا بنابر نظریۀ حرکت جوهری، هر جسمی حرکت دائمی و مستمری در ذات و جوهرش دارد و اعراض آن هم به تبع تحول دائمی موضوع خود، در یک حرکت دائم به سر می برند. (حرکت نخستین که در درس شصت و سوم بیان شد).

اطلاق سکون بر جسمی که اعراض آن مانند وضع یا أین ثابت است، به لحاظ نبود حرکت ثانوی است، نه به لحاظ نبود مطلقِ حرکت، لذا این سکون، نسبی است نه مطلق.

حوادثی که وجودشان لحظه ای و آنی است، مانند: رسیدن به انتهای مسافت را نیز نمی توان مصداق سکون دانست، زیرا صلاحیت حرکت ندارند و نمی توانند وجودی کشدار و ممتد داشته باشند. 


منبع:

ترجمه و شرح بدایة الحکمه، دکتر علی شیروانی، جلد 3 

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.