حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

صفات واجب الوجود تعالی در نخستین دسته بندی به دو گروه تقسیم می شود:

1) صفات ذاتی: صفاتی که برای انتزاع آنها و اتصاف واجب تعالی به آنها، نفس ذات واجب کفایت می کند و نیازی به درنظر گرفتن چیزی بیرون از ذات واجب و مقایسۀ آن با ذات او نیست. به عبارت دیگر، اگر در عالم هستی جز ذات واجب موجود دیگری نباشد، باز هم می توان او را به این صفات نسبت داد، مانند حیات، علم، قدرت.

2) صفات فعلی: صفاتی که ذات به تنهایی برای اتصاف به آنها کفایت نمی کند و تا امری بیرون از ذات خداوند فرض نشود و رابطۀ آن با ذات درنظر گرفته نشود، واجب تعالی به آن متصف نمی گردد. مانند خالق، رازق، غفور، رب، منتقم و ... . (صفات فعلی فراوانند)

 

اتصاف واجب به همۀ کمالات

برهان:

1) منشأ همۀ وجودها و کمالات موجود در عالم هستی، خدای متعال است.

2) علت هستی بخش، کمالاتی را که ایجاد می کند، خودش به نحوی برتر واجد آن است (زیرا فاقد یک کمال نمی تواند آن کمال را اعطا کند)

نتیجه: هر کمال وجودی که در عالم هستی تحقق دارد، در خداوند هست. (وجود کمالاتی مانند علم، قدرت، حیات و ... در برخی مخلوقات نشانۀ وجود کامل ترین مرتبۀ آنها در علت هستی بخش، یعنی خداوند است.)

 

صفت ثبوتی و سلبی 

در یک تقسیم بندی کلی دیگر، می توان صفات باری تعالی را به دو دسته تقسیم کرد:

1) صفات ثبوتی: صفاتی که مفاهیم ثبوتی و ایجابی دارند و دلالت بر کمال (بدون نقص) می کنند، مانند: عالم، قادر.

2) صفات سلبی: صفاتی که بیانگر مفهومی سلبی و عدمی است و مفاهیم منفی را از خداوند سلب می کنند، مانند: غیر جاهل، غیر جسم.

همۀ صفات سلبی، سلب نقص می کنند. «سلب نقص» به «ایجاب کمال» برمی گردد. مثلا «غیر جاهل» که یک صفت سلبی است، همان «غیر فاقد علم» است که آن هم بازگشتش به «دارای علم» یا «عالم» می باشد. از این رو حکمای الهی گفته اند: «همۀ صفات سلبی در حقیقت به صفات ثبوتی باز می گردند.»

 

اقسام صفات ثبوتی

1) صفات حقیقی، مانند: عالم، قادر، رازق

2) صفات اضافی، مانند: عالمیت، قادریت، رازقیت

«اضافه» در اینجا به معنای «نسبت» است و مقصود از «صفات اضافی»، همان نسبتی است که میان ذات و غیرذات برقرار است. البته اضافه و نسبت در جایی مطرح می شود که دو طرف «مستقل» وجود داشته باشد و بین آنها نسبتی برقرار شود، در حالی که هر چه غیر واجب تعالی هست، عین ربط به اوست و استقلالی ندارد. این عقل است که برای چنین وجودهایی، وجودِ فی نفسه اعتبار می کند و بعد بین آنها و واجب تعالی، نسبت برقرار می کند، وگرنه چنین نسبتی واقعیت ندارد. لذا صفات اضافی اموری اعتباری هستند و ذات خداوند مصداق حقیقی آن ها نیست و زائد بر ذات هستند. در مقابل صفات حقیقی، (ذاتی یا فعلی) اموری واقعی هستند.

 

انواع صفات حقیقی

1) حقیقی محض، مانند: حیّ.

2) حقیقی دارای اضافه (که تصور آن متوقف بر تصور غیر می باشد)، مانند: عالم به غیر خود.

نکته: «تفاوت صفت حقیقی دارای اضافه» با «صفت فعلی» در آن است که اولی در مقام تصور و دومی در مقام تحقق، وابسته به غیر است. مثلا علم ذاتی خداوند، چون علم همواره به معلوم تعلق می گیرد، اضافۀ به غیر دارد، اما تحقق آن منوط به تحقق خارجی معلوم نیست، بلکه خداوند به اشیاء پیش از وجود و تحقق آنها علم دارد. پس علم، صفتی دارای اضافه است، اما فعلی نیست.

 

آراء اندیشمندان دربارۀ صفات حقیقی 

در این بخش می خواهیم نحوۀ اتصاف واجب تعالی به صفات را بررسی کنیم. صفات فعلی که زائد بر ذات و در واقع همان فعل واجب هستند. صفات ذاتیِ سلبی هم که بازگشتشان به صفات ثبوتی است. صفات اضافی هم که اعتباری و زائد بر ذات هستند. پس موضوع ما در اینجا فقط «صفاتِ ذاتیِ ثبوتیِ حقیقی» است. (اعم از محض یا دارای اضافه)

 

آراء گوناگونی که در این باره وجود دارد عبارتند از: 

1) دیدگاه حکما: صفات حقیقی همگی از جهت مصداق و وجود خارجی، عینِ ذاتِ خداوندند. همچنین هر یک مصداقاً عین یکدیگرند، هر چند مفهوماً مباین هستند.

2) دیدگاه اشاعره (گروهی از متکلمان اهل سنت): صفات حقیقی، زائد بر ذات هستند، نه عین ذات. این صفات لازمۀ ذات بوده و هرگز از آن منفک نیستند، لذا مانند ذات الهی قدیم می باشند.

 3) دیدگاه کرامیه (یکی از فرقه های اهل سنت): صفات حقیقی زائد بر ذات و حادث هستند.

 4) دیدگاه معتزله (گروهی از متکلمان اهل سنت): معنای اتصاف ذات واجب به این صفات آن است که «فعل صادر از ذات واجب، مانند فعل کسی است که واجد آن صفات می باشد». مثلا عالم بودن بدین معناست که فعل او مانند فعل کسی که دارای علم و دانش است، از اتقان و استحکام کامل برخوردار بوده و دارای غایت عقلایی است. لذا ذات جانشین صفات است و کار آنها را انجام می دهد. یعنی آنچه در مخلوقات به صفات نسبت داده می شود (که زائد بر ذات آنها و منشأ افعال هستند)، در مورد واجب تعالی به ذات انتساب دارد (که بسیط است و بدون اینکه چنین صفاتی داشته باشد، منشأ صدور افعال است).

 بررسی هر یک از این دیدگاه ها در درس بعدی انجام خواهد شد.  


منبع:

ترجمه و شرح بدایة الحکمه، دکتر علی شیروانی، جلد 4 

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.