حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

۴۵ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

 

انَّ لِقَتلِ الحُسَینِ حَرارةً فی قلوبِ المومنین لا تَبرُدُ اَبَداً

جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 556

 

 

 

إنّ: حرف مشبهه بالفعل- عامل – مبنی بر فتح

ل: حرف جر،عامل

قتل: اسم ، مصدر، جامد، مذکر، معرفه ، معرب/ مجرور

الحسین:اسم علم )مصغر بر وزن فعیل (، مشتق، مذکر، معرفه به ال، معرب/اسم ان و منصوب

لقتل الحسین، خبر مقدم إن و محلا مرفوع

حرارة:اسم مصدر، جامد، مونث،نکره، معرب/اسم ان مؤخر

فی: حرف جر، مبنی بر سکون، عامل ، محلی از اعراب ندارد

قلوب:اسم، جمع مکسر(قلب)، مشتق، مونث،معرفه به اضافه، معرب/مجرور به حرف جر

المومنین:اسم، جمع مذکر سالم، مشتق، ثلاثی مزید باب افعال، معرفه به ال،معرب /مضاف الیه

لا : حرف نفی، غیرعامل ، مبنی

تبرد: فعل، مضار ع، مفرد مفرد مونث غایب، لازم، ثلاثی مجرد، صحیح، سالم/فعل و فاعل

ابدا:اسم، جامد،مذکر، نکره، معرب /مفعول فیه (اسم زمان)

لا تبرد ابدا جمله پس از نکره (حرارة) صفت است و محلا منصوب.

 

بدرستیکه برای قتل حسین گرمایی در قلوب مومنین است که هرگز سرد نمی شود.

 

اعراب به سه دسته‌ی کلی تقسیم می شود:

۱- ظاهری (اصلی، فرعی)
۲- محلی
۳- تقدیری

 

اعراب ظاهری: مخصوص کلمات معرب است که علامت اعراب درظاهر آنها مشخص ومعلوم باشد.

مانند: العلم ُ مفیدٌ. 
العلم مبتدا به اعراب ظاهری، مرفوع 
مفیدٌ خبر به اعراب ظاهری، مرفوع

 

اعراب ظاهری خود به دو دسته تقسیم می شود:

الف - ظاهری اصلی (لفظی): مخصوص کلمات معرب است که ، حرکات اصلی اعراب (ـــَـًــِــٍـــُــٌ و ساکن ــْـ) را در جای خودش بپذیرد. 
مانند: الرجلُ عالمٌ
الرجل: مبتدا به اعراب ظاهری اصلی، مرفوع
عالم: خبر اعراب ظاهری اصلی مرفوع 

ب- ظاهری فرعی (نیابی): مخصوص کلمات معرب که به جای حرکات اصلی اعراب، یک حرف یا یک حرکت دیگر جانشین آنها گردد. موارد اعراب فرعی عبارتند از:

 

۱- اسم مثنی: (انِ) درحالت رفعی و (ین ِ) درحالت نصب و جر جایگزین می‌شود.

مانند:

- الرجلان ِ مؤدبان ِ

الرجلان:‌ مبتدا و مرفوع به اعراب ظاهری فرعی - مودبان: خبر و مرفوع به اعراب فرعی

- رأیت الرجلین ِ 

الرجلین: مفعول و منصوب به اعراب فرعی

- مررت علی الرجلین ِ

الرجلین: مجرور به حرف جر به اعراب فرعی

               

۲- جمع مذکر سالم: درحالت رفعی «ونَ» و در حالت نصبی و جری «ینَ» می‌گیرد.

مانند:

- المسلمون هادفون َ

المسلمون: مبتدا مرفوع (فرعی) - هادفون: خبر مرفوع (فرعی) 

- سلمت علی المومنینَ            

المومنین: مجرور به حرف جر (فرعی) 

- رأیت المومنین َ

المومنین: مفعول به و منصوب (فرعی)

 

۳- اسماء خمسه ( اب – اخ – ذو – فو – حم ): این اسماء هرگاه مفرد باشند و مضاف واقع شوند و مضاف الیه آنها «ی» متکلم نباشد، اعراب آنها فرعی است؛ یعنی در حالت رفعی با «و» و در حالت نصبی با «ا» و در حالت جری با «ی» می آید.

مانند:

خرج ابوالفضل

رأیت أباک

سلمت علی أبیک                         

 

۴- جمع مؤنث سالم: فقط در حالت نصبی اعراب آن فرعی است و به جای فتحه، کسره می گیرد. 

مانند:

- التلمیذاتُ مجتهدات ٌ

- رأیت التلمیذات ِ 

التلمیذات: مفعول به و منصوب (به اعراب فرعی)

- سلمت علی المعلمات ِ

 

۵- اسامی غیر منصرف: فقط در حالت جر اعراب آنها فرعی است و به جای کسره، فتحه می گیرند.

مانند:

- سافرت الی مشهدَ          

المشهد: مجرور به حرف جر (فرعی)  

 

۶- مضارع مرفوع: در جایی که به جای ضمه، «ن» می‌گیرد (صیغه‌های ۵ گانه)، اعراب آن فرعی است: یذهبان - تذهبون  

 

۷- مضارع منصوب و مجزوم: در صیغه‌های ۵گانه که «ن» آنها حذف می‌شود، اعراب آن فرعی است.

مانند:

- أن یکتبا (منصوب به اعراب فرعی)

- لما تذهبی (مجزوم به اعراب فرعی)

تذکر: در مضارع مجزوم زمانیکه حرف عله ناقص حذف می شود اعراب آن نیز فرعی است.

مانند: لم یدعُ (مضارع مجزوم به اعراب فرعی)

 

اعراب محلی: مخصوص کلمات مبنی و جمله‌ها و شبه‌جمله‌هایی است که نقش‌پذیرند و علامت اعراب در ظاهر آنها مشخص و معلوم نیست.

مانند:

- هوَ عالمٌ 

هو (اسم مبنی): مبتدا و محلاً مرفوع

- الرجل خرج من البیتِ  

«خرج من البیت» (جمله‌ی فعلیه): خبر و محلاً مرفوع    

- التلمیذ فی الصفِّ  

«فی الصف» (شبه‌جمله): خبر و محلاً مرفوع

 

اعراب محلی در اسم‌های مبنی:

- ضمیرها: هو، هی، أنت، ه، ها، کَ ....

- اسم‌های اشاره: هذا، هذه، ذلک، تلک، هؤلاء ....

- اسم‌های موصول: مَن، ما، الّذی، الّتی ....

- اسم‌های استفهام: من، ما، کیف، أینَ، متی ...

اسم های مبنی هستند که اگر در عبارت نقش بپذیرند، اعرابشان محلی است.

مانند:

- أنتَ مؤمنٌ بالله

  أنتَ: مبتدأ و مرفوع محلاً      مؤمنٌ: خبر و مرفوع

- الله خلقَکم

  «کم» مفعول به و منصوب محلاً

- العاقل مَن إبتعد عن الباطل

  «من» خبر و مرفوع محلاً

- هؤلاء یساعدون الآخرین

 «هؤلاء» مبتدأ و مرفوع محلاً

 

اعراب محلی در جمله و شبه‌جمله: اگر جمله و شبه‌جمله (جار و مجرور) نقش‌هایی مانند خبر و ... بپذیرند اعرابشان محلی است.

مانند:

- اللهُ خَلَقَ الاَشیاءَ

 خلق: فعل و فاعل آن ضمیر مستتر «هو»، خبر (جمله‌ی فعلیه) و مرفوع محلاً

- السَّلامُ عَلَی الحُسینِ (ع)

 علی الحسین: جار و مجرور، خبر (شبه‌جمله) و مرفوع محلاً

 

اعراب تقدیری: مخصوص کلمات معرب است که به دلایلی اعراب آنها ظاهر نمی شود. موارد اعراب تقدیری عبارتند از:

 

۱- اسم مقصور: در هر سه حالت رفع و نصب و جر، اعراب آن تقدیری است.

مانند:

- جاءَ الفتی

الفتی:‌ فاعل و مرفوع (تقدیراً)  

- رأیت الفتی

 الفتی: مفعول و منصوب (تقدیراً)  

- مررت علی الفتی         

الفتی: مجرور به حرف جر (تقدیراً)

 

۲- اسم منقوص: فقط در حالت رفع و جر اعراب آن تقدیری است  و در حالت نصبی اعراب آن اصلی می باشد. 

مانند:

- جاء القاضی 

  القاضی: فاعل و مرفوع (تقدیراً)

- سلمت علی القاضی 

  القاضی: مجرور به حرف جر (تقدیراً)

- رأیت القاضیَ

  القاضی: مفعول به و منصوب به اعراب اصلی

 

۳- اسمی که به ضمیر «ی» متکلم متصل شود در هر سه حالت نصب و جر و رفع اعراب آن تقدیری است. 

مانند:

- هذا کتابی 

  کتابی: خبر و مرفوع (تقدیراً)

 - رأیت أبی     

  أبی: مفعول به و منصوب (تقدیراً)   

- سلمت علی أبی              

  أبی: تقدیراً مجرور به حرف جر

 

۴- فعل مضارع مرفوع ناقص در صیغه‌های 4گانه اعرابش تقدیری است و همچنین مضارع منصوب ناقص در صیغه های 4گانه زمانیکه به «ی» ختم می شود اعراب آن تقدیری می‌باشد. به عبارت دیگر ، فعل مضارع ناقص زمانی که به «ی - وْ - ی» ختم شود، اعراب آن تقدیری است.

مانند: یدعو - یرمی - أن یخشی - أن تخشی 

تذکر ۱: فعل مضارع مرفوع زمانیکه ضمه می‌گیرد و مضارع منصوب زمانیکه فتحه می‌گیرد و مضارع مجزوم زمانیکه ساکن می‌شود، اعراب آن اصلی است.

تذکر ۲- اسم مثنی و جمع مذکر سالم هرگاه به ضمیر «ی» متکلم متصل شود، همچنان اعراب آن فرعی است.

مانند: هذان ِ کتابای (کتابا:‌خبر و مرفوع به اعراب فرعی)

 

امام صادق علیه السلام:

ما مِن إنسانٍ یَطعَنُ فی عَینِ مُومِنٍ إلّا مات بِشَرّ میتَةٍ و کانَ قمِناً أن لا یَرجِعَ إلَی خَیرٍ.

کافی(ط-الاسلامیه) ج2 ، ص361

 

ما:اسم موصول مشترک- مبنی / مبتدا محلا مرفوع

من: حرف جر- عامل

انسانٍ:اسم- مفرد- مذکر- جامد- معرب- نکره / مجرور به حرف جر

 

ما من انسانٍ: شبه جمله مبتدا محلا مرفوع

یطعن فی عین مومن الا مات لشر میتة: خبر محلا مرفوع

 

یطعن:فعل مضارع- مفرد مذکر غایب- ثلاثی مجرد- سالم- متعدی- معلوم- معرب / فعل و فاعل هو مستتر

فی: حرف جر- عامل

عینِ:اسم- مفرد- مونث مجازی- جامد- معرب- نکره / مجرور به حرف جر، جار و مجرور متعلق به یطعن

مؤمنٍ: اسم- مفرد- مذکر- مشتق، اسم فاعل- مهموز- معرب- نکره / مضاف الیه و مجرور

 

الاّ: از ادات حصر

مات:فعل ماضی- مفرد مذکر غایب- ثلاثی مجرد- معتل، اجوف- لازم- مبنی- معلوم / فعل و فاعل ضمیر مستتر هو- محلا منصوب

بِ: حرف جر- عامل

شرٍّ: اسم- مفرد- مذکر-مشتق، اسم تفضیل- مضاعف- معرب- نکره / مجرور به حرف جر ، متعلق به مات

میتة: اسم- مفرد- مونث- جامد مصدری- معرب- نکره / مضاف الیه و مجرور

 

و: حرف عطف- غیر عامل

کان: از افعال ناقصه- مفرد مذکر / فعل، اسم کان هو مستتر

قمناً:اسم- مفرد- مذکر- جامد- معرب - نکره / خبر کان و منصوب

 

أن: حرف ناصبه- عامل

لا: حرف نفی- عامل

یرجعَ:فعل مضارع منصوب- مفرد مذکر غایب- ثلاثی مجرد- سالم- لازم- معرب- معلوم /فعل و فاعل هو مستتر

الی:حرف جر- عامل

خیرٍ: اسم- مفرد- مذکر- مشتق، اسم تفضیل- معرب- نکره / مجرور به حرف جر ، متعلق به لا یرجع

 

 

هر انسانی که در مقابل مؤمنی به او طعنه زند، نمی میرد مگر به مرگی بد؛ و سزاوار است که روی خیر را نبیند.

 


.

قال الرضا علیه السلام:

مَن کانَ یَومُ عاشوراءَ یَومَ مُصیبَتِهِ و حُزنِهِ وبُکائِهِ ، یَجعَلُ اللّه ُ یَومَ القیامَةِ یَومَ فرحِهِ و سُرورِهِ

بحار الانوار، ج 44، ص 284

 

من: اسم موصول مشترک- مبنی بر سکون / مبتدا محلا مرفوع

(کان یوم عاشوراء یوم مصیبته و حزنه و بکائه) : خبر محلا مرفوع

 

کان: از افعال ناقصه- مفرد مذکر غایب /فعل

یومُ: اسم- مفرد- مذکر- جامد غیر مصدری- معرب- صحیح الاخر-معرفه به اضافه / اسم کان و مرفوع

عاشوراء: اسم- مفرد- مونث؟ - مشتق- معرب، ممدود- معرفه (عَلَم) / مضاف الیه و منصوب در محل جر (اعراب اسم غیر منصرف)

یومَ: مانند بالا / خبر کان و منصوب

مصیبت: اسم- مفرد- مونث مجازی- مشتق، اسم مصدر یا مصدر میمی؟- معرب- معرفه به اضافه /مضاف الیه و مجرور

ه: ضمیر متصل مجروری- مفرد مذکر غایب- مبنی/ مضاف الیه و مجرور

 

و: حرف عطف - غیر عامل

حزن: اسم- مفرد- مذکر- جامد مصدری- معرب- معرفه به اضافه / عطف به مصیبة و مجرور

ه: مانند بالا

بکاء:اسم- مفرد- مونث- جامد مصدری- معرب، ممدود- معرفه به اضافه / عطف به مصیبة و مجرور
ه: مانند بالا

 

یجعل:فعل مضارع- مفرد مذکر غایب- ثلاثی مجرد- سالم- متعدی- معلوم- معرب/ فعل

الله: لفظ جلاله- مفرد- مذکر- معرب- معرفه به ال /فاعل یجعل و مرفوع

یوم: مانند قبل / مفعول به یجعل

القیامة: اسم- مفرد- مونث- جامد- معرب- معرفه به ال / مضاف الیه و مجرور

 

یومَ: مانند قبل /مفعول فیه و منصوب

فرح: اسم- مفرد- مذکر- جامد مصدری- معرب- معرفه به اضافه /مضاف الیه و مجرور

ه:مانند قبل

و: حرف عطف- غیر عامل

سرور: اسم- مفرد- مذکر- جامد- معرب- معرفه به اضافه / مضاف الیه و مجرور

ه: مانند قبل

 

کسی که روز عاشوراء، روز مصیبت و اندوه و گریه اش باشد، خداوند روز قیامت را روز شادی و سرورش قرار می دهد.
 

 

اللّهُمَّ أَنْطِقْنی بِالهُدی وأَلْهِمنی التَّقوی ووَفِّقْنی لِلَّتی هی أزْکَی

دعای بیستم از صحیفه سجادیه

 

اللّهُمَّ:؟

أَنْطِقنی:فعل-امرحاضر- مفرد مذکر مخاطب- ثلاثی مزید باب افعال – سالم- متعدی – معلوم/ فعل وفاعل ضمیرمستتر‹أنتَ›-ن/نون وقایة

ی:اسم- ضمیرمتکلم وحده /مفعول به ومحلاًمنصوب.

ب: حرف جر- عامل- مبنی بر کسره

الهُدی:اسم- مقصور- مصدر- جامد- مفرد- مونث- معرفه به ال- معرب / تقدیرا مجرور به حرف جر.

 

وَ: حرف عطف- غیرعامل

أَلهِمنی:فعل- امرحاضر- مفرد مذکر مخاطب- ثلاثی مزید باب افعال – سالم- متعدی – معلوم/ فعل وفاعل ضمیرمستتر‹أنتَ›-ن/نون وقایة

ی:اسم- ضمیرمتکلم وحده /مفعول به ومحلاًمنصوب.

التَّقوی: اسم- مقصور- مصدر- جامد- مفرد- مونث- معرفه به ال- معرب / مفعول به دوم برای فعل الهمنی ومنصوب تقدیراً.

 

وَفِّقْنی: فعل- امرحاضر- مفرد مذکر مخاطب- ثلاثی مزید باب تفعیل – سالم- متعدی – معلوم/ فعل وفاعل ضمیرمستتر‹أنتَ›-ن/نون وقایة

ی: اسم- ضمیرمتکلم وحده /مفعول به ومنصوب محلاً.

لِ: حرف جر- مبنی بر کسر- عامل

لّتی:اسم موصول خاص – مفرد مونث/ محلا مجرور

هی:ضمیر -مبتداومرفوع محلاً.

أزْکَی:اسم- مقصور- مشتق- افعل تفضیل- مونث- مفرد- معرب /خبر، محلا مرفوع

هی أزْکَی جمله ی صلة . هی ضمیر عائد صله

 

 

خدا من را به هدایت گویا کن و تقوی را به من الهام کن و به آنچه پاک تر (پسندیده تر) است موفق کن.