حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

دعای فرج امام زمان (عج): 

اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ
وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ
الْمُشْتَکى وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى
مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ
وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ
الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِىُّ یا عَلِىُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانى
فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانى فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ
الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى السّاعَةَ
السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ

 

اِلهى : یاء نداحذف شده وبجای آن یاء متکلّم آمده و الله منادی است («یا»ی متکلم در «الهی» برای ایجاد نزدیکی و صمیمیت به‌کار رفته است ما در این مقام، قصد ندبه کردن داریم و مشکلاتمان را برای خدا بازگو می‌کنیم. به بیان دیگر، می‌خواهیم با او درد دل کنیم؛ پس لازم است قدری به او احساس نزدیکی کنیم.)

عَظُمَ :فعل ماضی

الْبَلاَّءُ: فاعل عَظُمَ (بلاء از ریشه (ب ل و) یا (ب ل ی ) سختی و گرفتاری و غم و اندوه است که از صبر خبر می دهد(معبود من! بلا سخت شد) بلاء این جا به صورت مطلق و بدون هر قیدی آمده است، تا کلیه مصادیق آن را در بر بگیرد. بلای خاص دراین جا ، پدیده غیبت است.

وَ:عطف

بَرِحَ : فعل ماضی ((ب رح) ظاهرشد)

الْخَفاَّءُ : فاعل بَرِحَ

 

وَ: عطف

انْکَشَفَ : فعل ماضی باب انفعال

الْغِطاَّءُ :فاعل انْکَشَفَ ((غ ط ی ) آنچه با آن پوشانده می‌شود)

وَ: عطف

انْقَطَعَ : فعل ماضی باب انفعال

الرَّجاَّءُ: فاعل انْقَطَعَ ((رج و) امیدواری)
 
وَ: عطف

ضاقَتِ: فعل ماضی ثلاثی مجرد مفرد مؤنث ((ض ی ق) به‌تنگ آمـد)

الاْرْضُ : فاعل

وَ: عطف

مُنِعَتِ : فعل ماضی مجهول

السَّماَّءُ:نائب فاعل

 

و: عطف

اَنْتَ :مبتدا محلاً مرفوع

الْمُسْتَعانُ : خبر مرفوع  ( ال موصول است ُمسْتَعانُ  اسم مفعول و صله )  (ع-و-ن) مساعده و کمک ، مستعان اسم مفعول است و «ال» که بر سر آن آمده، موصول است؛ در نتیجه معنایش چنین می‌شود: «تو کسی هستی که از او کمک گرفته می‌شود»

وَ: عطف

اِلَیْکَ: جارو مجرورمتعلق به محذوف خبر مقدّم


الْمُشْتَکى : مبتدای مؤخر، مرفوع((ش ک ی) شکایت بردن، یعنی اظهار اندوه و در میان نهادن آن با دیگری، مصدر میمی باب افتعال ( مسوغ نکره بودن را دارد ولی معرفه بودن مبتدای مؤخر و جمله اسمیه بودنش حصر را می رساند و اینگونه معنی می شود ( فقط به سوی تو است شکایت))

 

وَ: عطف

عَلَیْکَ : جارو مجرورمتعلق به محذوف خبر مقدّم

الْمُعَوَّلُ : مبتدای مؤخر، مرفوع ((عَوَل) یعنی مستغاث و معتمد)

فِى الشِّدَّةِ : جارو مجرورمتعلق به الْمُعَوَّلُ

وَ الرَّخاَّءِ : واوعطف ، معطوف به مجرور (الشِّدَّةِ) متعلق به الْمُعَوَّلُ (برتوست تکیه و اعتماد در سختی و آسانی  الشِّدَّةِ متضاد الرَّخاَّءِ)

 

اَللّهُمَّ : منادی و میم مشدد بجای حرف نداست

صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ: جمله معترضه دعائی

صَلِّ : فعل ماضی و فاعل انت مستتر

عَلى مُحَمَّدٍ : جار و مجرور متعلق به صَلِّ

وَ :عطف

الِ مُحَمَّدٍ: الِ معطوف به مُحَمَّدٍ و مجرور ، مُحَمَّدٍ مضاف الیه
 

اُولِى الاْمْرِ : مبتدا

الَّذینَ : موصول ، بدل  کل از کل ؟

فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ: صله محلی از اعراب ندارد ، ضمیر هم عائد صله

فَرَضْتَ: فعل ماضی و فاعل

عَلَیْنا : جار و مجرور متعلق به فَرَضْتَ

طاعَتَهُمْ :مفعول به ومنصوب ، هُم : مضاف الیه و محلاً مجرور

وَعَرَّفْتَنا :واو عطف ، فعل ماضی باب تفعیل دو مفعولی ، نا: مفعول به اول محلاً منصوب

بِذلِکَ : جار و مجرور ، اسم اشاره محلاً منصوب مفعول به دوّم عرَّفَ

مَنْزِلَتَهُمْ : بدل یا عطف بیان؟ وتابع از محل  ذلک منصوب ، هُم : مضاف الیه و محلاً مجرور

فَفَرِّجْ :فاء تعلیل ؟   فعل امر، فاعل انت مستتر

عَنا : جار و مجرور متعلق به فرِّج

بِحَقِّهِمْ : جار و مجرور متعلق به فرِّج  ؟؟؟   هِم : مضاف الیه و محلاً مجرور

فَرَجاً :مفعول مطلق منصوب

عاجِلا : صفت اول فرجاً

قَریباً :صفت دوّم فرجاً

کَلَمْحِ : جار و مجرور متعلق به فرِّج؟ ؟؟؟

الْبَصَرِ: مضاف الیه مجرور

 

اَوْ :عطف

هُوَ :مبتدا محلاً مرفوع

اَقْرَبُ :خبر مرفوع

یا مُحَمَّدُ : حرف ندا و منادی مفرد مبنی برضم

یا عَلِىُّ یا عَلِىُّ یا مُحَمَّدُ

اِکْفِیانى: فعل و فاعل و یاء مفعول به 

فَاِنَّکُما : فاء تعلیل  ، إنَّ حروف مشبهه ، کُما اسم انَّ محلاً منصوب ( جمله برای تاکید بیشتربا إنَّ آمده)

کافِیانِ :خبر إنَّ مرفوع

وَانْصُرانى :واو عطف ، معطوف به خبر إنَّ

فَاِنَّکُما : فاء تعلیل ،  إنَّ حروف مشبهه ، کُما اسم انَّ محلاً منصوب

ناصِرانِ : خبر إنَّ مرفوع

یا مَوْلانا : حرف ندا و منادی مضاف منصوب و نا مضاف الیه

یا صاحِبَ الزَّمانِ: حرف  ندا ،منادی مضاف منصوب
 

الْغَوْثَ : مفعول به فعل محذوف، ندبه از بلا های اول دعا

الْغَوْثَ الْغَوْثَ:تکرار برای تأکید و منصوب

اَدْرِکْنى :فعل امر، فاعل انت ، یاء مفعول به

اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى : تکرار فعل برای تأکید

السّاعَةَ: حال منصوب ؟

 السّاعَةَ السّاعَةَ: تکرار برای تأکید
 

الْعَجَلَ:صفت منصوب

الْعَجَلَ الْعَجَلَ : تکرار برای تأکید

یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ : حرف ندا، منادی مضاف منصوب

بِحَقِّ: جار و مجرور متعلق به محذوف

مُحَمَّدٍ : مضاف الیه مجرور

وَآلِهِ : او عطف، معطوف به مُحَمَّدٍ

الطّاهِرینَ: مضاف الیه معطوف به  آلِهِ

  
خدایا بلاء عظیم گشته و درون آشکار شد و پرده از کارها برداشته شد و امید قطع شد؛
و زمین تنگ شد و از ریزش رحمت آسمان جلوگیرى شد و تویى یاور و شکوه بسوى تو است؛
و اعتماد و تکیه ما چه در سختى و چه در آسانى بر تو است خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد؛

 

آن زمامدارانى که پیرویشان را بر ما واجب کردى و بدین سبب مقام و منزلتشان را به ما شناساندى به حق ایشان به ما گشایشى ده فورى و نزدیک، مانند چشم بر هم زدن یا نزدیکتر؛

اى محمد اى على اى على اى محمد مرا کفایت کنید؛

 
که شمایید کفایت کننده ام و مرا یارى کنید که شمایید یاور من اى سرور ما اى صاحب الزمان فریاد، فریاد، فریاد، دریاب مرا دریاب مرا دریاب مرا همین ساعتهمین ساعت، هم اکنون، زود زود زود ،

اى خدا اى مهربانترین مهربانان به حق محمد و آل پاکیزه اش.

 

نظرات  (۳)

  • سید حسین فرهنگ
  • سلام به نظر من هم کلمح متعلق به فرِّج است
  • سید حامد فرهنگ
  • این حدیث 88 است؟

    صلِّ فعل امر است.


    اولی الامر عطف بیان برای محمد و آل محمد است که اعرابش هم مثل محمد مجرور است؟


    الذین ... جمله وصفیه/حالیه برای اولی الامر است؟


    منزلة مفعول به دوم برای عرفتنا است و بذلک جار و مجرور متعلق به عرفتنا


    کلمح به نظر من متعلق به "فرجا" است


    الساعه مفعول فیه (متعلق به ادرکنی) است


    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.