حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

فی تقسیم الخبرِ الی جملةٍ فعلیة و جملةٍ اسمیة

أ) الجملةُ الفعلیة : ما ترکَّبَتْ من فعلٍ وفاعلٍ أو من فعل ونائبِ فاعلٍ : وهی موضوعةٌ لأفادة التّجدد والحدوثِ فی زمن معیّنٍ مع الاختصار،  نحو : یَعیش البخیلُ عیشةَ الفقراء ، ویُحاسَب فی الآخرة حسابَ الأغنیاء.

وقد تُفید الجملةُ الفعلیة الاستمرارَ التجدّدی شیئاً فشیئاً بحسب المقام ، وبمعونة القرائن ، لا بحسب الوضع  - بشرط أنْ یکونَ الفعلُ مضارعاً ، نحو قول المُتنبی :

تُدبّرُ شرقَ الأرض والغرب کفّه ولیسَ لها یوماً عن المجد شاغلُ

فقرینة المدح تدُلُّ على أنّ تدبیرَ الممالک دَیْدَنُه  وشأنُه المستمر الذی لا یَحید عنه ، ویتجدّد آناً - فآناً.

ب) والجملةُ الاسمیة : هی ما ترکبت من مبتدأ وخبر ، وهی تفید بأصل وضعِها ثبوتَ شیء لشیء

لیس غیرُ بدون نظر إلى تجدّد ولا استمرار - نحو الأرضُ متحرکةٌ - فلا یُستفاد منها سوى ثبوت الحرکة للأرض ، بدون نظر إلى تجدّد ذلک ولا حُدُوثه.

وقد تخرج الجملة الإسمیة عن هذا الأصل ، وتفید الدوام والاستمرار بحسب القرائن : إذا لم یکن فی خبرها فعلٌ مضارع : وذلک بأن یکون الحدیث فی مقام المدح ، أو فی معرض الذم کقوله تعالى (وإنکَ لعلى خلق عظیم) فسیاق الکلام فی معرض المدح دال على إرادة الاستمرار مع الثبوت -

وأعلم أنَّ الجُملةَ الإسمیة لا تُفید الثُبوت بأصل وضعِها ، ولا الاستمرار بالقرائن ، إلّا إذا کان خبرُها مفرداً نحو : الوطنُ عزیزٌ ، أو کان خبرها جملةً إسمیة نحو : الوطنُ هو سعادتی.

اما إذا کان خبرُها فعلاً فانّها تکون کالجملةِ الفعلیة فی إفادة التجدّد والحدوثِ فی زمنٍ مخصوص ، نحو : الوطنُ یَسعدُ بأبنائه - ونحو :

تعیبُ الغانیاتُ على شیبی ومَنْ لی أنْ اُمَتِّع بالمَشیب

  

در تقسیم نمودن «خبر» به «جمله فعلیه» و «جمله اسمیّه»

 

الف) جمله فعلیه: از «فعل و فاعل» و یا « فعل و نائب فاعل» ترکیب شده و برای افاده تجدد و حدوث در زمانی معین و در عین اختصار، وضع شده است. مانند: « یَعیش البخیلُ عیشةَ الفقراء ، ویُحاسَب فی الآخرة حساب الأغنیاء » یعنی:«بخیل و خسیس مانند فقرا زندگی می کند و در آخرت مانند ثروتمندان مورد محاسبه قرار خواهد گرفت.».

[تبصره:] و گاهی جمله فعلیه به شرط آن که فعل، «مضارع» باشد، از استمرار تجدّدی ( تجدید و نو شدن) چیزی به چیزی با توجه به مقام سخن و با کمک قرینه ها حکایت دارد و نه با توجه به [اصل] وضع [جمله].

 مثل سروده متنبی:

« تُدبّرُ شرقَ الأرض والغرب کفُّه ولیسَ لها یوماً عن المجدِ شاغلُ»

 یعنی:«کف دست او شرق و غرب زمین را اداره می کند - و برای او روزی نیست که از بزرگواری بازماند».

 پس قرینه مدح بر این دلالت دارد که اداره ممالک، عادت و کار مستمر اوست که از آن کار فاصله نمی گیرد و لحظه به لحظه تدبیر جدیدی می کند.

 

ب) و جمله اسمیه: از «مبتدا و خبر» ترکیب شده است و با توجه به  اصل وضع جمله اسمیه ، اِفاده ثبوت چیزی برای چیزی می نماید، بدون آن که تجدد و استمراری، مدّ نظر باشد. مانند جمله :« الأرضُ متحرکةٌ » یعنی: «زمین متحرک است» که از این جمله غیر از ثبوت حرکت برای زمین استفاده دیگری نمی شود ، بدون آن که تجدّد و حدوث حرکت مورد نظر باشد.

 

[تبصره:] و گاهی جمله اسمیّه از این قاعده و اصل، خارج می شود و با توجه به قرینه ها، اِفاده دوام و استمرار می نماید، اگر در خبر آن فعل مضارع نباشد، و آن این است که سخن در مقام مدح یا ذمّ باشد، همان طور که فرموده ی خداوند متعال است: « وإنکَ لعلى خلق عظیم » یعنی: « و بدرستیکه تو بر خلق و خوی عظیمی هستی»، پس سیاق و شکل کلام که نشان دهنده مدح است بر اراده استمرار همراه با ثبوت [خلق عظیم] دلالت دارد.

 

و بدان که جمله اسمیّه نه اِفاده ثبوت بر اساس اصل وضع جمله اسمیه دارد و نه استمرار همراه با قرائن، مگر وقتی که [1-] خبر آن «مفرد» باشد، مانند:« الوطنُ عزیزٌ» یعنی: «وطن عزیز است» یا [2- وقتی که] خبرش «جمله اسمیه» باشد مانند:« الوطنُ هو سعادتی » یعنی: « وطن، خوشبختی من است».

اما وقتی که خبرِ جمله اسمیه، «فعل» است پس در واقع آن خبر، همانند جمله فعلیه می باشد که از آن تجدد و حدوث در زمانی مشخص، استفاده می شود، مانند: « الوطنُ یَسعدُ بأبنائه » یعنی: «وطن پسرانش را خوشبخت می کند». و مانند:« تعیبُ الغانیاتُ على شیبی ومَنْ لی أنْ اُمَتِّعَ بالمَشیب» یعنی: «زنان زیبا بر پیری من خرده می گیرند- و من با سالخوردگی ام چه کسی را دارم تا بهره جویم؟»

 

* چکیده مطالب:

1- خبر، جمله فعلیه است: تجدد و حدوث را می رساند.

 تبصره: اگر فعل، مضارع باشد گاهی با توجه به قرائن استفاده تجدد استمراری نیز از آن میشود.

2-خبر، جمله اسمیه است: ثبوت چیزی را می رساند. (و کاری به تجدد و استمرار ندارد)

تبصره: اگر فعل مضارع نباشد گاهی با توجه به قرائن و در مقام مدح یا ذم، حکایت از استمرار و دوام دارد.

نکته: اگر خبرِ جمله اسمیه، «مفرد» یا «جمله اسمیه» باشد اِفاده ثبوت و در صورت وجود قرائن اِفاده استمرار می کند، و اگر خبر جمله اسمیه «فعل» باشد اِفاده تجدد و حدوث می نماید.

 

نظرات  (۱)

  • سید حامد فرهنگ
  • مطالعه شد. اوردن چکیده در آخر متن هم کار خوبی بود. ممنون

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.