حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

 برهان انّى بر دو قسم است:

 

1. گاهى اوسط در برهان انّى،به حسب مقام اثبات و تصدیق،واسطه براى اثبات اکبر از براى اصغر است،ولى برحسب مقام ثبوت،مطلب بالعکس است یعنى این اکبر است که واسطه در ثبوت اوسط مى‌باشد چنین استدلالى را استدلال از معلول به علّت مى‌گویند یعنى ما از راه علم به معلول،علم به علّت پیدا کرده و در حقیقت کشف از وجود علّت مى‌کنیم.

مثال:

این آهن حجمش افزایش یافته است.

و هر آهنى که حجمش افزایش یافته است،درجۀ حرارتش بالا رفته است.

در نتیجه:این آهن،درجۀ حرارتش بالا رفته است.

استدلال به افزایش حجم بر بالا رفتن درجۀ حرارت،استدلال به معلول براى اثبات علت است.در چنین مواردى گفته مى‌شود:به طریق«ان»از وجود معلول، وجود علت دانسته مى‌شود.و بنابراین،علم به وجود معلول،سبب علم به وجود علت مى‌باشد.و لذا معلول،واسطۀ در اثبات،یعنى علت علم به علت است؛اگرچه در خارج معلول آن بشمار مى‌رود. این قسم از برهان انّى را «دلیل» مى‌نامند.

 

2.گاه اوسط در برهان انّى،به حسب مقام تصدیق و علم، واسطه در اثبات اکبر برای اصغر است ولى به حسب مقام ثبوت و واقع، نه اوسط علّت ثبوت خارجى اکبر است و نه اکبر علّت ثبوت اوسط است بلکه هردو معلول یک علّت ثالثۀ مشترکى هستند و با یکدیگر تلازم وجودى دارند در چنین مواردى از راه علم به وجود یکی،علم به وجود دیگرى پیدا مى‌شود.

مثال:

هرگاه خورشید طلوع کند، روز موجود می شود. 

و هرگاه روز موجود شود، عالَم روشن می شود.

درنتیجه: هرگاه خورشید طلوع کند، عالم روشن می شود.

در این مثال اوسط که وجود روز باشد واسطه در اثبات تالى یعنى«عالم روشن می شود» براى مقدم (طلوع شمس) شده و ما از راه علم به وجود روز علم به روشنایى عالم پیدا کرده‌ایم.

ولى نه وجود روز، علّت ثبوت و وجود خارجىِ روشنایى عالم است و نه روشنایى عالم، علّت واقعى وجود روز است؛ بلکه هردو معلول علّت مشترکى به نام طلوع شمس هستند که وقتى شمس طالع شد حرارت، روشنایى، روز و...موجود مى‌شوند.

در چنین مواردى هیچ‌کدام از متلازمین ذاتا اولویّت ندارند که واسطه در اثبات باشند.بلکه ملاک، سبق علم است یعنى به هرکدام از آن دو که زودتر از دیگرى علم پیدا کردیم، علم به همان یکى، واسطه در تصدیق و علم به دیگرى مى‌شود و در مقام استدلال اوسط واقع مى‌شود.

 

نکته: این قسم از برهان انّى اسم خاصى ندارد. و برخى از منطق‌دانان اساسا آن را برهان انى نمى‌نامند؛و برهان انّى را منحصر در همان قسم نخست مى‌دانند،که «دلیل»نامیده مى‌شود. و این قسم را واسطه‌اى میان آن و برهان لمّى قرار مى‌دهند.

 

روش فکرى اساسى براى تحصیل برهان 

در این مبحث به این مطلب مى‌پردازیم که چه نوع معلومات تصدیقى نیازمند برهان است؟ و چگونه برهان براى ما یقین جزمى می آورد؟

در باب یقینیات بدیهیة روشن شد ما یک سلسله قضایا و تصدیقات اوّلیّه داریم که به مجرّد تصور قضیّه و نسبت بین آنها،  تصدیق جزمى به وجود می آید و نیاز به کمک هیچ عامل خارجى نیست.

در نزد همۀ عقلاء دو قضیۀ اوّلیّه وجود دارد که به بداهت عقل ثابت بوده و هرگز قابل انکار نیستند. و تنها کسى که در مقام ستیز با حق است و یا عقل وى بیمار است،در آن شک و تردید مى‌کند؛ چراکه این‌دو قضیه پایه و اساس هر تفکرى است و هیچ اختراع و استنباط و برهانى بدون آن صورت تامّى ندارد. این‌ دو قضیه بدیهیه عبارتند از:

 

1) هر ممکنى در عالم داراى علّتى است و بدون علّت محال است که ممکنى تحقّق یابد.

این قضیۀ بدیهى بدین صورت نیز بیان مى‌شود:«امتناع وجود ممکن بدون علت».

 

2) هر معلولى در هنگامى که علّت تامه‌اش موجود شود واجب الوجود شده حتما و جزما موجود مى‌شود.

که از آن بدین‌صورت نیز یاد مى‌شود:«امتناع تخلف معلول از علت».

 

به‌طور خلاصه:

«کلّما وُجد العلّة وُجد المعلول و کلمّا عدمُ العلّة عدمُ المعلول.»

به عبارت دیگر هیچگاه معلولى بدون علّت یافت نمى‌شود و هیچگاه معلول از علّت تامّه جدا نمى‌شود و محال است که یکى بدون دیگرى باشد این قضیه نیز از بدیهیّات بوده و کافى است که ما علّت تامّه را تصوّر کنیم و به ضرورت و وجوب وجود معلول حکم کنیم.

 


 منابع :

شرح منطق مظفر - علی محمدی خراسانی - ج2

منطق مظفر - ترجمه علی شیروانی - ج2

 

تلخیص: نگین افتخاری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.