حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

ماده نخستین و صورت همیشه همراه هم بوده و هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند. این مدعا دو بخش دارد که اثبات هر یک از آن ها به صورت زیر است:

 

الف) ماده اولی همواره ملازم و همراه صورت است و هرگز بدون صورت موجود نمی شود.

اثبات:

1) مادۀ اولی جوهری است که قوۀ محض و امکانِ صرف است و هیچ فعلیتی ندارد. چیزی نیست جز امکانِ شدن، امکان این که «این شیء» باشد یا «آن شیء» باشد. بنابراین ذاتاً یک امر مبهم و بدون تحصل و تعین است، زیرا اگر ذاتاً تعیّن داشت، از قبول و پذیرش تعین دیگر ابا و امتناع داشت، (زیرا هرگز دو تعیّن یا دو فعلیت در یک موجود جمع نمی شود)

2) وجود مساوی با فعلیت است و هرگز موجود بودن با عدم فعلیت جمع نمی شود. وجود، تعیّن و تحصل از هم جدایی ناپذیرند. پس ماده برای آن که موجود شود (در خارج تحقق یابد) نیازمند جوهر دیگری است که ذاتاً بالفعل باشد و با انضمام آن به ماده، به آن فعلیت و تحصل بدهد. این جوهرهمان صورت است. 

نتیجه: ماده در وجود خارجی خود ملازم و همراه با صورت است.

نکته 1: تفاوت ماده اولی با عدم این است که عدم نه فعلیت چیزی است و نه قوه و امکان چیزی. ولی ماده بااینکه فعلیت نیست، امکان و قوۀ اشیاء هست. (المادة لا فعلیة لها الا فعلیة أنها قوة الاشیاء)

نکته 2: انفکاک ماده از صورت عقلاً محال است، زیرا محال است چیزی که قوۀ محض است، بدون آنکه از چیزی کسب فعلیت و تعین کند، وجود یابد.

 

ب) صورت نیز همیشه در وجود و تحقق خود ملازم با ماده است.

اثبات:

1) تمام اجسامی که در اطراف خود می بینیم، قابلیت و امکان تغییر و تحول و تبدیل شدن به اشیای دیگر را دارند.

2) شیئی که امکان تبدیل شدن به شیء دیگر در آن باشد و قانون صیرورت و حرکت در مورد آن جاری و ساری باشد، بدون ماده نخواهد بود.

نتیجه: بنابراین صورت جسمی و تمام صورت های نوعی مندرج در آن، مقارن وهمراه با ماده و هیولی هستند.

نکته 1: انفکاک صورت از ماده، عقلاً محال نیست و ممکن است صورتی باشد که منفک از ماده باشد، فقط چنین صورتی امکان تبدیل و تحول نخواهد داشت و ثبات محض بر آن حاکم خواهد بود. (ولی چون صورت های موجود در جهان پیرامون ما همگی متحول شونده اند، حکم به عدم انفکاک آنها از ماده می کنیم.)

نکته 2: طبق بیان مولف (قدس سره) این مدعا فقط دربارۀ صورت هایی است که شأنیت تقارن با ماده را دارند (و اما ان الصور التی من شأنها ان تقارن المادة لا تتجرد عنها)، یعنی صورت هایی که امکان پیوستن کمالات جدید به آنها وجود دارد. (که البته انفکاک چنین صوری از ماده عقلا محال است)

 

هر یک از ماده و صورت محتاج یکدیگرند 

اینکه ماده و صورت ملازم یکدیگرند، نیازمندی آن دو به یکدیگر را اثبات نمی کند. چنانچه علت تامه و معلول هم ملازم یکدیگرند، اما علت تامه نیازی به معلول ندارد. همچنین دو معلولِ یک علت، ملازم یکدیگرند، اما هیچ یک نیازمند دیگری نیست. پس مطلب فوق نیاز به اثبات دارد:

1) ترکیب میان ماده و صورت، یک ترکیب حقیقی (و اتحادی) است.

توضیح: قبلا بیان شد که ترکیب حقیقی آن است که وحدت میان اجزای آن حقیقی است و از مجموع اجزا، پدیده جدیدی به وجود می آید که آثار خاص خود را دارد و یک موجود واحد است. اما ترکیب اعتباری به خلاف این است و در حقیقت متعدد و متکثر است.

2) اجزای مرکب حقیقی نیازمند یکدیگرند.

این مسئله بدیهی است، زیرا اگر اجزای مرکب حقیقی نیاز وجودی به یکدیگر نداشته و هر کدام مستقل بودند، امکان نداشت که از ترکیب آن دو شیء واحد پدید آید و در واقع دو یا چند موجود بود، نه یک موجود. (یعنی مرکب اعتباری بود، نه حقیقی)

نتیجه: ماده و صورت نیازمند یکدیگرند.

نکته: اینکه آیا این ترکیب حقیقی، اتحادی است یا انضمامی محل اختلاف است: حکمای مشائی غالبا آن را انضمامی می دانند، اما پیروان صدرالمتألهین آن را اتحادی می دانند و مولف (قدس سره) نیز همین نظر را دارد. (بنا به نظر دوم، ترکیب حقیقی یک قسم بیشتر ندارد که همان ترکیب اتحادی است و ترکیب انضمامی تنها در مورد مرکب اعتباری قابل تصور است)

البته اتحادی بودن یا نبودن در برهان ذکر شده نقشی ندارد، زیرا حد وسط همان «ترکیب حقیقی» است که مورد قبول همه کسانی است که جسم را مرکب از ماده و صورت می دانند. 


منابع

ترجمه و شرح بدایه الحکمه، دکتر شیروانی، جلد 2 

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.