حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

در این جلسه به بررسی روش‌ها (دستگاه‌های) فکری اسلامی می‌پردازیم. منظور ما تنها آن روش‌هایی است که رنگ و بوی فلسفی دارند و منتج به نوعی دستگاه هستی‌شناسانه و جهان‌بینی خاص می‌شوند.

اما قبل از آن لازم است بدانیم که منابع معرفتی در حوزه‌ی اسلامی سه تا هستند:

  •  عقل
  •  نقل
  •  شهود

 البته در نگاه متفکرین غربی، «حس» هم یک منبع معرفتی است؛ ولی در نظر متفکرین اسلامی، حس و تجربه بدون انضمام عقل نمی‌توانند به عنوان یک منبع معرفتی به شمار آیند.

از این سه منبع معرفتی، سه روش فکری در علوم اسلامی منتج می‌شود:

 

۱) روش عقلی

در این روش، با استفاده از استدلال و برهان عقلی، از مقدمات بدیهی به نتایج یقینی می‌رسیم. شکل استدلال‌ها را، قوانین علم منطق تعیین می‌کند. داده‌های این روش نیز ذیل فلسفه طبقه‌بندی می‌شوند:

 

۲) روش نقلی

در این روش اعتماد بر علوم منقول از پیشینیان است و حجیت گزاره‌ها در آن، بر اساس وحیانی بودن آنها یا اتصال به منابع وحیانی (مانند روایات اهل بیت علیهم السلام) می‌باشد.

 

۳) روش شهودی یا ذوقی

ملاک در این روش، یافتن مستقیم حقایق توسط فرد است.

این سه روش به سه علم یا دستگاه فکری می‌انجامد که عبارتند از: فلسفه، کلام و عرفان.

اگر دو روش فلسفی «مشائی» و «اشراقی» را از هم تفکیک کنیم، در نهایت چهار دستگاه فکری خواهیم داشت:

 

فلسفه‌ی مشائی

این روش یک سنت فلسفی محض است که ریشه‌ی یونانی دارد و از زمان معلم علم اول یعنی ارسطو آغاز شد و بعداً به عالم اسلام راه یافت. فلاسفه‌ی بزرگی نظیر فارابی، بوعلی سینا، خواجه نصیرالدین طوسی و میرداماد از این گروه هستند. در این روش تکیه فقط بر استدلال و براهین یقینی است. از جمله مزایای این روش، مستقل بودن از دین و داده‌های وحیانی و در نتیجه امکان تعامل و تفاهم با جریانات برون دینی می‌باشد. از اشکالات آن نیز می‌توان به محدودیت بازه‌‌ی پوشش‌دهی آن اشاره کرد.

 

فلسفه‌ی اشراقی

این روش نسبت به روش مشایی طول و عرض کمتری دارد. ریشه‌ی آن به یونان و افلاطون می‌رسد. سردمدار آن در عالم اسلام، «شیخ شهاب الدین سهروردی» معروف به شیخ اشراق بود که در قرن ششم هجری زندگی می‌کرد. تفاوت این روش با روش مشایی، کافی ندانستن استدلال و برهان و تکیه بر مجاهده و تصفیه نفس در کنار برهان است. به عقیده فلاسفه اشراقی نظیر «قطب الدین شیرازی» و «شمس الدین شهرزوری» صرف راه عقل و استدلال برای دستیابی به حقایق کافی نیست و انسان باید درون خود را از پالایه‌های دنیوی پاک کند تا بتواند به داده‌های عقلانیِ منوّر به نور عقل دست یابد.

 

کلام

این روش نیز بر استدلالات عقلی تکیه دارد؛ اما تفاوت آن با روش فلسفی، در مبادی و اصولی است که متکلمین مباحث خود را از آن آغاز می‌کنند. در کلام مواد استدلال‌ها می‌تواند داده‌های دینی و وحیانی باشد؛ لذا آن استقلالی که در فلسفه نسبت به دین وجود دارد در کلام امکان‌پذیر نیست. از نگاه فلسفه می‌توان کلام را یک حکمت جدلی دانست که با استفاده از اصولی که نزد مخاطب پذیرفته شده است و اکثراً به مبانی وحیانی برمی‌گردد او را قانع می‌کند.

 

عرفان

در تصوف یا عرفان اسلامی، تکیه فقط روی سلوک الی الله و وصول به حقیقت است. عرفان استدلالات عقلی فلاسفه و حکمت جدلی متکلمین را نمی‌پذیرد و آنها را حداکثر در درک حقیقت موثر می‌داند نه کافی. این روش هرچند با روش اشراقی اشتراکاتی (تزکیه نفس و ریاضات نفسانی) دارد، ولی به خلاف فلسفه اشراق، هیچ شکلی از استدلال را نمی‌پذیرد و برای داده‌های عقلی به عنوان مبانی عرفانی ارزشی قائل نیست. یک فیلسوف اشراقی مانند هر فیلسوف دیگر به دنبال کشف حقیقت است اما یک عارف اسلامی هدفش وصول به حقیقت است و سیره او از نوع تفکر و دانستن نیست بلکه از نوع دگردیسی و شدن است.

 

بر اساس این تقسیم، طبعا متفکران اسلامی نیز در همین چهار گروه قرار می‌گیرند. گروه‌هایی مانند: فقها، مفسرین و محدثین، هر چند جزء متفکران اسلامی هستند، ولی به خاطر عدم وجود نگاه هستی‌شناسانه در بین آنها، در دسته‌بندی فوق قرار نمی‌گیرند.

همه‌ی این روش‌ها در فضای اسلامی و تحت تاثیر فرهنگ اسلامی نضج گرفتند، لذا صبغه‌ی اسلامی دارند و اگر بخواهیم از دیدگاه برون دینی و نگاه معرفت‌شناختی به آنها نگاه کنیم، بحث به شکل دیگری خواهد بود.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.