حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

در این درس به بیان برخى از قواعد اعلالِ اسم فاعل و اسم مفعول‌هاى معتل می‌پردازیم. 

الف) مثال

قاعده‌ی (2) اعلال که می‌گوید: یاء ساکن ماقبل مضموم قلب به واو می‌شود، در اسم فاعل و اسم مفعول‌هاى مثال یایى در باب إفعال جارى می‌شود; مانند: 
یَقَنَ ← مُیْقِنٌ ← مُوقِنٌ
یَسَرَ ← مُیْسِرٌ ← مُوسِرٌ

ب) اجوف

در ساختن و صرف اسم‌های فاعل و مفعول اجوف، توجه به قواعد ذیل ضرورى است: 

1. حرف عله‌ی واو و یاء بعد از الفِ زاید به همزه تبدیل می‌شود; مانند: 
قَوَلَ ← قَاوِلٌ ← قَائِلٌ
سَیَرَ ← سَایِرٌ ← سَائِرٌ

2. اسم مفعولِ اجوف واوى از مادّه‌ی قول در ثلاثى مجرد، مَقُولٌ است. 
توضیح: مَقُولٌ در اصل مَقْوُولٌ بر وزن مَفْعُولٌ بوده است و طبق قاعده‌ی (4) چون ضمه بر واو ثقیل است، ضمه، به ماقبل منتقل می‌شود: مَقُوْوْلٌ، آنگاه طبق قاعده‌ی (6) واو در التقاء ساکنین حذف می‌شود: مَقُولٌ (گفته شده) مانند:
زَوَرَ ← مَزْوُورٌ ← مَزُوْوْرٌ ← مَزُورٌ (زیارت شده)
صَوَنَ ← مَصْوُونٌ ←  مَصُوْوْنٌ ←  مَصُونٌ (حفاظت شده)

3. اسم مفعول اجوف یایى از مادّه‌ی بیع در ثلاثى مجرد مَبِیعٌ است. 
توضیح: مَبِیعٌ در اصل مَبْیُوعٌ بر وزن مَفْعولٌ بوده است. و طبق قاعده‌ی (4) چون ضمه بر یاء ثقیل است، ضمه به ماقبل منتقل می‌شود: مَبُیْوْعٌ، آن‌گاه طبق قاعده‌ی (6) واو در التقاء ساکنین حذف می‌شود: مَبُیْعٌ و بعد (ضمه باء چون قبل از یاء قرار گرفته به کسره تبدیل می‌شود) مَبِیعٌ; مانند:
زَیَدَ ← مَزْیُودٌ ←  مَزُیْودٌ ←  مَزُیدٌ ← مَزِیدٌ 
عَیَبَ ← مَعْیُوبٌ ←  مَعُیْوْبٌ ← مَعُیبٌ ← مَعِیبٌ

ج) ناقص و لفیف

1. اسم فاعل ناقص از مادّه‌ی دعو در ثلاثى مجرد داعٍ است. 
توضیح: داع در اصل دَاعِوٌ بوده که طبق قاعده‌ی (7)، واو آن تبدیل به یاء شده است: داعِیٌ و از آنجا که ضمه بر یاء ثقیل بود، طبق قاعده ‌ی(8) ضمه‌ی یاء ساقط شده: دَاعِیْنْ، و یاء طبق قاعده‌ی (6) در التقاء ساکنین حذف شده است: دَاعِنْ
در عربى دَاعِنْ را به شکل داعٍ می‌نویسند; همچنین است: 
رَضِوَ ← رَاضِوٌ ← رَاضِیٌ ← رَاضِیْنْ ← رَاضِنْ ← رَاضٍ
رَمَیَ ← رَامِیٌ ← رَامِیْنْ ← رَامِنْ ← رَامٍ
نمونه‌های دیگر: وَقَیَ ← وَاقٍ، قَضَیَ ← قَاضٍ، غَزَیَ ← غَازٍ، فَنَیَ ← فَانٍ، کَفَیَ ← کافٍ، هَدَیَ ←‌ هادٍ

توجه: اگر اسم فاعل‌هاى بالا، همراه اَلْ باشند، تنوین آن‌ها حذف و به جاى تنوین، ى ظاهر می‌گردد; مانند:
داع ← اَلدَّاعِی، رام ← اَلرَّامِی
هاد ← اَلهادِی ، قاض ← اَلْقَاضِی

2. اسم مفعول ناقص واوى از مادّه‌ی دعو در ثلاثى مجرد مَدْعُوٌّ است. 
توضیح: اسم مفعول دَعَوَ می‌شود مَدْعُووٌ بر وزن مَفْعُولٌ، دو واو در کنار هم در یکدیگر ادغام می‌گردند ← مَدْعُوٌّ، همچنین است:
غَزَوَ ← مَغْزُوُّ، رَجَوَ ← مَرْجُوٌّ

3. اسم مفعول ناقص یایى از مادّه‌ی هدى در ثلاثى مجرد، مَهْدِیٌّ است. 
توضیح: اسم مفعول هَدَیَ می‌شود مَهْدُویٌ بر وزن مَفْعُولٌ. قاعده این است که اگر واو و یاء در آخر کلمه کنار هم بیایند و اوّلى نیز ساکن باشد، واو قلب به یاء و در یاء ادغام می‌گردد; پس مَهْدُویٌ می‌شود ← مَهْدُیْ یٌ ← مَهْدُیٌّ و ضمه نیز به مناسبت یاء تبدیل به کسره می‌شود ← مَهْدِیٌّ، و همچنین است:
خَفَیَ ← مَخْفُوْیٌ ← مَخْفُیْ یٌ ← مَخْفُیٌّ ← مَخْفِیٌّ
عَنَیَ ← مَعْنِیٌّ، جَزَیَ ← مَجْزِیٌ، طَوَىَ ← مَطْوِیٌّ

نمونه‌ی صرف اسم فاعل و مفعول مثال و اجوف

مثال واوی (وَعَدَ)

اسم فاعل: وَاعِدٌ (وعده دهنده) وَاعِدَانِ وَاعِدُونَ وَاعِدَةٌ وَاعِدَتَانِ وَاعِداتٌ
اسم مفعول: مَوْعُودٌ (وعده داده شده) مَوعُودَانِ مَوعُودُونَ مَوعُودَةٌ مَوعُودَتَانِ مَوعُودَاتٌ

اجوف واوی (قَوَلَ)

اسم فاعل: قَائِلٌ (گوینده) قَائِلاَنِ قَائِلُونَ قَائِلَةٌ قَائِلَتَانِ قَائِلاَتٌ
اسم مفعول: مَقولٌ (گفته شده) مَقُولاَنِ مَقُولُونَ مَقُولَةٌ مَقُولَتَانِ مَقُولاَتٌ

اجوف یایی (بَیَعَ)

اسم فاعل: بَائِعٌ (فروشنده) بَائِعَانِ بَائِعُونَ بَائِعَةٌ بَائِعَتَانِ بَائِعَاتٌ
اسم مفعول: مَبِیعٌ (فروخته شده) مَبِیعَانِ مَبِیعُونَ مَبِیعَةٌ مَبِیعَتَانِ مَبِیعَاتٌ

نمونه‌ی صرف اسم فاعل و مفعول ناقص و لفیف 

ناقص واوى (دَعَوَ)

اسم فاعل: دَاع (دعوت کننده) دَاعِیَانِ دَاعُونَ دَاعِیَةٌ دَاعِیَتانِ دَاعِیَاتٌ
اسم مفعول: مَدْعُوٌّ (دعوت شده) مَدعُوَّانِ مَدعُوُّونَ مَدْعُوَّةٌ مَدْعُوَّتَانِ مَدْعُوَّاتٌ

ناقص یایی (هَدَیَ)

اسم فاعل:‌هاد (هدایت کننده) ‌هادِیَانِ ‌هادُونَ ‌هادِیَةٌ ‌هادِیَتَانِ ‌هادِیَاتٌ
اسم مفعول: مَهْدِیٌّ (هدایت شده) مَهْدِیَّانِ مَهْدِیُّونَ مَهْدِیَّةٌ مَهْدِیَّتَانِ مَهْدِیَّاتٌ

لفیف مفروق (وَقَیَ)

اسم فاعل: وَاق (نگه دارنده) وَاقِیَانِ مَوْقِیَّانِ وَاقُونَ وَاقِیَةٌ وَاقِیَتَانِ وَاقِیَاتٌ
اسم مفعول: مَوْقِیٌّ (نگه داشته شده)مَوْقِیُّونَ مَوْقِیَّةٌ مَوْقِیَّتَانِ مَوْقِیَّاتٌ 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.