حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اسناد» ثبت شده است

و اعلم : أنَّ المعانی جمعُ معنىً ؛ و هو فی اللغة : المقصود وفی اصطلاح البیانیین - هو التِّعبیر باللفظ عمَّا یتَصوَّره الذَهن أو هو الصورة الذهنیة ، من حیثُ تقصدُ من اللفظ واعلم انَّ لکل جملة رُکنینِ مسنداً - ویسمى محکوماً به - أو مُخبراً به ومُسنداً إلیه ، ویسمى محکوماً علیه - أو مُخبرا عنه وامّا النسیة التی بینهما فتُدعى «إسناداً» وما زاد على المسند والمسند إلیه من مفعول و حال ، و تمییز ، و نحوها - فهو قید زائد على تکوینها - إلاّ صِلَة الموصول ، و المضاف إلیه

 

تنبیه:

الاسناد : مطلقاً قسمان حقیقة عقلیة ، ومجاز عقلی - فالحقیقة العقلیة هی اسناد الفعل أو ما فی معناه إلى ما فی معناه إلى ما وضع له عند المتکلم فی الظاهر من حاله نحو : تجری الأمور بما لا یشتهی البشر ، وأنبت الله النبات ، والمجاز العقلی (ویسمى اسنادا مجازیا ، ومجازاً حکمیاً ، ومجازا فی الاسناد) هو اسناد الفعل أو ما فی معناه إلى غیر ما وضع له لعلاقة مع قرینة مانعة من ارادة الاسناد إلى ما هو له نحو - تجری الریاح بما لا تشتهی السفن - وله علاقات شتى - فیلائم الفاعل لوقوعه منه نحو سیل مفعم بفتح العین أی مملوء - فاسناد مفعم وهو مبنی للمفعول إلى ضمیر السیل وهو فاعل مجاز عقلی ملابسته الفاعلیة - ویلائم المفعول به لوقوعه علیه نحو عیشة راضیة : فاسناد راضیة وهو مبنی للفاعل إلى ضمیر العیشة وهی مفعول به (مجاز عقلی ) ملابسته المفعولیة - ویلائم الزمان والمکان لوقوعه فیهما نحو صام نهاره ، وسال المیزاب ، ونهار صائم ، ونهر جار ، ویلائم المصدر نحو جد جده ، ویلائم السبب نحو بنی الأمیر المدینة - وکما یقع المجاز العقلی فی الاسناد یقع فی النسبة الاضافیة : کمکر اللیل . وجرى الانهار ، وشقاق بینهما.

 

وغراب البین (على زعم العرب) وفی النسبة الایقاعیة : نحو (وأطیعوا أمری ولا تطیعوا أمر المسرفین) ، و اجریت النهر - وکما یکون فی الاثبات یکون فی النفی نحو قوله تعالى «فما ربحت تجارتهم» ، وما نام لیلى - على معنى خسرت تجارتهم ، وسهر لیلى قصدا إلى اثبات النفی ، لا نفى الاثبات - ویکون أیضاً فی الانشاء کما سبقت الاشارة إلیه نحو قوله تعالى «أصلاتک تأمرک» ونحو «یاهامان ابن لی صرحا» ، ولیصم نهارک ، ولیجد جدک ، ولیت النهر جار - وما أشبه ذلک.

  

بدان معانی جمع معناست و معنی در لغت، مقصود را گویند و در اصطلاح دانشمندان علم بیان، معنی، تعبیر لفظی است از چیزهایی که ذهن تصور کرده یا آن شکل ذهنی است که از لفظ، قصد می شود و بدان که هر جمله دو رکن دارد:

مسند که محکوم به یا مخبر به نیز نامیده می شود.

مسندالیه که محکوم علیه یا مخبر عنه هم نام میگیرد. اما به نسبتی که بین مسند الیه و مسند است، اسناد گفته می شود.

و آنچه افزون از مسند و مسندالیه می آید ، چون مفعول، حال، تمیز، و مانند اینها قید زاید بر وجود جمله است. به غیر از صله موصول و مضاف الیه که قید زاید نیست.