حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اقسام موجهه بسیطه» ثبت شده است

پس از آشنایى با معناى مادۀ قضیه و جهت قضیه، حال به  بیان انواع قضایاى موجّهه می پردازیم .

قضیه موجهه به دو قسم بسیطه و مرکبه تقسیم می شود:

موجهۀ بسیطه عبارتست از: قضیۀ موجهه‌اى که ظاهراً و باطناً یک قضیه بیشتر نبوده و داراى یک نسبت بیشتر نیست و با تجزیه و تحلیل هم نمی توانیم آن را به دو قضیه تقسیم کنیم.

موجهۀ مرکبه عبارتست از: قضیۀ موجهه‌اى که با تجزیه و تحلیل به دو قضیه تقسیم مى‌شود یعنی که مى‌توان آن را به صورت دو موجهۀ بسیطه بیان کردکه یکى موجبه و دیگرى سالبه است به این صورت که اگر جزء اوّل موجبه باشد جزء ثانى سالبه است و بالعکس و چون به دو قضیه منحل مى‌شود آن را مرکبه گویند.

 

اقسام بسیطه

اگرچه اقسام موجهۀ بسیطه فراوان است، اما مهمترین آنها هشت قضیه است:

 

1 - ضروریۀ ذاتیه یا ضروریۀ مطلقه : عبارتست از قضیه موجهه‌اى که در آن به ضرورت نسبت محمول به موضوع، مادام الذات حکم شده باش. یعنى تا مادامى که این ذات موجود است و همین ذات هست، نسبت فلان محمول به آن ذات نسبت ضرورت و لزوم است بگونه‌اى که انفکاک، مستحیل باشد. در چنین قضیه‌اى اگر موجبه باشد ماده و جهت هردو وجوب است و اگر سالبه باشد ماده و جهت هردو امتناع است.

مانند: انسان ضرورتاً حیوان است و درخت ضرورتاً تنفس نمى‌کند.

 

نزد منطق‌دانان ضرورت دیگرى نیز هست که به آن«ضرورت ازلى»گفته مى‌شود و آن قضیه‌اى است که در آن به ضرورت محض حکم شده است، بدون هیچ قیدى (حتى قید"مادام که ذات موضوع موجود است") . این نوع ضرورت تنها در مورد وجود خداوند و صفات متعالى او برقرار مى‌شود مانند «خداوند،به ضرورت ازلى،موجود است» و یا «خداوند،به ضرورت ازلى،حىّ،عالم و قادر است».

 

2 - مشروطۀ عامه: عبارتست از قضیه موجهه‌اى که در آن به ضرورت نسبت محمول به موضوع حکم شده باشد امّا نه مادام الذات؛ بلکه مادام الوصف. یعنى تا زمانى که ذات و موصوف، متصف به یک وصف و معَنوَن به یک عنوانى باشد این محمول براى او ضرورت دارد؛ امّا همین‌که این وصفِ عنوانى را از دست داد ولو خودِ ذات باقى باشد، این محمول براى او ضرورت نخواهد داشت. پس ضرورت، مشروط به یک وصف عنوانى است.

مانند "کلُ ماشٍ متحرکٌ بالضرورة مادام ماشیا"، یعنى:صفت متحرک بودن براى رونده  ضرورى است تا مادامى که رونده باشد، ولى اگر رونده نبود و ایستاده یا نشسته بود، البته که ذات باقى است ولى دیگر صفت حرکت برایش ضرورى نیست بلکه ممکن است.

 

3 - دائمۀ مطلقه: عبارتست از قضیه موجهه‌اى که در آن به دوام نسبت محمول به موضوع، مادام الذات حکم شده باشد. یعنى مادامى که آن ذات باشد این محمول براى آن ذات دوام دارد و همیشگى است . اگرچه ضرورت و استحالۀ انفکاک نداشته و عقلا انفکاک ممکن است، ولى دوام و عدم انفکاک خارجى را دارد .

مانند «لا زال الحبشى اسودٌ» "همیشه حبشى سیاه پوست است" . یعنى على الدوام در خارج، هر انسانِ حبشى اسود بوده و هست و خواهد بود ولى عقلاً سلب و انفکاک ممکن است.

 

4 - عرفیۀ عامه : عبارتست از قضیه موجهه‌اى که در آن به دوام نسبت محمول به موضوع حکم شده باشد امّا نه مادام الذات،  بلکه مادام الوصف.  یعنى تا زمانیکه ذات و موضوع داراى فلان وصف عنوانى باشد این محمول براى او دائمى است و در اینکه قضیۀ موجبه یا سالبه باشد فرقی نمی کند.

مانند«کل کاتب متحرک الاصابع دائما مادام کاتبا» یعنی هر نویسنده‌اى، دائما انگشتانش در حرکت است مادام که نویسنده است. زیرا چنین نیست که تا ذات انسان باقى است انگشتان او در حرکت باشد، اما تا وقتى عنوان نویسنده براى ذات ثابت است انگشتان در حرکت خواهد بود.

 

5 - مطلقۀ عامه یا فعلیه: عبارتست از قضیۀ موجهه‌اى که در آن به فعلیت نسبت محمول به موضوع حکم شده باشد . یعنى این نسبت در خارج بوقوع پیوسته و به فعلیت رسیده، با قطع‌نظر از اینکه ضرورت هم داشته باشد یا نه، دوام هم داشته باشد یا نه، در زمان گذشته باشد یا حال یا آینده. مانند هر انسانى بالفعل رونده است. از اینجا دانسته مى‌شود که مطلقۀ عامه از تمام قضایاى پیشین عام‌تر بوده و همۀ آنها را شامل مى‌شود.

 

6 - حینیۀ مطلقه: عبارتست از قضیه موجهه‌اى که حکم شده باشد در آن به فعلیت نسبت محمول به موضوع، مادام الوصف و یا در زمان معین نه مطلقاً . در حقیقت حینیۀ مطلقه قسمى از مطلقه عامه است با این تفاوت که در آنجا فعلیت، مطلق بود (یعنى مقید به شرط و قید و زمان خاصى نبود) ولى در اینجا فعلیت، مقید به زمان معین و مادام الوصف است، شبیه مشروطۀ عامه که ضرورت وصفى و مشروط داشت و عرفیه عامه که دوام وصفى داشت، حینیۀ مطلقه هم فعلیت مشروط دارد. مانند هر پرنده‌اى بالفعل مادام که در حال پرواز است بالهاى خود را حرکت مى‌دهد.

 

7 - ممکنه عامه: عبارتست از قضیه موجهه‌اى که در آن به سلب ضرورت نسبت از جانب مقابل نسبتى که در قضیه آمده حکم شده باشد. پس اگر قضیه موجبه باشد، بر سلب ضرورت سلب دلالت مى‌کند، و اگر قضیه سالبه باشد، بر سلب ضرورت ایجاب دلالت مى‌کند.

معناى این سخن آن است که: ممکنۀ عامه بیان مى‌کند نسبتى که در قضیه ذکر شده، ممتنع نیست؛ خواه ضرورى باشد یا نباشد؛ خواه تحقق یافته باشد یا نیافته باشد؛ و خواه همیشگى باشد یا نباشد. مانند: «هر انسانى، به امکان عام، نویسنده است.» یعنى:

ثبوت نویسندگى براى هیچ انسانى ممتنع نیست؛ پس عدم نویسندگى ضرورى نیست، اگرچه بر حسب اتفاق برخى از انسانها متصف به نویسندگى نشوند.

از اینجا دانسته مى‌شود که ممکنۀ عامه از همۀ قضایاى پیشین عام‌تر است.

 

8 - حینیۀ ممکنه: یکى از اقسام ممکنه عامه است و آن عبارتست از قضیه موجهه ایی که حکم شده باشد در آن به امکان در زمان معین، با وصف معین که آن امکان همیشه نیست و مخصوص این زمان است و کاری به زمانهای دیگر ندارد. (در ممکنه عامه، امکان عام، اطلاق داشت و مقید به زمان خاص و وصف معینى نبود ولی در حینیۀ ممکنه، جهت امکان، مقید است و مادام الوصف عنوانى است نه مطلقاً ).  

مانند «کلُ ماشٍ غیرُ مضطربِ الیدین بالامکان العام حین هو ماشٌ» یعنی هر رونده‌اى، به امکان عام در زمانى که رونده است، دستهایش غیر متحرک است.

حینیۀ ممکنه هنگامى آورده مى‌شود که کسى توهم کند ثبوت محمول براى موضوع، هنگام اتصافش به یک وصف خاص، محال مى‌باشد.

حینیۀ ممکنه از ممکنه عامه اخص می باشد و قسمى از اقسام آن است ولى از جمیع اقسام ششگانۀ بسائط که ذکر شد اعم مى‌باشد. 

 


منابع :

شرح منطق مظفر - علی محمدی خراسانی - ج1

منطق مظفر - ترجمه علی شیروانی - ج1

منطقیات (شرح مبسوط شرح شمسیه) ج1

تحریر منطق - علی شیروانی

 

تلخیص: فائزه موسوی