حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «برهان لمی» ثبت شده است

دانستیم که برهان لمّى، برهانى است که حدّ وسط در آن علت ثبوت اکبر براى اصغر است و معناى این سخن آن است که حدّ وسط، علتِ نتیجه است.

قبل از بیان اقسام برهان لمّى لازم است مقدمتا نکاتی بیان شود:

همانطور که می دانیم حدود قیاس عبارتند از:حدّ اصغر حدّ اوسط و حدّ اکبر. 

و از این مجموعه سه قضیه تشکیل مى‌گردد که عبارتند از: صغرى،کبرى،نتیجه. 

هنگامى که در قضیۀ صغرى اوسط را با اصغر مى‌سنجیم از سه حال خارج نیست:

- یا اصغر معلول اوسط است؛

- یا اوسط معلول اصغر است،

- و یا هردو معلول علّت سومى هستند و هیچ‌کدام علّت یا معلول یکدیگر نیستند.

هم‌چنین در قضیۀ کبرى وقتى اوسط را با اکبر مى‌سنجیم همین سه صورت مطرح است. 

حال ما مى‌خواهیم توسّط حدّ وسط، اکبر را براى اصغر ثابت کنیم. این اثبات بر دو گونه است:

 

اقسام برهان لمّی

1) گاهى حدّ وسط علت وجود اکبر فى نفسه و به‌طور مطلق است؛ و ازاین‌رو علت ثبوت آن براى اصغر نیز هست؛ به لحاظ آنکه وجود محمول(اکبر) همان وجودش براى موضوع خود(اصغر) مى‌باشد؛ و وجودى مستقل از موضوع خود ندارد؛مانند علیت بالا رفتن حرارت براى افزایش حجم آهن،که در مثال پیشین آمده بود. چنین برهانى را «برهان لمّى مطلق»مى‌نامند.

 

2) گاهى حدّ وسط علت وجود اکبر به‌طور مطلق نیست؛ بلکه تنها علت وجود آن در اصغر است. و در این صورت،آن را «برهان لمّى غیرمطلق» مى‌نامند.

 

نکته ی اینکه حدّ وسط مى‌تواند علت وجود اکبر در اصغر باشد، اما علت خود اکبر نباشد؛ آن است که وجود اکبر در اصغر،یک چیز است، و ذات اکبر چیز دیگرى است.  ازاین‌رو، علت وجود اکبر در اصغر غیر از علت خود اکبر است.

و آنچه یک برهان را به صورت برهان لمّى درمى‌آورد، چیزى نیست جز علیت حد وسط براى وجود اکبر در اصغر، خواه علت وجود اکبر فى نفسه نیز باشد، چنانکه در قسم نخست یعنى برهان لمّى مطلق ملاحظه شد، یا معلول اصغر باشد، و یا آنکه معلول هیچ‌یک از اصغر و اکبر نباشد.

 

مثال براى صورتى که حدّ وسط معلول اکبر است:

«این چوب،آتش به سویش حرکت مى‌کند و هر چوبى که آتش به سویش حرکت مى‌کند درش آتش پدید مى‌آید».

در اینجا وجود آتش، اکبر است و حرکت آتش،حد وسط است و حرکت، علت وجود آتش در چوب است. امّا علت وجود آتش به‌طور مطلق نیست؛ بلکه به عکس،حرکت آتش، معلول طبیعت آتش است.

 

مثال براى صورتى که حد وسط معلول اصغر است:

زاویه‌هاى«مثلث برابر با دو قائمه است.و هرچه برابر با دو قائمه باشد نصف زاویه‌هاى مربع است».حدّ وسط در اینجا عبارت است از:«برابر بودن با دو قائمه»،که معلول اصغر، یعنى«زاویه‌هاى مثلث» است. و درعین‌حال، این حدّ وسط خودش علت ثبوت اکبر،یعنى«نصف زاویه‌هاى مربع»، براى اصغر، یعنى«زاویه‌هاى مثلث» مى‌باشد.

 

مثال براى آنجا که حد وسط نه معلول اصغر است و نه معلول اکبر:

«این حیوان کلاغ است و هر کلاغى سیاه است».در اینجا«کلاغ»که حد وسط است، نه معلول اصغر است، و نه معلول اکبر؛ اما علت ثبوت وصف سیاهى براى این حیوان مى‌باشد.

 

معنای علت در برهان لمّى

علت بر چهار قسم است، و برهان لمّى مى‌تواند از هریک از این علتها تشکیل شود:

 

1-علت فاعلی یا فاعل، یا سبب و مبدأ حرکت،که گاهى به آن«ما منه الوجود» نیز گفته مى‌شود.

2-علت مادى یا ماده‌اى که با پذیرش صورت،به وجود شىء فعلیت مى‌دهد.

3-علت صورى یا صورت،که به آن«ما به الوجود»نیز گفته مى‌شود؛ و آن چیزى است که شىء توسط آن فعلیت مى‌یابد.

4-علت غایى یا غایت،که به آن«ما له الوجود» نیز گفته مى‌شود؛ و آن چیزى است که شىء به‌خاطر آن تحقق مى‌یابد. 

 

یک شبهه

ممکن است این اشکال مطرح شود که :

در برهان، علم به وجود علت، مستلزم علم به وجود معلول است؛ و این تنها در صورتى صادق است که علت،علت تام باشد. اما هریک از فاعل، صورت، ماده و غایت به‌تنهایى علت ناقصه‌اند، و وجودشان مستلزم وجود معلول نیست. لذا از تک‌تک آنها برهان لمّى تشکیل نمى‌شود.

 

پاسخ:

این مقدمه درست است که از علم به علّت ناقصه، علم به معلول حتمى نیست. 

اما اینکه گفته شد هرکدام از این چهار علّت به تنهایى مى‌توانند در برهان لمّى اوسط واقع شوند، منظور این نیست که با قطع نظر از علل دیگر و اینکه آن‌ها چه باشند چه نباشند، این علم به نتیجه حتمى است .

و نیز منظور این نیست که اگر یکی از این چهار علت باشد، یعنی همه آن علل ناقصه موجود می شوند.

بلکه مقصود این است که اگر در جایى یکى از این علل چهارگانه، اوسط واقع شود؛ باقى علل، مفروض الحصول و التحقّق هستند و بالفرض موجودند. اگرچه در قیاس و استدلال بدانها تصریح نشده باشد. در واقع یعنی یکى از آنها، بالقوه شامل دیگر علتها است.

و واضح است که در چنین فرضى وقتى ما یکى از این چهار علّت را اوسط قرار دادیم، حتما علم به نتیجه حاصل می شود. چون بقیۀ علّت‌ها نیز موجودند و در حقیقت، علّت یک علّت تامّه است و از علم به آن،علم به معلول حتمى است.

 


 منابع :

شرح منطق مظفر - علی محمدی خراسانی - ج2

منطق مظفر - ترجمه علی شیروانی - ج2

 

تلخیص: نگین افتخاری

اقسام قیاس‌ برحسب مادّه

همانگونه که قبلا عنوان شد قیاس از حیث ماده به پنج قسم برهان، جدل، خطابه، شعر و مغالطه تقسیم می شود.

صناعات خمس عقلا منحصر به این پنج قسم بوده و شق دیگرى ندارند و اجمال قضیه این است که:

قیاس از حیث مادّه یا مفید تصدیق است و یا مفید تصدیق نیست. آن که مفید تصدیق نیست قیاس شعرى نامیده مى‌شود و آن‌که مفید تصدیق هست، یا این است که مفید تصدیق جازم است و یا مفید تصدیق جازم نیست، آن‌که نیست قیاس خطابى نام دارد و آن‌که هست یا هدف از آن رسیدن به حقّ واقعى است و یا هدف این نیست، آن‌که نیست نامش قیاس جدلى است و آن‌که هست یا ما را به حقّ واقعى مى‌رساند و یا نمى‌رساند، آن‌که مى‌رساند نامش برهان است و آن‌که نمى‌رساند نامش مغالطه است.

 

صناعت برهان

در علوم حقیقى،که انسان در آنها تنها به دنبال حقیقت محض و بى‌پیرایه است، راهى جز راه برهان وجود ندارد؛ چراکه در میان انواع پنجگانۀ قیاس،تنها برهان است که انسان را به حقیقت مى‌رساند و مستلزم یقین به واقع مى‌باشد.

غرض از برهان، شناسایى حقیقت است، از آن جهت که حقیقت است، خواه هدف انسان از این تلاش آن باشد که خودش به حقیقت دست یابد،یا آنکه هدفش آموزش دیگران و هدایت ایشان به سوى حقیقت باشد.

روشن است که هر قیاسی از دو مقدمه ترکیب مى‌شود؛ و آن‌دو مقدمه گاهى از قضایایى هستند که پذیرش و قبول آن لازم است؛و اینها همان یقینیات است که پیش از این دربارۀ آن بحث شد.

مقدمۀ یقینى نیز یا فى نفسه بدیهى است و یکى از بدیهیات ششگانه را تشکیل مى‌دهد،و یا یک قضیۀ نظرى است که به بدیهیات منتهى مى‌شود.

در صورتى که هردو مقدمۀ استدلال یقینى باشد،آن را«برهان» گویند.

 

تعریف برهان

برهان را چنین تعریف کرده‌اند:

«قیاسٌ مؤلف من یقینیات،ینتجُ یقیناً بالذات اضطراراً»

قیاسى است مرکب از مقدمات یقینى،که ذاتاً نتیجۀ یقینى به دست مى‌دهد.

و ازاین‌رو،بر طالب حقیقت واجب است که جز از برهان پیروى نکند،اگرچه نتیجه‌اى بدست دهد که تا به حال کسى نگفته است. 

پس می توان برهان را قیاسی تعریف کرد که شامل این ویژگیها است:

اولا مفید تصدیق است.

و ثانیا مفید تصدیق جزمى است.

و ثالثا هدف از آن وصول به«حقّ بما هو حقّ»است.

و رابعا ما را به حقّ واقعى مى‌رساند. مثل: «العالم متغیر و کل متغیر حادث فالعالم حادث.» 

 

فایدۀ برهان 

برهان در علوم نظرى و استدلالى محض و علوم مربوط به حقائق و واقعیات عالم به کار مى‌رودند، مثلا در فلسفه،کلام،ریاضیات و...و مخصوص قشر خاصى است نه عموم مردم.

برهان اصالة و ذاتا در این جهت سودمند است یعنى هدف اصلى شناخت برهان و بکار بردن آن،نیل به مقصود است.

 

برهان، قیاس است

در تعریف برهان گفتیم که برهان«قیاس» است و بنابراین،استقراء و تمثیل هیچ‌کدام برهان نامیده نمى‌شوند. بعضى علت این امر را آن دانسته‌اند که استقراء و تمثیل افادۀ یقین نمى‌کنند، درحالى‌که برهان باید افادۀ یقین کند. 

البته حقیقت آن است که استقراء و تمثیل نیز گاهى افادۀ یقین مى‌کنند -که شرح آن داده شد- و تنها در صورتى افادۀ یقین مى‌کنند که بر قیاس تکیه داشته باشند.

 

اقسام برهان

به‌طور کلّى برهان در یک تقسیم اساسى به دو قسم تقسیم می شود: برهان إنّی و برهان لمّی.

ستون هر قیاسى را حد وسط آن تشکیل مى‌دهد؛ چراکه این حد وسط است که میان اکبر و اصغر پیوند برقرار مى‌سازد، و ما را به نتیجه (مطلوب) مى‌رساند. در خصوص برهان باید فرض کنیم که حدّ وسط علتِ یقین به نتیجه است.

در واقع در کلیۀ استدلالات منطقى این اوسط است که واسطۀ در اثبات اکبر برای اصغر و تصدیق ذهن به ثبوت اکبر براى اصغر است. منتها در بعض موارد تصدیق ظنى است و در خصوص برهان،تصدیق یقینى است.

در خصوص برهان حدّ وسط واسطه ی ثبوت اکبر براى اصغر است شود، پس واسطه در تصدیق ذهن است و بر همین اساس آن را «واسطه در اثبات»گویند.

حال وقتى همین امر را با خارج و واقع مى‌سنجیم از دو حال خارج نیست:

 

1- یا این است که حدّ وسط همان‌طور که واسطه در اثبات و تصدیق ذهن است، واسطه در ثبوت و وجود خارجى هم هست یعنى به حسب واقع و نفس الامر و خارج اوسط علّت ثبوت برای اصغر است. یعنى هم واسطه در اثبات و هم در ثبوت باشد نامش برهان لمّى است.

چون با این برهان، لمیّت و علّیت مطلقه به دست مى‌آید. مانند:

-این آهن حرارتش بالا رفته است.

-و هر آهنى که حرارت آن بالا رفته است،حجمش افزوده شده است.

در نتیجه: این آهن حجمش افزوده شده است. 

(استدلال به بالا رفتن درجۀ حرارت بر افزایش حجم،استدلال به علت براى اثبات معلول است.زیرا حرارت همانگونه که حکم به افزایش حجم را در ذهن پدید مى‌آورد،همچنین در خارج و نفس الامر حجم آهن را افزایش مى‌دهد.)

 

2- و یا این است که اوسط تنها واسطه در اثبات است امّا واسطه در ثبوت نیست که به آن برهانى انّى مى‌گویند. زیرا انّیت یعنى تحقّق و وجود در عقل را مى‌رساند و لا غیر.

 


 منابع :

شرح منطق مظفر - علی محمدی خراسانی - ج2

منطق مظفر - ترجمه علی شیروانی - ج2

 

تلخیص: نگین افتخاری