حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غرابه استعمال» ثبت شده است

و اما غرابة الاستعمال ، فهی کون الکلمة غیر ظاهرة المعنى ، ولا مألوفة الاستعمال عند العرب الفُصَحاء ، لان المعول علیه فی ذلک استعمالهم.

والغرابة قسمان :

القسم الاول : ما یوجب حیرةُ السامع فی فهم المعنى المقصود من الکلمة : لتَرَدَّدَها بین معنیین أو أکثر بلا قرینة.

وذلک فی الألفاظ المشترکة «کمُسّرج» من قول رؤبة بن العجاج :

ومقلةً وحاجباً مزججا وفاحماً ومرسنا مسرّجا

فلا یعلم ما أراد بقوله «مُسرَّجا» حتى اختلف أئمة اللغة فی تخریجة.

فقال«ابن دُرید» یرید ان أنفه فی الاستواء والدقة کالسیف السّریجی.

و قال «ابن سیده» یرید انه فی البریق واللمعان کالسراج

فلهذا یَحتارُ السامع فی فهم المعنى المقصود لتَردَّدَ الکلمة بین معنیین بدون «قرینة» تعین المقصود منهما.

فلأجل هذا التردد ، ولأجل أن مادة (فَعَّلَ) تدُلُ على مجرد نسبة شیء لشیء ، لا على النسبة التشبیهیة : کانت الکلمة غیر ظاهرة الدلالة على المعنى. فصارت غریبة.

وأما مع القرینة فلا غرابة ـ کلفظة «عزَّر» فی قوله تعالى : (فالذین امنوا وعزروه ونصروه) فانها مشترکة بین التعظیم والإهانة.

ولکن ذکر النصر قرینة على ارادة التعظیم.

القسم الثانی : ما یعاب استعماله لاحتیاج إلى تتبع اللغات وکثرة البحث والتفتیش فی المعاجم «قوامیس متن اللغة المطولة» : «أ» فمنه ما یعثر فیها على تفسیر بعد کدّ. وبحث ـ نحو : تکأکأتم «بمعنى اجتمعتم» من قول عیسى بن عمرو النَّحوی :

 مالکم تکأکأتم  علیّ ، کتکأکئکم على ذی جنة  إفرنقعوا عنّی ـ

ومنه ما لم یعثر على تفسیره نحو (جحلنجع) من قول ابی الهمیسع

من طمحة صبیرها جحلنجع  لم یحضها الجدول بالتنوع

 

و اما غرابة استعمال یا کم‌کاربرد، عبارت است از کلمه‌ای که در غیر معنای ظاهری خود به کار رود و این نوع کاربرد کلمه، نزد فصیحان عرب مرسوم نیست.

و غرابة به دو بخش تقسیم می شود:

بخش اول: آنچه در فهم معنای کلمه باعث سرگردانی شنونده شود. مثلاً بین معانی دچار سردرگمی شود یا به کلماتی بدون قرینه برخورد کند.

[وقتی کلمه ای دارای چند معنی باشد، نیازمند آوردن قرینه هستیم. یعنی مثال یا هر چیزی که همراه کلام بیاید و مخاطب را به آن معنایی که منظور نظر متکلم است، راهنمایی کند.]

و این در الفاظ مشترک اتفاق می افتد .

[الفاظ مشترک: کلمه هایی که از نظر لفظ یکی هستند ولی معانی متفاوتی دارند. مثلا باز به معنای پرنده شکاری و نیز اسم مفعول از فعل «باز کردن» است.]

مانند کلمه «مسّرج» در گفتار رؤبة بن العجاج:

و مقلةً و حاجباً مزججا و فاحماً و مرسنا مسرّجا

پس خواننده متوجه نمی شود که منظور از مسرَّجاً * چیست طوریکه لغت دانان نیز در یافتن معنای آن [در اینجا] با هم اختلاف دارند.

پس ابن دُرید گفته است شاعر خواسته که در راست قامتی و استحکام مانند شمشیر سریجی لاف زند(؟).

و ابن سیده گفته است که شاعر خواسته در برق زدن و تلألو مانند چراغ مثال بزند.

با این وصف، شنونده در فهم مقصود متکلم بدون وجود قرینه، بین معانی متعدد سرگردان خواهد بود.

و به خاطر این سردرگمی، و نیز به این خاطر که مادّه فَعَّلَ مطلقاً بر نسبت چیزی به چیز دیگر دلالت دارد و نه بر نسبت تشبیهی (وقتی کلمه ای بر غیر معنای ظاهری خود دلالت کند) ، این لغت بیگانه می شود.

اما با وجود قرینه، دیگر پیچیدگی و نامفهومی وجود ندارد. مانند لفظ «عزَّر» در کلام خداوند: (پس کسانی که ایمان آوردند و او را تعظیم کردند و یاری دادند)** . معنای مشترک این لفظ، بزرگ شمردن و نکوهش کردن است. اما بخاطر وجود قرینه «یاری کردن»، متوجه می شویم که مقصود، معنای اول یعنی بزرگ شمردن است.

 

بخش دوم:

آنچه کاربرد آن اشکال دارد. به دلیل نیاز به پیگیری کردن لغات و بحث زیاد و جستجو در لغتنامه‌ها . و بعد از رنج و زحمت، باز نیازمند به تفسیر است. مانند کلمه‌ی: تکأکأتم به معنای: «جمع شُدید» در کلام عیسى بن عمرو النَّحوی :

چرا گِرد من جمع شدید، مانند اینکه گِرد یک مجنون جمع شدید، از من دور شوید. 

و از آن جمله است آنچه که سختی تفسیر ندارد. مانند جحلنجع در کلام ابی الهمیسع:

من طمحة صبیرها جحلنجع  لم یحضها الجدول بالتنوع (؟) 


*مسرَّج: نیکوکرده و حسن بخشیده و بهجت یافته، یا به معنی: شمشیر سریجی در دقت و استواری و یا به معنی: مانند سراج در برق و درخشندگی و ...

** سوره مبارکه اعراف/157