حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قیاس اقترانی شرطی» ثبت شده است

همانطور که در درس سی و چهارم گذشت، قیاس از حیث هیأت به دو قسم تقسیم می شود: اقترانی و استثنایی.

قیاس اقترانی بتفصیل بحث شد. تعریف قیاس استثنایی نیز ذکر شد. در این درس مباحث مربوط به این قیاس را مورد بحث قرار می دهیم.

تعریف 

گفتیم قیاس استثنایی قیاسى است که در آن خودِ نتیجه، یا نقیض نتیجه (متناسب با موارد)، بالفعل، یعنى با همان هیأت و ماده‌اى که در نتیجه دارد،در مقدمۀ اوّل قیاس ذکر شده باشد.

(در مقابل قیاس اقترانى که نتیجۀ آن به ماده و بالقوة در مقدمات قیاس مى‌آمد ولى به هیأت، صورت و فعلیتش در مقدمات نبود).

 

تألیف قیاس استثنایى

این قیاس همیشه از دو مقدمه تشکیل مى‌شود.مقدمۀ اول یا صغرى همیشه یک قضیۀ شرطیه(متصله یا منفصله)،مقدمۀ دوم یا کبرى یک حملیۀ مشتمل بر استثناء است و نتیجه هم یک حملیه است.

 

اشکال: دراینجا یک سؤال پیش می آید:

قبلا گفته بودیم که در قیاس استثنایى خود نتیجه یا نقیض آن، بالفعل در یکى از مقدمات آمده است.

اما این از محالات است که خود نتیجه یا نقیض آن بالفعل یعنى به هیأت و ماده‌اش در مقدمۀ قیاس آمده باشد، آن هم به صورت یک مقدمۀ مستقل که صدق آن مسلّم است؛ زیرا همان‌طورى که تعریف الشىء بنفسه، تعریف دورى،باطل و محال است؛ همچنین اثبات الشىء بنفسه هم مصادره به مطلوب است یعنى خودِ مطلوب در مقدمات خودش آمده و خودش را به خودش اثبات مى‌کنیم. این نیز محال است.

بنابراین ما چگونه در تعریف مى‌گوییم: خود نتیجه یا نقیض آن در مقدمه آمده؛ آیا این مصادره به مطلوب نیست؟ 

 

جواب: خیر، زیرا اگر نتیجه یا نقیض آن به صورت یک مقدمه، مستقلّ و مسلّم الصدق و مفروض الصدق آمده بود اشکال وارد بود. ولى نتیجه در«مقدمۀ قیاس»به صورت جزئی از مقدمّه و غیر مستقل آمده، و در«نتیجه»به صورت مستقل آمده و این دو چیز جداست.

 

تقسیم قیاس استثنایى

از آن‌جا که صغراى قیاس استثنایى همیشه یک شرطیه است و شرطیه یا متصله است یا منفصله، پس قیاس استثنائى به دو نوع اساسى تقسیم مى‌شود:

1.قیاس استثنایى اتّصالى

2.قیاس استثنایى انفصالی

 

شروط قیاس استثنایى

این قیاس چه اتصالى باشد و چه انفصالى،در صورتى منتج است که داراى شرایط سه‌گانۀ زیر باشد:

 

الف)کلیّت یکى از دو مقدّمه 

یعنى دو مقدمۀ کلیه،و از یک مقدمۀ کلیه و یک جزئیۀ منتج است،ولى از دو مقدمۀ جزئیۀ منتج نیست.نظیر آن‌چه در باب قواعد عامۀ قیاس اقترانى گفتیم. 

 

ب)شرطیه[اى که مقدمۀ قیاس است]اتفاقیه نباشد

اگر متصله است لزومیه و اگر منفصله است عنادیه باشد نظیر آن‌چه در قیاس اقترانى شرطى گفته شد.

 

ج)قضیۀ شرطیۀ ما موجبه باشد معناى این شرط در خصوص متصله آن است که متصلۀ سالبه باید به قضیۀ موجبه‌اى که لازمۀ آن است،تبدیل شود؛و در جاى آن قرار گیرد.

 

لواحق قیاس

قیاس مضمر یا ضمیر

ما در گفتارهایمان بى‌آنکه متوجه باشیم، انواع قیاس را به‌کار مى‌بریم. اما غالبا صورت منطقى قیاس را رعایت نمى‌کنیم:گاهى یکى از مقدمات و یا نتیجه را، با تکیه بر روشن بودن آن و یا هوشیارى مخاطب و یا از روى غفلت،حذف مى‌کنیم؛ چنانکه گاهى نتیجه را پیش از مقدمات مى‌آوریم، و یا آنکه مقدمات را بر خلاف ترتیب طبیعى آنها ذکر مى‌کنیم.

قیاسى که در آن نتیجه و یا یکى از مقدمات حذف مى‌شود،«قیاس مضمر»[-پنهان و پوشیده] نامیده مى‌شود؛ و قیاسى که تنها کبراى آن حذف شده،«قیاس ضمیر»نام دارد.

مانند آنجا که مى‌گویید:«این فرد انسان است؛ چون ناطق است».اصل این قیاس، بدین‌صورت است:

این فرد ناطق است.(صغرى)

و هر ناطقى انسان است.(کبرى)

:.پس این فرد انسان است.(نتیجه)

و در عبارت بالا،کبرى حذف شده و نتیجه ابتدا ذکر شده است. 

 

قیاسهاى مرکب*

اگر دو مقدمه‌اى که در قیاس به‌کار رفته‌اند هردو بدیهى باشد،آن را «قیاس بسیط» گویند. و اگر یکى و یا هردوى آنها نظرى باشد، براى اثبات مقدمۀ نظرى نیاز به قیاس دیگرى خواهد بود. و اگر یک و یا هردو مقدمۀ آن قیاس دوم نیز نظرى باشد، باز هم به یک یا دو قیاس دیگر نیاز خواهد بود، تا مقدمۀ نظرى را اثبات کند. و این روند تا آنجا ادامه مى‌یابد که به مقدمات بدیهى برسیم.در چنین مواردى مجموعۀ قیاسهایى که نهایتا به یک مطلوب منتهى مى‌شود،«قیاس مرکب» نامیده مى‌شود.

و اگر در قیاس مرکب نتیجۀ هریک از قیاسها به‌طور مشخص بیان شده باشد، آن را«قیاس موصول»گویند؛ و در غیر این صورت به آن «قیاس مفصول»گفته مى‌شود.

برخى از انواع قیاس مرکب عبارتند از:

 

قیاس خلف

قیاس خلف، قیاسى است که مطلوب را از راه ابطال نقیض آن،ثابت مى‌کند. اثبات یک قضیه از راه خلف بدین‌صورت است که مى‌گوییم :اگر مطلوب صادق نباشد، نقیض آن صادق خواهد بود. اما نقیض آن صادق نیست؛ زیرا صدق آن مستلزم خلف(خلاف فرض)است. پس باید مطلوب صادق باشد.

مثلا براى اثبات این‌که روح انسانى و نفس ناطقه داراى تجرّد است،مستقیما نمى‌تواند استدلال کنند. لذا ادّله‌اى مى‌آورند مبنى بر ابطال مادّى بودن آن، و وقتى مادى بودن ابطال شد و ثابت شد که قوۀ مدرکۀ کلیّات، همین سلول‌هاى مغزى نیستند، تجرّد آن را نتیجه مى‌گیرد. چون امکان ندارد که چیزى هم مادّى باشد و هم مادى نباشد، وقتى مادّى بودن باطل شد پس عدم آن ثابت مى‌شود و گرنه ارتفاع نقیضین پیش مى‌آید که محال و باطل است.

 

قیاس مساوات

قیاس مساوات،قیاسى است که به ظاهر از دو مقدمه تشکیل مى‌شود، اما در حقیقت متکى به یک مقدمۀ بیرونى است، و در واقع از نوع قیاسهاى مرکب به‌شمار مى‌آید.

مثال معروف قیاس مساوات-که وجه تسمیۀ آن را نیز روشن مى‌کند-آن است که:

«الف مساوى ب است.و ب مساوى ج است.پس الف مساوى ج است.»این قیاس در واقع مبتنى بر این مقدمۀ خارجى است که:«مساوى مساوى شىء مساوى آن شىء است». 

 


* جهت مطالعه بیشتر ر ک به شرح منطق مظفر ، علی محمدی خراسانی ، ج2 ، ص 176-168

منابع :

شرح منطق مظفر - علی محمدی خراسانی - ج2

منطق مظفر - ترجمه علی شیروانی - ج2

 

تلخیص: نگین افتخاری

در اقسام قیاس گفتیم که قیاس از حیث هیأت و صورت یا استثنایى است یا اقترانى. و قیاس اقترانى شامل دو قسم بود: 

1) اقترانی حملی که به اشکال اربعه تقسیم شد و تفصیلا بحث شد 2) اقترانی شرطی که در این درس به آن می پردازیم.

 

تعریف: قیاس اقترانىِ شرطى آن است که همۀ مقدمات آن حملیۀ محض نیست، حال یا هردو مقدمۀ آن شرطیه است  و یا حداقل یک مقدّمۀ آن شرطیه است و دیگرى حملیه؛ که در این فرض نیز، تسمیۀ آن به اقترانىِ شرطى مجاز و از باب تسمیه کلّ به اسم جزء است، یعنى کلّ قیاس را به نام یک جزء آن نامیده‌ایم.( چون قضیۀ شرطیه اجزائش بیشتر و جزء بزرگ‌تر قیاس است، لذا به نام این جزء نامیده شده است).

اقترانى شرطى دو تقسیم دارد:

  

1-تقسیم آن به اعتبار جزء تام بودن یا نبودن حدّ وسط:

از آنجا که قضیۀ شرطیه  از دو جزء تشکیل شده که هرکدام در اصل یک قضیه بوده و داراى دو طرف (موضوع و محمول) است، لذا اشتراک میان دو قضیۀ شرطیه گاهى در جزء تام، یعنى در تمام مقدم و یا تمام تالى از هرکدام است؛

و گاهى در جزء غیر تام، یعنى در بعض مقدم یا بعض تالى (تنها موضوع یا تنها محمول از هر کدام) مى‌باشد.

احتمال سومى نیز وجود دارد و آن اینکه:

اشتراک در جزء تام یک مقدم، و جزء غیر تام مقدمۀ دیگر باشد. بنابراین اقترانى شرطى،از این جهت، بر سه قسم خواهد بود. 

 

قسم نخست: قیاسى که دو مقدمۀ آن در یک جزء تام خود باهم اشتراک دارند.

مانند:

هرگاه انسان عاقل باشد، به آنچه حوائجش را برطرف مى‌سازد قناعت مى‌کند.

و هرگاه انسان به آنچه حوائجش را برطرف مى‌سازد قناعت کند، بى‌نیاز خواهد شد.

:.هرگاه انسان عاقل باشد،بى‌نیاز خواهد شد.

 

قسم دوم: قیاسى که دو مقدمۀ آن در یک جزء غیرتام اشتراک دارند.

مانند:

اگر قرآن معجزه است، پس قرآن«جاودانه» است.

و اگر جاودانگى به معناى بقاء است، پس«جاودانه»تغییر نمى‌کند.

:.اگر قرآن معجزه است، پس اگر جاودانگى به معناى بقاء است، قرآن تغییر نمى‌کند. 

 

قسم سوم: قیاسى که دو مقدمۀ آن در چیزى مشترک‌اند که جزء تام یکى و جزء غیرتام دیگرى را تشکیل مى‌دهد. ما این قسم را تنها به این‌گونه تصویر مى‌کنیم که یکى از مقدمات قیاس،قضیۀ حملیه، و دیگرى قضیۀ شرطیه است؛ بطوریکه حدّ مشترک جزء تام مقدمۀ اول و جزء غیرتام مقدمۀ دوم است:

هرگاه نبوت از جانب خداوند باشد، پس اگر محمد صلی الله علیه و آله پیامبر باشد، «امت خود را رها نخواهد گذاشت».

و اگر«محمد صلی الله علیه و آله امت خود را رها نمى‌گذارد»، پس باید هدایتگرى را تعیین کند.

:.هرگاه نبوت از جانب خداوند باشد،پس اگر محمد صلی الله علیه و آله پیامبر باشد، باید هدایتگرى را تعیین کند. 

ما به همین مقدار در رابطه با این قسم بسنده کرده و سایر اقسام آن را که از حیث مقدمات و اشکال اربعه تقسیماتى دارند به دلیل طولانى شدنِ سخن در رابطه با این مباحث و مخالف طبع بودن این قسم از قیاس اقترانى شرطى، بیان نمی کنیم. 

 

2-تقسیم آن از جهت مقدماتش:

اقترانى شرطى ممکن است از دو متصله، یا دو منفصله، یا یک متصله و یک منفصله، یا یک حملیه و یک متصله، و یا یک حملیه و یک منفصله تشکیل شود. بنابراین،اقترانى شرطى از این جهت بر پنج قسم است.

در دنبالۀ بحث،ما تنها دو قسم نخست را مورد بحث قرار داده و به همین اندازه اکتفا مى‌کنیم.

 

الف: قیاس مرکب از دو متصله

این نوع قیاس شرطى،هرگاه دو مقدمۀ آن در یک جزء تام مشترک باشند،به اقترانى حملى ملحق مى‌شود؛ و از جهت تشکیل اشکال چهارگانه، شروطى که به لحاظ کم و کیف در آن معتبر است و نتایج، کاملا مانند قیاس حملى است. 

البته باید این قیاس از دو شرطیۀ لزومیه تشکیل شود. و این، یک شرط عام براى همۀ اقسام قیاسهاى اقترانى است که از شرطیۀ متصله تشکیل مى‌شوند؛ زیرا عُلقه و ارتباط میان حدود شرطیه‌هاى اتفاقى، ذاتى نیست و از این‌رو، آنها حکمى در قیاس ندارند.

 

ب: قیاس مرکب از دو منفصله 

قضیۀ منفصله تنها بر عناد و ناسازگارى دو طرف در صدق و کذب دلالت مى‌کند.

ناسازگارى و منافات یک شىء با دو امر،نه مستلزم تنافى میان خود آنها است،و نه مستلزم عدم تنافى میان آنها. بنابراین، دو منفصله منتج نیست،و قیاسى از قضایاى منفصله تشکیل نمى‌شود.

این سخن در صورتى صحیح است که ما بخواهیم مقدمات منفصله را به همان صورت منفصله در قیاس قرار دهیم. اما باید توجه داشت که هرمنفصله‌اى مستلزم متصله است؛ و از این‌رو،مى‌توان آن را به صورت متصله درآورد.

پس اگر هردو منفصله را به صورت متصله درآوریم،قیاس از دو متصله تشکیل مى‌شود،و نتیجۀ آن نیز به صورت متصله خواهد بود.* 


* جهت مطالعه بیشتر ر ک به منطق مظفر ، ترجمه علی شیروانی، ج2 ، ص 115-101

 

منابع :

شرح منطق مظفر - علی محمدی خراسانی - ج2

منطق مظفر - ترجمه علی شیروانی - ج2

 

تلخیص: نگین افتخاری