حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «معتل و صحیح» ثبت شده است

کلمه، از نظر چگونگى حروف اصلى بر دو قسم است: صحیح و معتل. 

حروف علّه عبارتند از: واو، یاء و الف منقلبه.
الف منقلبه، الفى است که در اصل «واو» و یا «یاء» بوده است.
صحیح کلمه اى است که در حروف اصلى آن، حرف علّه نباشد; مانند:
کَتَبَ،  أَمَرَ،  مَدَدَ. 
معتل، کلمه اى است که در حروف اصلى آن، حرف علّه وجود داشته باشد; مانند:
 وَجَدَ قَوَلَ دَعَوَ (با حرف علّه واو)
یَسَرَ بَیَعَ رَمی‌ (با حرف علّه یاء)
قَالَ  رَمیٰ (با حرف علّه‌ی الف منقلبه که در اصل «قَوَلَ» و «رَمِیَ» ‌بوده است)


 

اقسام کلمه‌هاى صحیح‌

کلمه‌هاى صحیح بر دو قسمند: سالم و ناسالم. 
کلمه‌هاى ناسالم، یا مهموزند و یا مضاعف. 

مهموز، کلمه اى است که در حروف اصلى آن همزه وجود داشته باشد; مانند:
أَمَرَ سَأَلَ قَرَأَ
اگر فاء الفعلِ کلمه همزه باشد، به آن مهموز الفاء و اگر عین الفعل همزه باشد به آن مهموز العین و اگر لام الفعل همزه باشد، به آن مهموز اللام گویند. 

مضاعف، کلمه‌اى است که دو حرف اصلى آن مثل هم باشند; مانند:
مَدَدَ فَرَرَ ذَلَلَ

کلمه‌ی صحیحى که نه مهموز باشد و نه مضاعف، سالم نامیده می‌شود; مانند: 
کَتَبَ نَصَرَ عَلِمَ

 

اقسام کلمه‌هاى معتل

اگر حرف علّه، در فاء الفعل کلمه‌هاى معتل باشد، به آن معتل الفاء یا مثال می‌گویند; مانند: وَهَبَ یَسَرَ
اگر حرف علّه، در عین الفعل آن‌ها باشد، به آن معتل العین یا أَجْوَف می‌گویند; مانند: قَوَلَ بَیَعَ 
اگر حرف علّه، در لام الفعل آن‌ها باشد، به آن معتل الاّم یا ناقص نام می‌گیرند; مانند: دَعَوَ عَفَوَ 

اگر در حروف اصلى کلمه‌اى، دو حرف علّه وجود داشته باشد، آن را لفیف نامند. 
لفیف مقرون آن است که دو حرف علّه، کنار هم باشند; مانند: 
طَوَیَ قَوَیَ
لفیف مفروق آن است که دو حرف علّه، جداى از هم باشند; مانند: 
وَصَیَ وَقَیَ

 

مهموز

فعل مهموز، مانند فعل سالم است و در بعضى از موارد، همزه آن تخفیف می‌یابد.
تخفیف همزه بر دو قسم است: قلبى و حذفى.

تخفیف قلبى
اگر در کلمه‌اى، دو همزه کنار یکدیگر قرار گیرند، و اوّلى متحرک و دومی‌ساکن باشد، واجب است همزه‌ی ساکن به حرف مدّى از جنس حرکت ما قبل، تبدیل شود; یعنى: 
1. اگر همزه‌ی اوّل، مفتوح باشد، همزه‌ی ساکن، قلب به الف می‌شود; مانند: 
أَأْمَنَ > آمَنَ  أَأْتَیَ > آتَیَ
2. اگر همزه‌ی اوّل مضموم باشد، همزه‌ی ساکن، قلب به واو می‌شود; مانند: 
أُؤْمِنَ > أُومِنَ  أُؤْتِیَ > أُوتِیَ
3. اگر همزه‌ی اوّل مکسور باشد، همزه‌ی ساکن، به یاء تبدیل می‌شود; مانند: 
اِءْمِنْ > اِیمِنْ  اِئْزِرْ > اِیزِرْ

تخفیف حذفى
این نوع تخفیف، قاعده‌ی مشخصى ندارد و سماعى است، مانند تخفیف همزه‌ی امر حاضر سه فعل: أَخَذَ  أَکَلَ  أَمَرَ 
أَخَذَ > اُءْخُذْ > خُذْ
أَکَلَ > اُءْکُلْ > کُلْ
أَمَرَ > اُءْمُرْ > مُرْ
حذف همزه در خُذ و کُل واجب و در مُر جایز است.

مقدمه
گفته شد که کلمه بر سه قسم است: اسم، فعل و حرف. 
از اقسام سه گانه کلمه، فقط اسم و فعل دچار تغییر می‌شوند; به همین جهت در علم صرف، فقط از اسم و فعل بحث می‌شود. 
پیش از آغاز مباحث تفصیلىِ فعل و اسم، مناسب است اشاره اى کلى و اجمالى به اقسام فعل و اسم داشته باشیم تا دانش پژوهان گرامی‌دورنمایى کلى از مباحث علم صرف به دست آورند. 
از میان تقسیمات فعل و اسم، فقط به شش قسم از فعل و شش قسم از اسم اشاره شده است. 

اقسام فعل

1. ثلاثى و رباعى
که هر یک از آنها یا مجردند یا مزید: 
فعلى را که داراى سه حرف اصلى باشد، ثلاثى گویند; مانند: 
ضَرَبَ، نَصَرَ
فعل ثلاثى، اگر داراى حرف و یا حروف زاید باشد، به آن ثلاثى مزید گویند; مانند: 
ضَارَبَ، أَحْسَنَ
فعلى را که داراى چهار حرف اصلى باشد، رباعى گویند; مانند: 
زَلْزَلَ، دَحْرَجَ
فعل رباعى، اگر داراى حرف یا حروف زاید باشد، به آن رباعى مزید گویند; مانند: 
تَزَلْزَلَ، تَدَحْرَجَ

2. ماضى، مضارع و امر

ماضى، فعلى است که بر انجام کارى یا پدید آمدن حالتى در زمان گذشته دلالت کند; مانند:
ضَرَبَ (زد)، حَسُنَ (نیکو شد)
مضارع، فعلى است که بر انجام کارى یا پدید آمدن حالتى در زمان حال یا آینده دلالت کند; مانند:
یَضْرِبُ (می‌زند)، یَحْسُنُ (نیکو می‌شود)
امر، فعلى است که بر طلب انجام کارى یا پدید آمدن حالتى دلالت می‌کند; مانند:
اِضْرِبْ (بزن)، اُحْسُنْ (نیکو شو)

3. معتل و صحیح

معتل، کلمه اى است که در حروف اصلى آن، حرف علّه (و، ا، ى) وجود داشته باشد; مانند: 
وَعَدَ، قَالَ، بَلِیَ.
صحیح، کلمه اى است که در حروف اصلى آن، حرف عله وجود نداشته باشد; مانند:
ضَرَبَ، مَدَدَ، أَمَرَ

4. لازم و متعدى

لازم، فعلى است که فقط به فاعل نیاز دارد; مانند:
ذَهَبَ عَلِیٌّ (على رفت)
متعدى، فعلى است که افزون بر فاعل، مفعول نیز می‌طلبد; مانند:
نَصَرَ سَعِیدٌ زیداً (سعید، زید را یارى کرد)

5. معلوم و مجهول

معلوم، فعلى است که فاعل آن در کلام ذکر شده باشد; مانند:
نَصَرَ عَلِیٌّ سَعِیداً (على، سعید را یارى کرد)
مجهول، فعلى است که فاعل آن در کلام ذکر نشود و به مفعول نسبت داده شود; مانند:
نُصِرَ سَعِیدٌ (سعید یارى شد)

6. مثبت و منفى

مثبت، فعلى است که بر واقع شدن کارى یا پدید آمدن حالتى در یکى از زمان‌هاى سه گانه دلالت کند; مانند:
نَصَرَ (یارى کرد)، یَنْصُرُ (یارى می‌کند)، یَحْسُنُ (نیکو می‌شود)
منفى، فعلى است که بر واقع نشدن کارى یا پدید نیامدن حالتى در یکى از زمان‌هاى سه گانه دلالت کند; مانند:
مَا نَصَرَ (یارى نکرد)، لاَ یَنْصُرُ (یارى نمی‌کند)، مَا یَحْسُنُ (نیکو نمی‌شود)

اقسام اسم

اسمها، از جهات گوناگون، داراى اقسام مختلفى هستند که به برخى از آنها اشاره می‌شود: 

‌1. ثلاثى، رباعى و خماسى

که هر یک از آنها یا مجردند و یا مزید: 
ثلاثى مجرد ، مانند: رَجُل ثلاثى مزید ، مانند: رِجَال
رباعى مجرد ، مانند: جَعْفَر رباعى مزید ، مانند: جَعَافِر
خماسى مجرد، مانند: سَفَرْجَل خماسى مزید ، مانند: سَلْسَبِیل

2. مصدر و غیر مصدر

مصدر، اسمی‌است که بر انجام کارى و یا پدید آمدن حالتى دلالت می‌کند و فعل از آن گرفته می‌شود; مانند:
ضَرْب (زدن)، حُسْن (نیکو شدن)
غیر مصدر، اسمی‌است که بر انجام کارى یا پدید آمدن حالتى دلالت نمی‌کند و فعل از آن گرفته نمی‌شود; مانند:
جِدَار (دیوار)، رَجُل (مرد)

3. جامد و مشتق

جامد، اسمی‌است که از کلمه دیگر گرفته نشده باشد; مانند:
رَجُل، جَعْفر
مشتق، اسمی‌است که از کلمه دیگر گرفته شده باشد; مانند:
عَالِم، مَعْلُوم و عَلِیمکه همه از عِلْم گرفته شده اند.

4. مذکر و مؤنث

هر یک از مذکر و مؤنث یا حقیقى اند و یا مجازى. 
اسمی‌که بر انسان یا حیوان نر دلالت کند، مذکر حقیقى و در غیر این صورت مذکر مجازى است; مانند: 
رَجُل (مرد)، بَاب (در)
اسمی‌که بر انسان یا حیوان ماده دلالت کند، مؤنث حقیقى و در غیر این صورت، مؤنث مجازى است; مانند: 
اِمْرَأَة (زن)، سَبُّورَة (تخته سیاه)