حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ناخوشایندی در شنیدن» ثبت شده است

و اما (مخالفة القیاس) فهو کون الکلمة شاذَّة غیر جاریة على القانون الصرفی المستنبط من کلام العرب؛ بأن تکون على خلاف ما ثبت فیها عن العرف العربی الصحیح مثل (الأجلل) فی قول أبی النجم :

ألحمد لله العلی الأجلل الواحد الفرد القدیم الأوَّل

فإن القیاس (الأجل) بالادغام ، و لا مسوّغ لفکّه وکقطع همزة وصل «اثنین» فی قول جمیل :

ألا لا أرى إثنین أحسن شیمةً على حدثان الدَّهر منَّى ومن جمل

ویستثنى من ذلک ما ثبت استعماله لدى العرب مخالفاً للقیاس ولکنه فصیح.

لهذا لم یخرج عن الفصاحة لفظتا (المشرق والمغرب) بکسر الراء ، والقیاس فتحها فیهما ، وکذا لفظتا (المُدهُن والمنخُل) والقیاس فیهما مِفْعَل بکسر المیم وفتح العین ـ وکذا نحو قولهم (عَوِر) والقیاس عارَ : لتحرک الواو وانفتاح ما قبلها.

واما (الکراهة فی السمع) فهو کون الکلمة وحشیة ، تأنفها الطباع وتمجها الاسماع ، وتنبو عنه ، کما ینبو عن سماع الأصوات المنکرة.

) کالجرشى ـ للنفس) فی قول أبی الطیب المتنبی یمدح سیف الدولة

مبارک الإسم أغرُّ اللقب ... کریم الجرشَّى شریف النَّسب

وملخَّص القول ـ أن فصاحة الکلمة تکون بسلامتها من تنافر الحروف ومن الغرابة. ومن مخالفة القیاس. ومن الابتذال. والضعف.

فاذا لصق بالکلمة عیب من هذه العیوب السابقة وجب نبذها و اطراحها.

 

و امّا «برخلاف قیاس بودن» عبارت است از کلمه‌ای که  قوانین صرفی استنباط شده از کلام عرب، به ندرت در آن جاری است و آن اینکه خلاف آنچه از عُرف عربی صحیح ثبت شده، باشد. مثل کلمه‌ی (الأجلل) در قول أبی النجم :

حمد و سپاس برای خداوند بلند مرتبه، یکتا، تک، ازلی و اول

پس در کلمه (الأجل) قیاس ادغام کردن است و مجوزی برای فک ادغام نیست. 

و مثل قطع خواندن همزه‌ی وصل در کلمه‌ی «اثنین» در گفته‌ی جمیل:

آگاه باشید! من ندیدم دو نفر را از لحاظ حسن خلق در حوادث روزگار از خودم و از جمل (اسب گوینده)،

و آنچه استعمالش نزد عرب با وجود خلاف قیاس بودن ثابت شده است، از آن مستثنی می شود؛ ولیکن فصیح است .

دو لفظ (المشرق و المغرب) بکسر راء از فصاحت خارج نشده،  گرچه قیاس در آن دو، فتح راء می باشد، و همچنین دو لفظ (المُدهُن والمنخُل) که قیاس در آنها وزن مِفْعَل بکسر المیم وفتح العین است و نیز (عَوِر) که قیاس عارَ می باشد بخاطر مکسور بودن واو ماقبل مفتوح (باید اعلال می شد).

 

و اما «ناخوشایندی در شنیدن» و آن کلمه‌ای است که وحشی است، طبایع آن را نمی پذیرند و گوش ها آن را طرد می کند، و چنان‌که از صداهای زشت و قبیح دوری می‌کنند، از آن نیز دوری می‌کنند.

مانند جرشی برای نفس (خود) در کلام أبی الطیب متنبی که سیف الدوله را ثنا گفته است:

نامش مبارک و لقبش بزرگوار است .... نفسش کریم و نسبش شریف است

و ما حصل آنچه که گفته اند این است که فصاحت کلمه به سلامت آن از ناموزونی حروف و ناشناخته بودن و خلاف قیاس و قانون بودن و مبتذل بودن و ضعیف بودن کلمه است .

پس زمانی که عیبی از این عیوبی که گذشت، به کلمه ای ملحق شود، دور انداختن و کنار نهادن آن واجب می شود.