5-مسلّمات
قسم پنجم از اصناف هشتگانۀ تصدیقات بدیهى یا مبادی قیاس، عبارتند از قضایاى مسلمه یا مسلمات که مشتق از تسلیم به معناى قبولى هستند.
مسلمات،قضایا و تصدیقاتى هستند که طرفین مباحثه با یکدیگر توافق و تسالم نمودهاند که در برابر آنها تسلیم شده و آنها را به عنوان یک امر مسلم و یک قضیه صادقه و حقّه بپذیرند و مباحثات خود را بر آنها مبتنى کنند.
چه بسا قضیه مورد تسالم طرفین، داراى واقع و نفس الامر نباشد بلکه تمام واقعیت آن را همان ادراک عقلاء و تطابق آراء عقلا تشکیل دهد و ممکن است داراى مابازائى در واقع و نفس الامر باشد،که وقتى با آن مىسنجیم صادق باشد.
مثلا هردو متفق هستند بر اینکه:هر موجودى مادى و محسوس است. اگرچه مطابق واقع نیست و نقیض آن صادق است که بعضى موجودات مادى نیستند.
هدف از کاربرد مسلّمات دو امر است:
1- اگر طرف مقابل،خصم باشدکه منظور از خصم در اینجا انسان مجادله گر، متعصب و لجوج است؛ هدف از استعمال مسلمات در قیاس، اسکات و خاموش ساختن اوست.
2- و اگر طرف مقابل طالب حقیقت باشد، اما استعداد درک و فهم برهان را نداشته باشد؛ مقصود، راهنمایى و اقناع اوست،تا اعتقاد به حقیقت به آسانترین وجه براى او حاصل آید.
اقسام مسلّمات
مسلمات در تقسیمى به دو دسته مىشوند:
1) مسلمات عامّه
قضایائى هستند که تسلیم به آنها منحصر به طرفین مباحثه نیست بلکه عمومیّت دارد. خواه نزد همگان مورد قبول باشد-و خواه نزد گروه خاصى، مانند پیروان یک دین یا آیین یا یک ملت و یا یک علم خاص.
(دستۀ اخیر، یعنى قضایاى پذیرفتهشده در دانش خاص را «اصول موضوعۀ» آن علم مىنامند).
مثلا ما مسلمانان اعم از شیعه و سنى قرآن را به عنوان کلام خداوند که بر پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله نازل شده و وحى آسمانى است،قبول داریم. یا اینکه علمای علم منطق پذیرفته اند که در قیاس حداقل یک مقدمه، باید کلیّت داشته باشد.
2) مسلّمات خاصه
گاهى نیز مسلمات از عمومیت برخوردار نیست، و به اصطلاح «خاص» مىباشد؛ این مسلمات، قضایایى هستند که خصم و طرف بحث انسان به تنهایى قبول دارد و ما از او اعتراف گرفته سپس علیه او احتجاج مىکنیم.
مانند مباحثه ای که بین امام رضا علیه السلام و دانشمند مسیحی دربارۀ الوهیت عیسى علیه السّلام صورت گرفت.
عالم مسیحى براى عیسى مسیح مقام الوهیت و فوق بشرى قائل بود. حضرت رضا علیه السّلام فرمود:
«عیسى مسیح همه چیزش خوب بود جز یک چیز و آن اینکه برخلاف سایر پیامبران به عبادت علاقهاى نداشت».
عالم مسیحى گفت: «از تو این چنین سخن عجیب است، او از همه مردم عابدتر بود».
همینکه حضرت رضا علیه السّلام اعتراف عبادت عیسى را از عالم مسیحى گرفت فرمود: «عیسى چه کسى را عبادت مىکرد؟ آیا عبادت دلیل عبودیّت نیست؟ آیا عبودیّت دلیل عدم الوهیت نیست؟».
به این ترتیب حضرت رضا علیه السّلام با استفاده از امرى که مقبول طرف بود البتّه مقبول خود امام هم بود او را محکوم کرد.
6-مقبولات
قسم ششم از اقسام هشتگانۀ مبادی قیاس، قضایای مقبوله یا مقبولات هستند. آنها قضایا و تصدیاتى هستند که انسان از روى تقلید و تبعیت بىچون و چرا به آنها معتقد شده و تصدیق پیدا کرده است. زیرا آنها را از کسانى اخذ و اقتباس نموده که مورد وثوق و اطمینان وى مىباشند.
منشأ این اطمینان یا یک امر آسمانى است، مانند شرایع و سنتهایى که از پیامبر یا امام معصوم گرفته مىشود؛ و یا فزونى عقل و تخصص شخص است، همچون احکام مأخوذ از حکیمان و عالمان پیشین؛ مثلا لقمان حکیم را که در حکمت او تردیدى نداریم اگر سخنى از در موعظه و حکمت بیان نموده، وى را تصدیق مىکنیم.
و یا خُبرویت و مهارت کامل فرد مخبر،مثلا طبیب ماهرى اگر بگوید: من در معاینات خود به این نتیجه رسیدهام که فلان دارو براى فلان مرض خوب است، ما او را تصدیق کرده و درصدد معالجۀ مرض برمىآییم.
حتی ابیات و اشعارى که به عنوان شاهد مثال مطرح مىشود، نیز جزو مقبولات لحاظ می شوند.
قضایایى از این قبیل، از اقسام معتقدات محسوب مىشوند. و اعتقاد به آنها یا به طور قطع است و یا ظن غالب.
اما درهرحال منشأ این اعتقاد،چنانکه گذشت، تقلید از کسى است که گفتههایش مورد اطمینان است و همین ویژگى این دسته از قضایا را از یقینیات و مظنونات متمایز مىگرداند.
نکته1: نسبت یقینیات و مظنونات با مقبولات عام و خاص من وجه است.
نکته2:کاربرد مقبولات در صنعت خطابه است.
منابع :
شرح منطق مظفر - علی محمدی خراسانی - ج2
منطق مظفر - ترجمه علی شیروانی - ج2
تلخیص: نگین افتخاری