صناعت خطابه
قسم سوم از از اقسام پنجگانه باب صناعات خمس،دربارۀ صناعت خطابة است
نیاز به صنعت خطابه
انسان براى آنکه در جامعه مؤثر باشد و به اهداف اجتماعى خود نایل آید،ناچار است مردم را با خود همراه سازد و رضایت آنان را جلب کند،و نسبت به مطالب موردنظر متقاعدشان نماید. زیرا تنها در صورت جلب رضایت و قانع کردن ایشان است که مىتوانند اندیشه و رسالت خود را عملى سازد. از طرفى، برهان و استدلالهاى جدلى در مردم عادى و بلکه بسیارى از خواص، چندان کارگر نمىافتد،زیرا توده مردم بیشتر تحت تأثیر ظواهر و عواطف و احساسات هستند تا اندیشه و بصیرت. و لذا راهها و شیوههاى عقلى نمىتواند در عواطفى که بر مردم حاکم است، تأثیر کند؛ و چارهاى جز تمسک به خطابه براى متقاعد کردن ایشان نیست.
وظیفه خطابه
مىتوان فهمید که وظیفۀ خطابه عبارت است از:دفاع از عقیده، روشن کردن افکار عمومى نسبت به هرچیزى،قانع ساختن نسبت به اصلى از اصول. و بهطور خلاصه، وظیفۀ خطابه آن است که مردم را براى پذیرش آنچه خطیب مىخواهد،آماده سازد.
تعریف صناعت خطابه
خطابه صناعتى علمى است که توسط آن مىتوان تودۀ مردم را نسبت به چیزى که انتظار تصدیق به آن مىرود،در حدّ امکان قانع ساخت.مقصود از«قناعت»، تصدیق به شىء است همراه با اعتقاد به عدم امکان وجود ناقضى براى آن، و یا همراه با اعتقاد به امکان وجود ناقض، امّا با تمایل به خلاف آن. ناقض،اما نفس بهواسطۀ وجود شیوههاى قانعکننده،بیشتر مایل به خلاف آن مىباشد.
این،تعریف اصل این صناعت است که غایت آن پیدایش ملکۀ خطابه است،ملکهاى که خطیب توسط آن مىتواند مردم را قانع کند.
نکته:
باید توجه داشت که مقصود از واژۀ«خطابه»،که نام این صناعت است،تنها آن معنایى نیست که در زمان ما از این واژه فهمیده مىشود؛یعنى اینکه شخص بایستد و در اجتماعى از مردم به هر نحو و هر اسلوب سخن بگوید؛بلکه قوام معناى خطابه به آن است که مطالب بهگونهاى ارائه شود که بتواند مردم را قانع کند؛خواه به صورت نوشته باشد،و یا آنکه به صورت گفتوگو باشد؛چنانکه در محاکم قضایى مشاهده مىشود.
اجزاى خطابه
خطابه دو جزء دارد: عمود و اعوان.
الف-عمود.مقصود از«عمود»در اینجا مادۀ قضایاى خطابه است که حجت اقناعى از آنها تشکیل مىشود. حجت اقناعى در اصطلاح این صناعت«تثبیت» خوانده مىشود.
به دیگر سخن:عمود عبارت است از هر قولى که ذاتا مطلوب را بر حسب اقناع نتیجه دهد. و ازاینرو آن را عمود خواندهاند که قوام خطابه به آن است، و در اقناع بر آن اعتماد و تکیه مىشود.
ب-اعوان.مقصود از«اعوان»افعال و اقوال و هیأتهاى بیرون از عمود است که براى قانع کردن و آماده ساختن شنوندگان براى پذیرش،به عمود کمک کند.
در حقیقت،هریک از ایندو(عمود و اعوان)جزء مقوم خطابه بشمار مىروند.
و اعوان یا به صناعت و حیله است،و یا به غیر صناعت و حیله.قسم نخست را«استدراجات»مىنامند،که خود بر سه دسته است:
استدراجات برحسب گوینده،استدراجات برحسب سخن،استدراجات برحسب شنونده.و قسم دوم،یعنى آنچه به غیرصناعت و حیله است،«شهادت» نامیده مىشود،که یا قولى است و یا حالى. بنابراین،مىتوان گفت خطابه داراى شش جزء است.
1-عمود:عمود از مظنونات یا مقبولات یا مشهورات و یا مخلوطى از اینها تألیف مىشود.و از آنجا که استفاده از مشهورات در خطابه به اعتبار تأثیرى است که در اقناع مردم دارد،همین اندازه کافى است که مشهور ظاهرى باشد.
2-استدراجات برحسب گوینده:یعنى اینکه خطیب پیش از شروع در خطابه در هیأت و قالبى که زمینۀ پذیرش گفتارش را فراهم آورد،ظاهر شود.بدینصورت که اوّلا:توسط خودش یا دیگرى معرفى و تمجید شود.و ثانیا:ظاهرى آراسته و مناسب با مجلس و سخن و انتظار حضار داشته باشد.
3-استدراجات برحسب سخن:یعنى آنکه آهنگ کلام خطیب متناسب با غرض و هدف او باشد،و خطیب با توجه به مقتضاى حال و لحاظ آنچه بر شنوندگان مؤثر مىافتد،صدایش را بلند یا کوتاه کند،یا در حلق بچرخاند،یا به سرعت ادا کند،یا با تأنى،و یا بریدهبریده سخن بگوید.
4-استدراجات برحسب شنونده:یعنى آنکه خطیب تلاش کند شنوندگان را با خود همراه سازد،و عواطف ایشان را به سوى خود جلب کند،تا سخنش در دل ایشان بنشیند،و براى شنیدن مطالب او آماده باشند.خطیب باید از اهانت و تحقیر شنوندگان خود سخت بپرهیزد.
5-شهادت قولى: این شهادت یا توسط گفتۀ کسى که مردم علم و یا ظن به صدق و درستى او دارند حاصل مىشود؛یا توسط تأییدات حضار و داور جلسه؛و یا به وسیلۀ سندهاى معتبر.
6-شهادت حالى: این شهادت یا برحسب گوینده است-مثل آنکه فضایل خطیب زبانزد همگان بوده،و از مقام و موقعیت ویژهاى نزد مردم برخوردار باشد و یا نشانههاى صدق درش ظاهر باشد-و یا برحسب سخن است،مانند قسم خوردن،و یا تحدى کردن.
تفاوت میان جدل و خطابه
1- اگرچه موضوع خطابه،همچون جدل،عام است و محدود به یک علم یا مسألۀ خاص نیست،اما مطالب علمیى که در آن یقین طلب مىشود،از موضوع خطابه بیرون است،برخلاف جدل.
2-اگرچه غایت خطابه،همچون جدل،غلبه است،اما غایت خطابه غلبۀ با اقناع است،برخلاف جدل.
3-اگرچه مشهورات هم در خطابه بکار مىرود و هم در جدل،اما در خطابه مىتوان از مشهورات ظاهرى مطلقا استفاده کرد،برخلاف جدل.
منابع :
شرح منطق مظفر - علی محمدی خراسانی - ج2
منطق مظفر - ترجمه علی شیروانی - ج2
تلخیص: نگین افتخاری