پس از برهان، دومین قسم از صناعات خمس، صناعت «جدل» یا آداب مناظره است.
جدل در لغت به معناى «ستیزه و لجاجت ورزیدن» در خصومت کلامى است، که غالبا همراه با بکارگیرى نیرنگ و حیله همراه است و هرکدام از طرفین مىکوشند تا رقیب و طرف بحث خود را مغلوب سازد و در نزد دیگران او را ملزم سازد.
منطقیون جدل را به صناعت جدل یا ملکه و قوۀ استعمال این فنّ اطلاق مىکنند و منظور ما از صناعت جدل همان عملیّات شخص مجادل و دارندۀ این صنعت و فنّ است که با استفاده از قواعد صناعت جدل، استدلال خویش را بر آنها مبتنى مىکند و منظور، همان قیاس جدلى یا استدلال جدلى است.
استدلال جدلى عبارت است از استدلالى که از مشهورات یا مسلّمات فراهم آمده باشد. مبادى اوّلیّه جدل را قضایاى مشهوره و مسلمه تشکیل مىدهند و هدف از این استدلال همانا الزام و اسکات خصم مىباشد.
وضع، رأیى است که مورد اعتقاد است و یا شخص بدان ملتزم است .
منظور از اعتقاد، نظریهاى که شخص قلباً بدان معتقد است و منظور از التزام این است که شخص به آن رأی معقتد نیست اما به خاطر مصالحی خود را ناچار به دفاع از آن می بیند.
نیاز به جدل
در برابر هر«وضعى»[-هر رأى و نظرى که مورد اعتقاد یا التزام است]دو گروه صف مىبندند:
گروهى که از آن حمایت و طرفدارى مىکنند و گروه دیگرى که مىخواهند آن را نقض کرده و ابطال کنند. همین امر موجب مناظره و جدال کلامى میان ایندو دسته مىشود و هر گروهى در پى کسب دلیل و حجت براى تأیید آنچه پذیرفته و اسکات خصم خود مىرود.
اگرچه براى اقامۀ دلیل بر هر مطلبى، روش برهان و حکمت، بهترین و متقنترین راه براى نیل به مطلوب است وکاملا تضمین شده است ؛ ولى در هر مقامى و به هر مناسبتى نمىتوانیم با برهان استدلال کنیم بلکه عوامل و اسبابى در کار است که شخص ناچار است از شیوۀ استدلالى دیگرى استفاده کند.
علل استفاده از جدل
علل و اسبابى چند موجب مىشود که انسان گاهى در مقام مباحثه با غیر، جانب برهان را فروگذارد و به جدل تمسک جوید. این اسباب عبارتند از:
1-درست نبودن مدعاى انسان و در نتیجه عدم امکان اقامۀ برهان بر آن
2-دشوار بودن فهم برهان نزد تودۀ مردم.
3-عجز و ناتوانى مستدِل از برهانآورى و یا فهم آن.
4-نامناسب بودن برهان براى نوآموزان یک رشتۀ علمى.
مقایسۀ جدل با برهان
همچنان که گفته شد جدل شیوۀ دیگرى از استدلال است و در مرتبۀ دوم پس از برهان جاى دارد.
میان این دو روش استدلالی تفاوتهایی وجود دارد:
1) برهان بر مقدماتى استوار است که حقیقتاند؛ و از آن جهت که حقیقتاند بدانها تمسک شده است، تا حقیقت را نتیجه دهند. اما جدل بر مقدماتى که مسلم داشته و پذیرفته شدهاند، از آن جهت که پذیرفته شدهاند، تکیه دارد؛ و لازم نیست حقیقت باشند، چراکه مجادله کننده دنبال حقیقت جویی نیست بلکه در پی اسکات خصم است.
2) جدل قائم به دو شخص است که با یکدیگر مجادله و مناظره و مخاصمه دارند،،ولى برهان اینچنین نیست که همیشه میان دو کس باشد بلکه گاهى هدف از اقامۀ برهان، ارشاد جاهل و آگاه کردن او از یک واقعیت است مانند معلم.
3) برهان در هر مسئلهاى یکى بیش نیست چون حقیقت یکی است. امّا جدل چنین نیست؛ و هردو طرف بحث مىتوانند آن را بکار برند؛ زیرا غرض از جدل ملزم ساختن خصم و اسکات وى است، نه حقیقت از آن جهت که حقیقت است، و بر مشهورات و مسلمات تکیه دارد.
4) برهان، چنانکه در صناعت برهان گذشت، تنها به صورت قیاس تألیف مىشود؛ اما مجادل علاوه بر قیاس، سایر انواع حجت مانند استقراء و تمثیل را نیز مىتواند بکار برد. بنابراین،جدل از جهت صورت،اعم از برهان است.
تعریف جدل
جدل در اصطلاح منطق، صناعتى است علمى که انسان با آن مىتواند برحسب امکان، با استفاده از مقدمات مسلم [و مورد قبول خصم] براى اثبات هر مطلوبى که مىخواهد و دفاع از هر ادعایى که در نظر دارد، دلیل اقامه کند، بهگونهاى که نقضى بر وى وارد نشود.
کلمۀ صناعت در اینجا به معناى فن و ملکه است یعنى در اثر ممارست و مداومت داراى این صنعت و ملکه می شود.
و قید«برحسب امکان»را ازآنرو در این تعریف آوردیم که نشان دهد عجز و ناتوانى مجادل از اثبات بعضى از مطالب منافاتى با آن ندارد که واجد صناعت جدل باشد؛ همانگونه که ناتوانى مثلا پزشک از درمان برخى از بیماریها منافاتى با پزشک بودن وى ندارد.
منابع :
شرح منطق مظفر - علی محمدی خراسانی - ج2
منطق مظفر - ترجمه علی شیروانی - ج2
تلخیص: نگین افتخاری