فی تقسیم الخبرِ الی جملةٍ فعلیة و جملةٍ اسمیة
أ) الجملةُ الفعلیة : ما ترکَّبَتْ من فعلٍ وفاعلٍ أو من فعل ونائبِ فاعلٍ : وهی موضوعةٌ لأفادة التّجدد والحدوثِ فی زمن معیّنٍ مع الاختصار، نحو : یَعیش البخیلُ عیشةَ الفقراء ، ویُحاسَب فی الآخرة حسابَ الأغنیاء.
وقد تُفید الجملةُ الفعلیة الاستمرارَ التجدّدی شیئاً فشیئاً بحسب المقام ، وبمعونة القرائن ، لا بحسب الوضع - بشرط أنْ یکونَ الفعلُ مضارعاً ، نحو قول المُتنبی :
تُدبّرُ شرقَ الأرض والغرب کفّه ولیسَ لها یوماً عن المجد شاغلُ
فقرینة المدح تدُلُّ على أنّ تدبیرَ الممالک دَیْدَنُه وشأنُه المستمر الذی لا یَحید عنه ، ویتجدّد آناً - فآناً.
ب) والجملةُ الاسمیة : هی ما ترکبت من مبتدأ وخبر ، وهی تفید بأصل وضعِها ثبوتَ شیء لشیء
لیس غیرُ بدون نظر إلى تجدّد ولا استمرار - نحو الأرضُ متحرکةٌ - فلا یُستفاد منها سوى ثبوت الحرکة للأرض ، بدون نظر إلى تجدّد ذلک ولا حُدُوثه.
وقد تخرج الجملة الإسمیة عن هذا الأصل ، وتفید الدوام والاستمرار بحسب القرائن : إذا لم یکن فی خبرها فعلٌ مضارع : وذلک بأن یکون الحدیث فی مقام المدح ، أو فی معرض الذم کقوله تعالى (وإنکَ لعلى خلق عظیم) فسیاق الکلام فی معرض المدح دال على إرادة الاستمرار مع الثبوت -
وأعلم أنَّ الجُملةَ الإسمیة لا تُفید الثُبوت بأصل وضعِها ، ولا الاستمرار بالقرائن ، إلّا إذا کان خبرُها مفرداً نحو : الوطنُ عزیزٌ ، أو کان خبرها جملةً إسمیة نحو : الوطنُ هو سعادتی.
اما إذا کان خبرُها فعلاً فانّها تکون کالجملةِ الفعلیة فی إفادة التجدّد والحدوثِ فی زمنٍ مخصوص ، نحو : الوطنُ یَسعدُ بأبنائه - ونحو :
تعیبُ الغانیاتُ على شیبی ومَنْ لی أنْ اُمَتِّع بالمَشیب
در تقسیم نمودن «خبر» به «جمله فعلیه» و «جمله اسمیّه»
الف) جمله فعلیه: از «فعل و فاعل» و یا « فعل و نائب فاعل» ترکیب شده و برای افاده تجدد و حدوث در زمانی معین و در عین اختصار، وضع شده است. مانند: « یَعیش البخیلُ عیشةَ الفقراء ، ویُحاسَب فی الآخرة حساب الأغنیاء » یعنی:«بخیل و خسیس مانند فقرا زندگی می کند و در آخرت مانند ثروتمندان مورد محاسبه قرار خواهد گرفت.».
[تبصره:] و گاهی جمله فعلیه به شرط آن که فعل، «مضارع» باشد، از استمرار تجدّدی ( تجدید و نو شدن) چیزی به چیزی با توجه به مقام سخن و با کمک قرینه ها حکایت دارد و نه با توجه به [اصل] وضع [جمله].
مثل سروده متنبی:
« تُدبّرُ شرقَ الأرض والغرب کفُّه ولیسَ لها یوماً عن المجدِ شاغلُ»
یعنی:«کف دست او شرق و غرب زمین را اداره می کند - و برای او روزی نیست که از بزرگواری بازماند».
پس قرینه مدح بر این دلالت دارد که اداره ممالک، عادت و کار مستمر اوست که از آن کار فاصله نمی گیرد و لحظه به لحظه تدبیر جدیدی می کند.
ب) و جمله اسمیه: از «مبتدا و خبر» ترکیب شده است و با توجه به اصل وضع جمله اسمیه ، اِفاده ثبوت چیزی برای چیزی می نماید، بدون آن که تجدد و استمراری، مدّ نظر باشد. مانند جمله :« الأرضُ متحرکةٌ » یعنی: «زمین متحرک است» که از این جمله غیر از ثبوت حرکت برای زمین استفاده دیگری نمی شود ، بدون آن که تجدّد و حدوث حرکت مورد نظر باشد.
[تبصره:] و گاهی جمله اسمیّه از این قاعده و اصل، خارج می شود و با توجه به قرینه ها، اِفاده دوام و استمرار می نماید، اگر در خبر آن فعل مضارع نباشد، و آن این است که سخن در مقام مدح یا ذمّ باشد، همان طور که فرموده ی خداوند متعال است: « وإنکَ لعلى خلق عظیم » یعنی: « و بدرستیکه تو بر خلق و خوی عظیمی هستی»، پس سیاق و شکل کلام که نشان دهنده مدح است بر اراده استمرار همراه با ثبوت [خلق عظیم] دلالت دارد.
و بدان که جمله اسمیّه نه اِفاده ثبوت بر اساس اصل وضع جمله اسمیه دارد و نه استمرار همراه با قرائن، مگر وقتی که [1-] خبر آن «مفرد» باشد، مانند:« الوطنُ عزیزٌ» یعنی: «وطن عزیز است» یا [2- وقتی که] خبرش «جمله اسمیه» باشد مانند:« الوطنُ هو سعادتی » یعنی: « وطن، خوشبختی من است».
اما وقتی که خبرِ جمله اسمیه، «فعل» است پس در واقع آن خبر، همانند جمله فعلیه می باشد که از آن تجدد و حدوث در زمانی مشخص، استفاده می شود، مانند: « الوطنُ یَسعدُ بأبنائه » یعنی: «وطن پسرانش را خوشبخت می کند». و مانند:« تعیبُ الغانیاتُ على شیبی ومَنْ لی أنْ اُمَتِّعَ بالمَشیب» یعنی: «زنان زیبا بر پیری من خرده می گیرند- و من با سالخوردگی ام چه کسی را دارم تا بهره جویم؟»
* چکیده مطالب:
1- خبر، جمله فعلیه است: تجدد و حدوث را می رساند.
تبصره: اگر فعل، مضارع باشد گاهی با توجه به قرائن استفاده تجدد استمراری نیز از آن میشود.
2-خبر، جمله اسمیه است: ثبوت چیزی را می رساند. (و کاری به تجدد و استمرار ندارد)
تبصره: اگر فعل مضارع نباشد گاهی با توجه به قرائن و در مقام مدح یا ذم، حکایت از استمرار و دوام دارد.
نکته: اگر خبرِ جمله اسمیه، «مفرد» یا «جمله اسمیه» باشد اِفاده ثبوت و در صورت وجود قرائن اِفاده استمرار می کند، و اگر خبر جمله اسمیه «فعل» باشد اِفاده تجدد و حدوث می نماید.