حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عرفان و اخلاق» ثبت شده است

عرفان اسلامی در بستر تکامل خود، ابعاد مختلفی یافته و در جنبه‌های گوناگونی رشد و شکوفایی داشته است که عبارتند از: بُعد عملی، معرفتی، ادبی، تربیتی، اجتماعی و دینی. در این درس به بررسی دو بُعد  نخست، یعنی جنبه‌ عملی و معرفتی عرفان اسلامی می‌پردازیم.

عارفان از دیرباز متوجه یک تقسیم مهم در زمینه‌ عرفان بوده‌اند و می‌دانستند که در عرفان دو شاخه‌ عمده وجود دارد: نخست شاخه‌ عملی که از آن به «علم طریقت»، «علم سلوک»، «علم تصوف»، «علم معاملات» و «علم منازل الآخرة» تعبیر می‌نمودند و دیگری شاخه‌ معرفتی است که با عناوین متعددی همچون «علم حقیقت»، «علم حقایق»، «علم مکاشفه»،‌ «علم مشاهده» و «علم بالله» از آن یاد می‌کردند.

در زمان ما دو اصطلاح «عرفان عملی» و «عرفان نظری» استقرار کامل یافت که از دیدگاه واژگانی می‌توان آن دو را گرته‌برداری از «حکمت عملی» و «حکمت نظری» دانست.

 

عرفان عملی

سفر انسان از عالم ماده به سوی کمال مطلق که همانا خداوند سبحان است، سفری باطنی و معنوی است که عارفان از آن به «سلوک» تعبیر کرده‌اند و شخصی که این سفر را می‌پیماید، «سالک» نام دارد.

عارف مسلمان همیشه خود را بین مبدأ مادی و مقصد الهی و پشت پرده‌ها و حجاب‌های فراوانی می‌یابد که حقایق را از او پوشانده است و باید با سیر و سلوک و برنامه‌های عملی، منزل به منزل مقام‌هایی را پیموده و حجاب‌ها را آرام آرام از میان برداشته شود تا به مقصد نهایی دست یابد.

عرفان عملی یا بُعد عملی عرفان اسلامی، همین سیر و سفر درونی‌ای است که سالکان با اجرای برنامه‌های عملی (اعم از اعمال ظاهری و مراقبه‌های باطنی)، در خود پدید می‌آورند تا آنکه پس از طی منازل و مراحلی به حق نائل شوند.

اعمال ظاهری و باطنی (جوارحی و جوانحی) هر دو در سلوک مطرح هستند، اما باطن‌گرایی چهره‌ غالب عرفان است، لذا دستورات ظاهری هم با رویکرد باطنی موردنظر می‌باشند.

عارفان مسلمان در طول تاریخ به تجارب سالکانه‌ فراوانی دست یافتند و برای آنکه این تجربه‌های سلوکی و دستورالعمل‌های سیر باطنی در اختیار سالکان پس از ایشان قرار بگیرد و طی طریق را برای آنها آسان‌تر سازد، دست به تدوین آن تجربه‌ها و یافته‌ها زدند. به این ترتیب، «علم عرفان عملی» شکل گرفت که اوج آن در کتاب «منازل السائرین» خواجه عبدالله انصاری بود.

هر چند علم عرفان عملی با علم اخلاق شباهت‌هایی دارد (هر دو گرایش به باطن داشته و در پی تطهیر و پاکسازی ظاهر و باطن انسان هستند و واژه‌های مشترک فراوانی هم دارند) اما تفاوت‌‌هایی جدی هم وجود دارد که آنها را کاملا از هم متمایز می‌کند:

  1. هدف در علم عرفان عملی، رسیدن به خدای متعال است،‌ اما در علم اخلاق، هدف اعتدال بخشیدن به قوای باطنی انسان می‌باشد، لذا نظام‌های اخلاقی غیر الهی نیز معنا داشته و وجود دارند.
  2. در علم عرفان عملی، حالت سیر و حرکت وجود دارد، اما در اخلاق بدون آن که ترتیبی منظور باشد، از مقوله‌های مختلفی مانند شهوت، غضب و ... بحث می‌نمایند. (لذا شهید مطهری از عرفان عملی به اخلاق متحرک و پویا و از علم اخلاق به اخلاق ساکن تعبیر می‌نماید)
  3. در علم عرفان عملی، حالات، واردات و مکاشفات فراوانی که به سالک روی می‌آورد مطرح است و بحث‌های گسترده‌ای در باب تفاوت خاطرات شیطانی، رحمانی و ... ارائه می‌شود که در علم اخلاق اصلا مطرح نیست.

 

عرفان نظری

پس از آنکه سالک در سفر معنوی، منازل عرفانی را پشت سر گذاشت و به مقامات نهایی (مقام «فنا» و مقام «بقای بعد از فنا») رسید، مشاهدات و مکاشفاتی به او روی می‌آورد و معرفتی شهودی و حضوری به حقایق نظام هستی (خداوند و اسما و صفات و افعال او) برای او فراهم می‌شود که همان عرفان نظری است و از آن به «تجربه‌ عارفانه» هم تعبیر می‌شود.

عرفا با تحریر تجارب خویش در عرفان عملی یا همان سلوک، «علم عرفان عملی» را پدید آوردند. در اینجا نیز در پی معرفت شهودی، قوای ادراکی عارف از مشهودات خود تصویربرداری و مفهوم‌گیری می‌کنند و علومی حصولی پدید می‌آورند که شخص عارف احیانا آن‌ها را ابراز کرده و به تقریر و توضیح و تدوین آنها می‌پردازد. به این ترتیب، «علم عرفان نظری» شکل می‌گیرد.