قسمت دوم از مبحث عکسها، عکس نقیض است. عکس نقیض یکى از طرق ارزشمند رسیدن به مجهولات است. زیرا اگر قضیهاى صادق و مطابق با واقع بود و براى ما مبرهن شد،اثبات صدق عکس نقیض آن، محتاج به برهان نیست.
مثال: صدر المتالهین در کتاب اخلاق خود در ذیل حدیث شریف «من عرف نفسه فقد عرف ربه» مىگویند: عکس نقیض آن این است که: «فمن لم یعرف ربه لم یعرف نفسه» و این عکس نقیض مفاد آیۀ شریفۀ: نَسُوا اللّٰهَ فَأَنْسٰاهُمْ أَنْفُسَهُمْ (حشر/19) است در واقع ملاصدرا (ره) این آیه را عکس نقیض آن حدیث قرار داده است.
مثال دیگر: فلاسفۀ الهى مىگویند:«کل مجرد عاقل»، عکس نقیض آن عبارت است از:«کل ما لیس بعاقل لیس بمجرد».
طریقه بدست آوردن عکس نقیض
عکس نقیض،در حقیقت دومین عکس یک قضیه است که نخستین آن عکس مستوى بود که بیان شد،در رابطه با عکس نقیض قضایا دو روش به کار مىبرند:
1.طریقۀ قدماء: براى بدست آوردن عکس نقیض یک قضیه،ابتدا هریک از موضوع و محمول را نقیض کرده،سپس نقیض محمول را به جاى موضوع و نقیض موضوع را به جاى محمول مىگذاریم،عکس نقیض به دست مىآید.
مثال:«کل انسان حیوان»،عکس نقیض:«کل لا حیوان لا انسان».
تسمیه:این عکس را عکس نقیض موافق گویند، بدان جهت که در این طریقه، همواره اصل، با عکس از حیث کیفیت، توافق دارند یعنى یا هر دو موجبه هستند و یا هردو سالبه.
2.طریقۀ متأخرین: در این روش براى تحصیل عکس نقیض،نخست محمول را نقیض کرده، آنگاه نقیض محمول را به جاى عین موضوع،و عین موضوع را به جاى نقیض محمول مىگذاریم و عکس نقیض درست مىشود.
مثال:«کل انسان کاتب»را به این شیوه عکس مىکنیم به: «لا شىء من اللا کاتب بانسان.»
تسمیه: نام این عکس را عکس نقیض مخالف گویند چون عکس با اصل از حیث کیفیت، مخالفت دارند. یعنى: یکى از آن دو موجبه و دیگرى سالبه است.
در اینکه آیا حقّ با قدماء است یا با متأخرین؟ و علت عدول متأخرین از روش قدماء به روش جدید چیست؟ مرحوم مظفر در این کتاب بحثی عنوان نکرده اند و لذا طالبین را به کتابهاى مطول ارجاع مىدهیم.
قاعده عکس نقیض از جهت کم
حکم قضایاى سالبه در اینجا همان حکم قضایاى موجبه در عکس مستوى است،و حکم قضایاى موجبه،حکم قضایاى سالبه در آنجا مىباشد.بنابراین:
1-سالبۀ کلیه به جزئیه عکس مىشود،که این جزئیه در عکس نقیض موافق،سالبه است،و در مخالف،موجبه مىباشد.
مثال :«هیچ انسانی درخت نیست» عکس مىشود به:
1. «بعضی غیردرختها، غیرانسان نیستند» و 2.«بعضی از غیردرختها انسان هستند»
2-سالبۀ جزئیه به جزئیه عکس مىشود؛در موافق به سالبۀ جزئیه، و در مخالف به موجبۀ جزئیه.
مثال: «بعضی انسانها سفید نیستند» عکس می شود به :
1.«بعضی غیرسفیدها غیر انسان نیستند» و 2.«بعضی غیر سفیدها انسان هستند».
3-موجبۀ کلیه به کلیه عکس مىشود؛در موافق به موجبۀ کلیه،و در مخالف به سالبۀ کلیه.
مثال: «هر انسانی حیوان است» عکس می شود به :
1.« هر غیرحیوانی غیرانسان است» و 2.«هیچ غیر حیوانی انسان نیست».
4-موجبۀ جزئیه اساسا عکس نقیض ندارد.
[توضیح: اثبات این برهانها در کتب منطق به تفصیل شرح داده است که علاقمندان می توانند مراجعه نمایند].
منابع
شرح منطق مظفر - علی محمدی خراسانی - ج1
منطق مظفر - ترجمه علی شیروانی - ج1
تلخیص: نگین افتخاری