قضایا و احکام آن
مبحث اصلى در بخش تصدیقات همان مبحث حجت است و مباحث قضایا مقدّمهاى براى آن است. سرّ مطلب آن است که هر حجت و استدلالى حداقل از دو قضیه (صغرى و کبرى) تشکیل مىشود و این دو قضیه، اجزاء و مبادى تصدیقیۀ هر استدلالاند. بنابراین لازم است نخست با مباحث قضایا و اقسام و احکام آن به تفصیل آشنا شویم تا بتوانیم از مباحث حجت نتیجۀ مطلوب را بدست آوریم.
تعریف خبر یا قضیه
در اصطلاح منطق،مشهور مناطقه گفتهاند:
«الخبرُ او القضیةُ قولٌ یَحتملُ الصدق او الکذب». مرحوم مظفر برخلاف مشهور مىفرماید:«الخبر او القضیة: المرکب التام الذى یَصحُ ان نَصِفَهُ بالصِّدق او الکذب»؛
یعنى:خبر یا قضیه عبارتست از آن مرکب تامى که قابل اتصاف به صدق یا کذب باشد؛ یعنى در حقیقت هر خبرى یا صدق است اگر مطابق با واقع باشد و یا کذب است اگر مخالف با واقع باشد.
عبارت«مرکب تام»،در تعریف بالا،جنس قریب است و هر دو نوع مرکب تام،یعنى خبر و انشاء، را شامل مىشود و بقیۀ تعریف، «خاصه»است که توسط آن، انشاء از تعریف بیرون مىرود.1
پس این تعریف از نوع رسم تام است؛زیرا رسم تام آن تعریفى است که مشتمل بر جنس قریب و عرضى خاصه باشد.
مرحوم مظفّر بعد از بیان تعریف مذکور مىفرماید:به منظور هرچه دقیقتر و کاملتر بودن، تعریف کلمۀ«لذاته»را اضافه مىکنیم و مىگوییم:«القضیة:المرکب التام الذى یصح ان نصفه بالصدق او الکذب لذاته».
نکته:فرق مابین قضیه و تصدیق این است که هر تصدیقى قضیه هست و لکن هر قضیهاى تصدیق نیست.
اجزاء قضیه
بهطور کلى هر قضیه داراى سه جزء است: دو طرف قضیه و یک رابطه و نسبت.
فایدۀ رابطه آنست که «لولا النسبة» هرگز قضیهاى تحقق نمىیابد؛ و با نبودن نسبت، فقط یک سلسله مفردات از هم گسیخته و جداگانه باقى خواهد ماند مثل «زید و قیام و جلوس».
اما در صورت وجود نسبت، «زید جالس است» یا «زید قائم نیست» قضیه تشکیل خواهند داد.
در هر قضیه:
طرف اول:که محکومٌ علیه است،[یعنی بر آن حکم می شود]،«موضوع» نامیه می شود.
طرف دوم:که محکومٌ به است،[یعنى به آن حکم مىشود]، «محمول» نامیده می شود.
نسبت:که لفظى که بر آن دلالت دارد، «رابطه» نامیده مىشود.
اقسام قضیه
قضیه از لحاظ از جهت رابطه و نسبت حکمیه، به دو قسم حملیه و شرطیه تقسیم مىشود:
1- قضیۀ حملیه
در قضیه حملیه سخن از حمل محمول بر موضوع و اتحاد آن دو،در وجود خارجى است. یعنی نسبت بین طرفین قضیه، اتحاد آن دو طرف و ثبوت دومى براى اولى است؛ و خلاصه معناى نسبت یاد شده این است که: «این،آن است»؛ یا «این،آن نیست». بنابراین، قضیۀ حملیه را مىتوان چنین تعریف کرد:
«ما حکم فیها بثبوت شىء لشىء او نفیِهِ عنه»- قضیهاى است که در آن به ثبوت چیزى براى چیزى یا نفی از آن حکم شده است.
قضیه حملیه مانند: راستى پسندیده است؛ دروغگو مورد اعتماد نیست.
2- قضیه شرطیه
در قضیه شرطیه هریک از دو طرف خودشان در اصل قضیه بودهاند که با ادات شرط به یکدیگر مرتبط شده اند و به دلیل نسبتى که میانشان برقرار شده است، آن دو جمله به صورت یک قضیه در آمدهاند و هریک از آنها یک خبر مستقل،که سکوت بر آن صحیح باشد،نیستند.
«اگر خورشید طلوع کند، روز موجود است» و مانند: «لفظ یا مفرد است و یا مرکب است.»
پس اگر متکلم بگوید: «اگر خورشید طلوع کند» و دیگر هیچ نگوید، آنچه گفته است، «خبر» نیست و مرکب ناقص خواهد بود.
نکته: در قضیۀ شرطى، طرف اول را«مقدم» و طرف دوم را«تالى» و لفظى را که بر نسبت دلالت دارد«رابطه»مىنامند.
انواع قضیه شرطیه: متصله و منفصله
قضیۀ شرطیه به متصله و منفصله تقسیم مىشود. زیرا نسبت میان دو قضیه دو گونه مىتواند باشد:
1. آنکه نسبت، بیانگر اتصال میان دو قضیه و معلق بودن یکى بر دیگرى، یا نفى این اتصال و تعلیق باشد، که در این صورت آن قضیۀ شرطیه را «متصله» مىنامند.
مانند: «اگر درس بخوانم، موفق می شوم.»
2. آنکه نسبت،بیانگر انفصال و جدایى طرفین، یا نفى انفصال باشد،که به آن «منفصله» گفته مىشود. در شرطیه منفصله هرکدام از مقدم و یا تالى اگر محقق بشود، دیگرى حتما معدوم خواهد بود و هرگز قابل جمع نیستند.
مانند: «عدد یا زوج است یا فرد» و «چنین نیست که اگر انسان سخنچین باشد،مورد اعتماد باشد.»
موجبه و سالبه
قضیه(حملیه و چه شرطیه) از لحاظ کیفیت یعنى از حیث ایجاب و سلب، به دو قسم تقسیم مىشود:
1. موجبه: و آن قضیهایست که داراى نسبت و رابطۀ ایجابى و اثباتى باشد؛ مثل «زیدٌ قائمٌ».
[حکم می شود به ثبوت چیزی برای چیزی، ثبوتُ شیءٍ لشیءٍ]
2. سالبه: و آن قضیهاى است که بر سلب ربط و حمل،دلالت دارد؛مثل«زیدٌ لیس بقائمٍ»
[حکم می شود به نفی ثبوت چیزی برای چیزی].
نکته: ایجاب و سلب قضیه را«کِیف قضیه»مىنامند؛چراکه توسط«کیف؟»[چگونه؟] از ثبوت نسبت و یا عدم آن سؤال مىشود.
در مقابل کلى و جزیى بودن قضیه را«کمّ قضیه»مىنامند.این نام از «کمّ»استفهامى گرفته شده که توسط آن از مقدار اشیاء پرسش مىشود و مصدر صناعى آن«کمیّت»است.
پانویس:
1 تفصیل این موضوع در کتاب شرح منطق مظفر، علی محمدی خراسانی، جلد 1 ص 326-323 آمده است.
منابع :
شرح منطق مظفر، علی محمدی خراسانی، جلد 1
المنطق، علامه مظفر، ترجمه علی شیروانی، جلد 1
تلخیص از نگین افتخاری