حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

وأیّ – موضوعة للاستفهام :

و یُطلب بها تمییزُ أحد المُتشارکین فی أمرٍ یَعُّمهما : کقوله تعالى (أی الفَریقین خیرٌ مَقَاما) ویُسأل بها عن الزمان والمکان ، والحال ، والعدد ، والعاقل ، وغیره – على حسب ما تُضاف إلیه «أی» ، ولذا تأخذ «أی» معناها ممّا تُضاف إلیه ، فان اضیفت إلى ما تفده (ما) أخذت حکمها ، وإن أضیفت إلى ما تفیده «متى – أو کیف» أو غیرها من الأدوات السابقة أخذت معناها ، وقد تخرج ألفاظ الاستفهام عن معناها الأصلی (وهو طلب العلم بمجهول) فیستفهم بها عن الشّىء مع (العلم به) – لأغراض أخرى : تُفهَم من سِیاق الکلام ودلالته – ومن أهمّ ذلک:

(1) الأمر – کقوله تعالى (فَهَل أنت مُنتَهُون) أی – انتهو.

(2) والنَّهی – کقوله تعالى(أتخشَونهُم  فاللهُ أحقُ أن تخشوهُ

(3) والتسویة – کقوله تعالى (سَوَاء علیهم أأنذَرتَهُم أم لم تنُذرهم لا یؤمنون

(4) والنفی – کقوله تعالى (هل جزاء الإحسان إلا الإحسان)

(5) والإنکار -  کقوله تعالى (أغیرَ اللهِ تَدعون

(6) والتشویق – کقوله تعالى (هل أدُلکم على تجارةٍ تنجیکم من عذاب ألیم

(7) والاستئناس – کقوله تعالى (وما تلک بیمینک یا مُوسى

 (8) والتَّقریر  – کقوله تعالى (ألم نشرح لک صدرک   

(9) والتَّهویل – کقوله تعالى (الحاقَّةُ ما الحاقَّةُ وما أدرا : َ ماالحاقَّة

(10) والاستبعاد – کقوله تعالى (أنَّى لهم الذِّکرى وقد جاءهم رسول مبین) – ونحو : قول الشاعر :

مَن لی بإِنسانٍ إذا أغضبتهُ وجَهِلتُ کان الحلمُ رَدَّ جوابه

(11) والتعظیم – کقوله تعالى «من ذا الذی یشفع عنده إلا بإذنه»

(12) والتحقیر – نحو : أهذا الذی مدحته کثیراً ؟ ؟

(13) والتَّعجُّب – کقوله تعالى – (مالهذاَ الرسول یاکل الطَّعامَ ویَمشی فی الأسواق) – وکقول الشاعر :

خلیلیّ فیما عشتما هل رأیتما قتیلا بکى من حب قاتله قبلی

(14) والتهکم – نحو : أعقلک یُسوغُ لک أن تفعل کذا

(15) والوعید – نحو : (ألم تَر کیفَ فعل ربّک بعادٍ

(16) والاستنباط – کقوله تعالى (متى نصرُ الله) ونحو : کم دعوتک.

(17) والتَّنبیه على الخطأ – کقوله تعالى (أتستبدلون الذی هو أدنى بالذی هُوَ خیرٌ

(18) والتَّنبیه على الباطل – کقوله تعالى (أفأنت تُسمِع الصُّم أو تهدى العُمى)

(19) والتَّحسُّر – کقول شمس الدین الکوفی

ما للمنازل أصبحتُ لا أهلُها أهلی ، ولا جیرانُها جیرانی

(20) والتَّنبیه على ضلال الطّریق – کقوله تعالى (فأین تذهبون) والتَّکثیر – کقول أبی العَلاء المعرِّی :

صاح – هذه قبورُنا تملأ الرحبَ فأین القبور من عَهد عَاد ؟ ؟

واعلم أن کل ما وضع من الأخبار فی صورة الاستفهام فی الأمثلة السابقة والآتیة تجددت له مزیة بلاغیة ، زادت المعنى روعة وجمالا.

   

و «أیّ» که برای استفهام وضع شده است:

و به وسیله آن، مواردی که در امری عمومی مشارکت دارند، تشخیص داده می شوند.

مانند کلام خداوند: (کدام گروه از نظر مقام بهتر هستند؟)

و بر حسب آنچه «أی» به آن اضافه شود، از زمان، مکان، کیفیت، کمیت، ذی عقل و غیره سوال می شود. و لذا «أیّ» معنای خود را از آنچه که به آن اضافه شده است می گیرد [از مضاف الیه خود] .

اگر به آنچه که فایده ی "ما" را رساند اضافه شود، حکم آن را می گیرد و اگر به آنچه که فایده زمان یا کیفیت یا سایر ادات گذشته را برساند اضافه شود، معنای آنها را می گیرد.

 

و گاهی الفاظ استفهام از معنای اصلی خود خارج می شوند (و این برای علم پیدا کردن به مجهول است) پس به وسیله این الفاظ از چیزی که معلوم است پرسیده می شود. این (خارج شدن از معنای اصلی) برای اهدافی است که از سیاق کلام و دلالت آن فهمیده می شود.

 

و مهمترین این اهداف عبارتند از:

1)امر: مانند کلام خداوند (پس آیا شما دست بر می دارید؟) به معنای دست بردارید.

2)و نهی- مانند کلام خداوند (آیا از آنان می ترسید یا اینکه خدا سزاوارتر است که از او بترسید)

3)و تساوی- مانند قول خداوند (یکسان است که آنان را پند دهی یا ندهی، ایمان نمی آورند)

4)و نفی- مانندکلام خداوند (آیا پاداش نیکی بجز نیکی است؟) [بجز نیکی نیست]

5) و انکار- مانند قول خداوند (آیا شما بجز خدا را می خوانید؟)

6) و تشویق- مانند کلام خدا (آیا شما را راهنمایی کنم به تجارتی که از عذاب نجاتتان دهد؟)

 7) و انس گرفتن- مانند قول خداوند( و ای موسی! چه چیز در دستت است؟) [این کلام خدا برای ایجاد انس و کمتر شدن ترس موسی علیه السلام آورده شده است].

8) و به اقرار در آوردن- مانند کلام خداوند (آیا سینه ات را برایت گشاده نکردیم؟) [نوعی اقرار گرفتن از رسول خدا صلی الله علیه و آله].

9) و ترساندن- مانند قول خداوند(آن حقیقت ثابت چیست؟ چه چیز تو را آگاه ساخت که آن حقیقت چیست؟)

10) و دوری –مانند قول خداوند (آنان را کجا پند و اندرز باشد در حالیکه برایشان رسولی روشنگر آمده است) [از آنان دور است]

یا مانند این شعر:

چه کسی را دارم (از انسانها؟) که به او خشم بگیرم درحالیکه نمی دانم بردباری جوابش باشد؟ 

11) و بزرگ شمردن- مانند قول خداوند ( چه کسی است که نزد او شفاعت کند جز به أذن او)

12) و تحقیر- مانند (آیا این همان کسی است که تو را ستایش می کرد؟)

13) و تعجب-مانند قول خداوند (بر این رسول چیست که غذا می خورد و در بازار راه می رود؟؟) و مانند سخن شاعر:

ای دو دوست من! آیا در مدتی که زندگی کردید قاتلی را دیده اید که بخاطر علاقه به آنکه کشته است گریه کند؟

14)و التهکم(؟) مانند: عقلت به تو اجازه داد که این کار را انجام دهی؟

15) و وعده دادن مانند (آیا ندیدی پروردگارت با قوم عاد چه کرد؟)

16) و استنباط – مانند قول خداوند(ظفر و پیروزی خدا کی فرا می رسد؟) و مانند: چه موقع تو را صدا کنم؟

17) و آگاه سازی نسبت به خطا- مانند کلام خداوند(آیا بجای چیزهای بهتر، خواهان چیز های پست تر هستید؟)

18) و آگاه سازی نسبت به باطل- مانند کلام خدا (آیا تو می توانی کر را شنوا کنی یا نابینا را راهنمایی کنی؟)

19) و حسرت خوردن- مانند کلام شمس الدین کوفی:

چه شده است.. در منازلی شب را به صبح رساندم که اهل آن خانه ها از من نبودند و همسایگان آن هسایگان من نبودند..

20) آگاه سازی نسبت به گمراهی –مانند کلام خدا (به کجا می روید؟) و زیاد شمردن- مانند سخن أبی العَلاء المعرِّی:

اینها قبرهای ماست که دشت را پر کرده است. پس کجا هستند قبرهایی از زمان عاد؟؟

 

و بدان تمام آنچه از جملات اخباری که بصورت استفهام وضع شده است-در مثالهای گذشته و مثالهایی که بعدا خواهیم گفت- از نظر بلاغت برتری دارند و زیبایی و شکوه معنا را بیشتر می کنند.

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.