حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

المبحث الأول فی إجمال مواضع الوصل

الوصلُ : عطف جملة على أخرى (بالواو) - ویقع فی ثلاثة مواضع

الأول - إذا إتحدت الجملتان فی الخبریة والإنشائیة لفظاً ومعنى أو معنى فقط  ولم یکن هناک سببٌ یقتضی الفصل بینهما وکانت بینهما مناسبة تامة فی المعنى - فمثال الخبریتین قوله تعالى (إنَّ الأبرار لفی نعیم  ، وإن الفجار لفی جحیم) ومثال الانشائیتین قوله تعالى (فادعُ واستقم کما أمرت) وقوله تعالى (واعبدوا الله ولا تشرکوا به شیئا) ، وصل جملة «ولا تشرکوا» بجملة «واعبدوا» لاتحادهما فی الانشاء ، ولأن المطلوب بهما مما یجبُ على الانسان أن یؤدِّیه لخالقه ، ویختصَّه به ومن هذا النوع قول المرحوم شوقی بک :

عالجوا الحِکمة و استشفوا بها و انشدوا ما حلّ منها فی السِّیر

فقد وصل بین ثلاث جمل ، تتناسب فی أنها مما یتعلق بأمر (الحکمة) وبواجب (الشباب) فی طلبها ، والانتفاع بها.

ومثال المختلفین ، قوله تعالى (إنی أشهدُ اللهَ ، واشهدوا أنى برىءٌ ممّا تشرکون(

أی : إنی اشهدُ اللهَ وأشهدُکُم  ، فتکون الجملة الثانیة فی هذه الآیة : إنشائیة لفظاً ، ولکنّها خبریة فی المعنى

ونحو : إذهب إلى فلان ، وتقول له کذا ، فتکون الجملة الثانیة من هذا المثال خبریة لفظاً ، ولکنها إنشائیة معنى «أی : وقل له»

فالاختلاف فی اللفظ ، لا فی المعنى المعُول علیه ، ولهذا (وجب الوصل) وعطف الجملة الثانیة على الأولى لوجود الجامع بینهما ، ولم یکن هناک سبب یقتضی الفصل بینهما ، وکل من الجملتین لا موضع له من الإعراب.

الثانی – دفع توهم غیر المراد ، وذلک إذا اختلفت الجملتان فی الخبریة والإنشائیة ، وکان الفصل یُوهم خلاف المقصود  کما تقول مجیباً لشخص بالنفی «لا – شفاه الله

لمن یسألک : هل برىء علیٌّ من المرض ؟ ؟ «فترک الواو یُوهم السَّامع  الدُّعاء علیه ، وهو خلاف المقصود ، لأن الغرض الدعاء له»  ولهذا (وجب أیضاً الوصلُ(

وعطف (الجملة الثانیة) الدُعائیة الإنشائیة على (الجملة الأولى) الخبریة المصوَّرة بلفظ «لا» لدفع الإیهام ، وکل من الجملتین لا محل له من الاعراب

الثالث – إذا کان (للجملة الأولى) محلٌ من الاعراب ، وقصد تشریک (الجملة الثانیة) لها فی الاعراب حیث لا مانعَ ، نحو : علیّ یقول ، ویفعل

  

مبحث اول

وصل: عطف جمله به دیگری است (بوسیله واو) – و در سه مورد واقع می شود

اولاً : زمانیکه دو جمله در خبری و انشائی بودن لفظاً و معناً و یا فقط معناً متحد باشند و سببی را در بر نداشته که اقتضا کند فاصله داشتن)  فصل را ) را  در حالیکه در معنا مناسبت دارند – مثال دو جمله خبری در قول خداوند متعال ( همانا برای ابرار نعمت است و برای  گناهکاران جهنم ) و مثال دو جمله انشائی در قول خداوند متعال (دعوت کن و آنچنان که مأمور شده‌ای استقامت کن ) و قول خداوند متعال ( و خدا را بپرستید و چیزى را با او شریک نگردانید) وصل جمله «ولا تشرکوا» بجمله  «واعبدوا»  بخاطر اتحادشان در انشائی بودن و برای اینکه طلب آنها از آنچه ایجاب می کندبرای انسان ادای احترام به خالقش را و خاص می کند او را با آن از این نوع قول مرحوم شوقی بک :

 

عالجوا الحِکمة و استشفوا بها و انشدوا ما حلّ منها فی السِّیر /  عجله کنید در (یادگیری) حکمت و با آن طلب فهم و درک کنید و آنچه با آن برای گشایش راه و مذهب است را جستجو کنید

پس بتحقیق که وصل بین سه جمله ، متناسب می کند در اینکه آنچه متعلق به امر (حکمت) است و وظیفه ای است برای بدست آوردن آن در (جوانی) ، و نفع رساندن با آن .

 

و مثالهای مختلف در قول خداوند متعال(إنی أشهدُ اللهَ ، واشهدوا أنى برىءٌ ممّا تشرکون (من خدا را گواه می گیرم، شما نیز گواه باشید که من از آنچه شما بدان شرک می ورزید، بیزارم)

یعنی: همانا من خدا را گواه می گیرم و شما گواه باشید ، پس جمله دوم در این آیه : لفظاً انشائیه است ولیکن در معنا خبریه است.

 

و مثل: إذهب إلى فلان (به فلانی رسید ) ، و برای آن می گویی ، پس برای جمله دوم در این مثال لفظاً خبریه است ولیکن در معنا انشائیه است «یعنی : وقل له (بگوبه او)»

پس اختلاف در لفظ است ، نه در معنا المعُول علیه ؟؟ آنچه تکیه کرده به آن  ، برای همین وصل واجب است و عطف جمله دوم به جمله اول بخاطر وجود جامعی است بین آن ها ، و در اینجا دلیلی که فاصله بین آنها را اقتضا کند وجود ندارد ، و هریک از دو جمله محلی از اعراب ندارد ؟؟؟

 

دوماً : از بین بردن ابهامی که مقصود و مراد ما نیست ، و آن زمانیکه دو جمله خبری و انشائی مختلف می آیند ، و فصل خلاف مقصود را می رساند . مثل کسی که با نفی آوردن برای شخصی می گوید ؟؟ «لا – شفاه الله ؟) نه – خدا شفایش دهد

برای کسی که از تو سوال می کند: هل برىء علیٌّ من المرض ؟ ؟ آیا علی از بیماری خوب و مبرا شد؟  « پس ترک و نیامدن واو برای رفع ابهام شنونده  الدُّعاء علیه ؟؟ ، و آن بر خلاف مقصود است برای اینکه غرض الدعاء له ؟؟ » و برای همین (وصل واجب است)

بخاطر رفع ابهام  (جمله دوم) که دعائی انشائی است به (جمله اول) که خبری و با لفظ «لا » عطف می شود ، و هریک از دو جمله محلی از اعراب ندارند.

 

سوماً : زمانیکه (جمله اول) محلی از اعراب دارد ، و قصد شریک شدن (جمله دوم) به (جمله اول) در اعرابش است  از این جهت مانعی نیست مانند : علی می گوید ، و عمل می کند. 

 

نظرات  (۱)

  • علی علوی
  • باعرض سلام و خدا قوت

    لفظ عالجوا را اگر معالجه کنید ترجمه کنیم بهتر نیست؟؟؟
    باتوجه به ادامه شعر که گفته طلب شفاعت کنید با حکمت

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.