حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

الرابع - «التعقید المعنوی» کون الترکیب خفىّ الدَّلالة على المعنى المراد  - بحیث لا یفهم معناه إلاّ بعد عناء وتفکیر طویل.

وذلک لخلل فی انتقال الذهن من المعنى الأصلی إلى المعنى المقصود بسبب إیراد اللوازم البعیدة ، المفتقرة إلى وسائط کثیرة ، مع عدم ظهور القرائن الدّالة على المقصود «بأن یکون فهمُ المعنى الثانی من الأول بعیداً عن الفهم عُرفا  » کما فی قول عبّاس بن الأحنَف.

سأصلبُ بُعد الدار عنکم لتقرُبوا وتسکبُ عینای الدُّموع لتجمُدا

جعلَ سکبَ الدُموع کنایة عمّا یلزم فی فراق الأحبَّة من الحزن والکمد : فأحسن وأصابَ فی ذلک ، ولکنَّه أخطأ فی جعل جمود العین کنایةً عمَّا یوجبه التَّلاقى من الفرح والسُرُور بقُرب أحبتّه ، وهو خفىّ وبعیدٌ - إذ لم یعرف فی کلام العرب عند الدُّعاء لشخص بالسرور (أن یقال له جُمدت عینک) أو لا زالت عینک جامدةً ، بل المعروف عندهم أنّ جمود العین إنّما یکنى به عن عدم البکاء حالة الحزن ، کما فی قول الخنساء.

أعینی جودا ولا تجمُدا ألا تبکیانِ لصَخر النَّدى

وهکذا کل الکنایات التی تستعملها العرب لأَغراض ویُغَیرها المتکلمُ ، ویرید بها أغراضاً أخرى تعتبر خروجاً عن سُنن العرب فی استعمالاتهم – ویُعدّ ذلک تعقیداً فی المعنى : حیث لا یکون المراد بها واضحاً.

الخامس – «کثرة التکرار»  : کون اللفظ الواحد : اسماً – کان أو فعلاً – أو حرفاً.

وسواء أکان الاسم : ظاهراً – أو ضمیراً ، تعدّد مرَّة بعد أخرى بغیر فائدة – کقوله :

إنّی وأسطارٍ سُطرنَ سَطراً لَقائلٌ یا نصرُّ نصرُ نصراَ

السادس - «تتابعُ الإضَافات» کون الاسم مضافا إضافةً مُتداخلة غالباً ، کقول ابن بابک :

حمامَةَ جَرعا حَومةِ الجَندَلِ لسجَعِی ، فأنتِ بمراى من سُعادَ ومَسمع

وملخص القول : إنَّ فصاحة الکلام تکون بخُلوَّه من تنافر کلماته ومن ضعف تألیفه ، وتعقید معناه ، ومن وضع ألفاظه فی غیر المواضع اللائقة بها.

 

چهارم : پیچیدگی معنایی

آن است که دلالت ترکیب بر معنای مورد نظر پنهان باشد به طوری که معنای آن جز پس از خستگی و تفکری طولانی، فهمیده نشود.

و آن به خاطر اشکال در انتقال ذهن از معنی اصلی به معنی مورد نظر است به خاطر استفاده از لازمه های بعید که به واسطه های زیادی احتیاج دارند در حالی که قرائنی دال بر مقصود نیز در کلام ظهور ندارند. (پس پیچیدگی معنایی یعنی این) که فهم معنای دوم از اولی از فهم عرفی به دور باشد آنچنانکه در گفتار عباس بن الاحنف آمده:

(ساطلب صحیح است) بزودی دوری خانه از شما را می خواهم تا نزدیک شوید و چشمان من اشک میریزد تا خشک شود.

(شاعر) ریختن اشک را کنایه از حزن و پریشانی در فراق دوستان قرار داده است و در این زمینه نیکو درست گفته است. ولیکن در این که سختی چشم را کنایه از شادی و سرور ناشی از نزدیکی عشاق قرار داده، به خطا رفته است زیرا این امری پنهان و بعید است و در کلام عرب دیده نشده که هنگام دعا برای شادی شخصی به او بگویند : چشمهایت خشک باد، یا همیشه چشمانت خشک باشد. بلکه نزد آنها رایج است که خشکی چشم کنایه از عدم (توانائی) گریستن در حالت اندوه است آنچنان که در گفتار الخنساء آمده است :

ای چشمان من اشک بریزید و خشک نباشید  آیا برای صخر سخاوتمند (برادر شاعر) گریه نمی کنید؟

و همین طور است تمام کنایاتی که عرب  به کار می برد و متکلم آن را تغییر می دهد و منظور های دیگری از بکار بردن آنها (کنایات) دارد که خروج از سنن عرب در کاربردهایشان شمرده می شود و این امر مشکلی در معنا شمرده می شود زیرا در این حالت منظور از آن (کنایه) واضح نخواهد بود.

 

پنجم – زیادی تکرار یک لفظ، اسم باشد یا فعل و یا حرف

و مساویست این که اسم، ظاهر باشد یا ضمیر، این که یک بار بعد از دیگری بدون فایده ای تکرار شود. مانند این گفتار:

همانا من قسم می خورم به سطرهایی که نوشته شد نوشتنی؛ هر آینه می گویم ای نصر، نصر، (یاری بکن) یاری کردنی

 

ششم : اضافه شدن پشت سر هم به این است که اسم به اضافات تودرتو در اغلب موارد اضافه شده باشد مثل گفته ابن بابک:

ای کبوتر ریگزار حومه سنگستان بخوان، زیرا تو در دیدگاه سعاد (زن) هستی و شنیدنگاه (او) (یعنی سعد ترا میبیند و صدایت را می شوند)

(در این جا حمامه به جرعا اضافه شده که مکانی است که دارای سنگ های سیاه و یا ریگزار باشد که در آن چیزی رشد ننماید و جرعا به حومه اضافه شده ، که به معنای مقدار زیادی از چیزی است و حومه به جندل اضافه شده که یعنی سنگستان یا سنگزار)

 

و ما حصل آنچه که گفته اند این  که :

فصاحت کلام به خالی بودن آن از نا همخوانی کلمات و ضعف ترکیب آنهاست و (خالی بودن کلام از) جای دادن واژه های آن در غیر جاهایی که شایسته آن هستند.

 

نظرات  (۲)

اون طور که فهمیدم به طور خلاصه تعقید معوی یعنی این که کلام دارای معنی ای غیر از معنای ظاهریش باشه. در این جمله "وذلک لخلل فی انتقال الذهن من المعنى الأصلی إلى المعنى المقصود بسبب إیراد اللوازم البعیدة ، المفتقرة إلى وسائط کثیرة " منظور از :بسبب إیراد اللوازم البعیدة ، المفتقرة إلى وسائط کثیرة" چیه؟
  • فرید افتخاری
  • تعقید معنوی یعنی همین که فرمودید و این دو عبارت هم به بیان ساده می خواهند بگویند میان معنای ظاهری و معنای واقعی مقصود از عبارت، واسطه های زیادی هست و یعنی از معنای ظاهری منتقل می شودیم به لازمه های آن و لازمه ای لازمه های آن و لازمه لازمه و.... تا برسیم به معنای مقصود گوینده و این لازمه ها همان وسائط یا واسطه های زیادی هستند که بین این دو معنا واقع شده اند و ذهن ما برای فهمیدن معنای اصلی باید از این ها بگذرد که دشوار است.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.