حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

حوزه علمیه کوچک ما

آموزش ادبیات عربی، منطق؛ فلسفه و عرفان اسلامی به نحو اجمالی و سبک سنتی حوزات علمیه

تعریف تقسیم

تقسیم یک شىء یعنی تجزیه (جزءجزء کردن) آن به اجزای متباین.

(متباین یعنى امورى که میان هرکدام از آن‌ها با دیگرى، از نسب اربع، تباین کلّى وجود دارد و هیچ کدام بر هیچ فردى از افراد دیگر صدق نمى‌کند.)

مفهوم تقسیم یا قسمت از جمله مفاهیم بدیهى‌است که نیاز به تعریف ندارد و آنچه بیان شد تنها یک تعریف لفظی محسوب می شود.

وقتی شیئی را تقسیم می کنیم:

  • خود آن شىء را مَقسَم می گویند. (یعنی محل تقسیم)
  • هر یک از اجزای آن را نسبت به خود شیء قِسم می گویند. (مجموع آنها را اقسام گویند)
  • هر یک از اجزای آن را نسبت به همدیگر، قَسیم گویند.

مثلا در علم منطق مى‌گویند: علم بر دو قسم است 1.تصوّر 2.تصدیق. در اینجا علم، مقسم است. هریک از تصوّر و تصدیق نسبت به خود علم، اقسام و نسبت به یکدیگر، قسیم شمرده مى‌شوند. یعنى تصوّر، قسم علم است و قسیم تصدیق است. متقابلا تصدیق نیز قسم علم و قسیم تصوّر است.

 

فایدۀ تقسیم

تقسیم و دسته‌بندى اشیاء، امری فطری در انسان است که نیاز به آموختن ندارد. (مانندنطق) ذهن انسان از زمانی که چشم باز می کند، مشغول تقسیم بندی اشیاء است: تقسیم موجودات به جمادات، نباتات، حیوانات. تقسیم انسانها به سیاه، سفید و ...، تقسیم علم به طب، فیزیک، شیمی و ...

تقسیم فواید فراوانی دارد، مثلا به کمک آن می توان علوم را به صورت ابواب و فصول جداگانه تدوین کرد تا مراجعه به آن آسان باشد، با تقسیم زمان به سال و ماه و هفته و ... می توان مقدار عمر و تاریخ را فهمید و از وقت بهتر استفاده کرد، با تقسیم مدارس به ابتدایی، متوسطه و ... می توان برای هر سطح شیوه آموزش مناسبی قرار داد و ... اما فایدۀ اصلی قسمت از دیدگاه علم منطق این است که به وسیلۀ قسمت مى‌توانیم حدود و رسوم اشیاء را به دست آوریم. (که در درس های آینده به آن خواهیم پرداخت)

 

اصول تقسیم

یک تقسیم‌بندى اگر بخواهد منطقى و جامع و مانع باشد،باید از چهار اصل پیروى کند:

1) لزوم ثمره: تقسیم‌بندى باید ثمره و فایده ای داشته باشد. برای این منظور، اقسام باید از جهت ویژگی ها و احکام موردنظر، گوناگون باشند.

مثلا در علم نحو، اگر فعل را به ماضی، مضارع و امر تقسیم کنیم، هر کدام حکم خاصی دارد و این تقسیم مفید است، ولی اگر فعل را به فعلی که عین الفعل آن مضموم، مفتوح ی مکسور است تقسیم کنیم، هر سه در علم نحو حکم یکسانی دارند و چنین تقسیمی مفید نیست.

2) لزوم مباین بودن اقسام: تقسیم تنها در صورتی صحیح است که هر یک از اقسام با دیگری مباین باشد و هیچ یک بر مصادیق دیگرى صدق نکند. این اصل از تعریف تقسیم به دست می آید.

مثلا تقسیم عدد به زوج و فرد، تقسیم درستی است، چون هر عددی یا زوج است یا فرد. ولی تقسیم انسان ها به دانا، نادان، بیمار و سالم درست نیست، زیرا ممکن است انسانی هم دانا باشد و هم بیمار و این ها قسم های مباین و جدا از هم نیستند.

3) اساس تقسیم: هر تقسیمى باید براساس جهت واحدى بنا شود، نه این‌که بعضى اقسام بر جهتى و بعضى دیگر بر جهت دیگر استوار باشد.

مثلا اگر بخواهیم کتاب های یک کتابخانه را بر اساس الفبا تقسیم بندی کنیم، باید همواره یک جهت، مثلا نام کتاب را در نظر بگیریم، نه اینکه برخی را بر اساس حرف اول نام کتاب و برخی را بر اساس حرف اول نام نویسنده یا حرف اول موضوع آن دسته بندی کنیم که فایده ندارد.

همچنین وقتی فصل را به قریب و بعید تقسیم می کنیم، یک جهت، یعنی قرب و بعد از ماهیت را در نظر گرفته ایم که صحیح است.

4) جامع و مانع بودن: مجموعۀ اقسام باید با خود مَقسَم مساوی و برابر باشد.

جامع بودن تقسیم یعنی همۀ اقسامی را که می تواند در آن وارد شود در بر بگیرد. به عبارت دیگر حاصر باشد، یعنی تقسیم به صورت حصر عقلی منحصر در اقسام باشد و فرد دیگرى در بین نباشد که از اقسام بیرون باشد. مانع بودن تقسیم یعنی مانع از وارد شدن امور دیگری غیر از اقسامش در آن باشد.

مثلا تقسیم انسان به عالم و جاهل، از این لحاظ صحیح است: می توان گفت هر انسانی یا عالم است یا جاهل است و هر عالم یا جاهلی انسان است. به این ترتیب مجموعۀ اقسام با مقسم برابرند.

  

انواع تقسیم

 تقسیم بر دو نوع است:

 

1) تقسیم کلّ به اجزای آن (تقسیم طبیعى)

چهار نوع دارد:

الف) تقسیم بر اساس تجزیه و تحلیل عقلی:  مانند تقسیم انسان به حیوان و ناطق. در اینجا انسان را مرکب عقلى و اجزای آن را اجزاء تحلیلى عقلى می گویند.

در این نوع تقسیم، اجزاء در ذهن قابل تصورند، ولی در خارج نمی توان آن ها را تفکیک کرد. یعنی آن امر کلی که مقسم قرار گرفته، در خارج مرکب و دارای اجزا نیست که با کالبدشکافى بتوان به آن‌ها رسید. ولى در ذهن که تصوّر مى‌شود، عقل ما آن‌ها را به یک سلسله اجزاء عقلى تجزیه و تحلیل مى‌کند.

ب) تقسیم بر اساس تجزیه و تحلیل طبیعی: مانند تقسیم آب به اکسیژن و هیدروژن، یا تقسیم خون به گلبول های قرمز و سفید و پلاسما. در اینجا آب را مرکب طبیعی و اجزای آن را اجزاء طبیعى یا عنصرى می نامند.

در این نوع تقسیم، کل یا مرکب به اجزای اصلی و اولیۀ آن که در عالم طبیعت موجود است و به‌طور طبیعى و خدادادى از آن ها  تشکیل شده (بدون دخالت بشر)، تقسیم می شود.

ج) تقسیم بر اساس تجزیه و تحلیل صناعی: مانند تقسیم کاغذ به پنبه و آهک یا تقسیم سکنجبین به سرکه و انگبین (شکر یا عسل). در اینجا کاغذ را مرکب صناعی و اجزای آن را اجزای صناعی می گویند.

در این نوع تقسیم، کل بر اساس اجزایی که دست بشر در ساخت آن به کار برده تقسیم می شود.

د) تقسیم بر اساس تجزیه و تحلیل خارجی: بر دو نوع است:

  1. تقسیم به اجزای متشابه: مانند تقسیم متر به صد سانتی متر، یا تقسیم خط به چند پاره خط
  2. تقسیم به اجزای غیرمتشابه: مانند تقسیم منزل به آجر و گچ و آهن و سیمان و ... یا تقسیم منزل به اتاق و حیاط و پشت بام و ... یا تقسیم انسان به گوشت و خون و پوست و ....

در اینجا کل (مانند انسان یا منزل) را مرکب خارجی و اجزای آن را اجزای خارجی می گویند.

در این نوع تقسیم، کل بر اساس اجزایی که در خارج موجود و مشهود هستند تقسیم می شود.

 

2) تقسیم کلّى به جزئیات آن (تقسیم منطقى)

این تقسیمی است که در علم منطق با آن سروکار داریم و برای به دست آوردن حد و رسم اشیاء مفید است. در این تقسیم کلی به افراد یا جزئی های مندرج در آن (منظور جزئی اضافی است) تقسیم می شود. مانند تقسیم مفرد به اسم و فعل و حرف.

خصوصیت مهم این تقسیم (و تفاوت آن با تقسیم طبیعی) این است که:

در تقسیم منطقی، بین اقسام و مقسم، حمل برقرار می شود. (در مثال فوق می توان گفت: اسم، مفرد است (حمل مقسم بر اقسام) و همچنین می توان گفت: این مفرد، اسم است. (حمل اقسام بر مقسم)

قبلا بیان شد که در هر حملى یک جهت اتّحاد بین موضوع و محمول لازم است تا حمل صحیح باشد وگرنه حمل مباین بر مباین غلط است و یک جهت تغایرى هم بین آن دو لازم است تا دو تا بودن آن ها محفوظ بماند و حمل شىء بر خودش نشود.

بنابراین در تقسیم منطقی هم باید جهت واحدی در مقسم باشد که بین اقسام مشترک باشد و حمل را امکان پذیر کند و همچنین باید جهت امتیازی در هر یک از اقسام باشد که آن را از یکدیگر متمایز کند و با هم مباین باشند.

 

1) جزء ماهیت و ذات آن ها است (مقوم اقسام) 

  • الف) جهت جامع، جنس است. (یعنى همۀ اقسام در جنس قریب با یکدیگر مشترک هستند) در این حالت طبیعى است که جهت افتراق و تمایز اقسام از همدیگر، فصل قریب هر یک از آن ها است که مقوّم و مختص به آن قسم مى‌باشد. این نوع تقسیم را «تنویع» (یعنی نوع نوع کردن) و هر یک از اقسام را «نوع» می نامند.
    مثال: تقسیم حیوان به انسان و اسب و ... . در این تقسیم چیزی که در همۀ اقسام مشترک است، همان جنس قریب، یعنی حیوان بودن است. هر یک از اقسام، یعنی انسان، اسب و ... نوع هستند و آنچه آنها را از هم متمایز می کند، فصل های آن ها (ناطق بودن، صاهل بودن و... ) است. 
  • ب) جهت جامع، نوع یا جنس است. در این حالت طبیعى است که جهت افتراق و تمایز اقسام از همدیگر، امور عرضى و عوارض عامه‌اى باشد که بر مقسم عارض مى‌شود. این نوع تقسیم را «تصنیف» (یعنی صنف صنف کردن) و هریک از اقسام را «صنف» می نامند.
    مانند تقسیم انسان به سفید و سیاه و سرخ و ... . در این تقسیم، چیزی که در همۀ اقسام مشترک است، نوع، یعنی انسان بودن است و به واسطه اشتراک در نوع، در جنس یعنی حیوان بودن هم شریکند. هر یک از اقسام، یعنی سفید، سیاه و ... صنف هستند و آنچه آنها را از هم متمایز می کند، عوارض عامی مانند سیاهی و سفیدی و ... است. 
  • ج) جهت جامع، صنف یا نوع یا جنس است. در این حالت طبیعى است که جهت افتراق و تمایز اقسام از همدیگر، ویژگی های فردی هر یک از مصادیق است) این نوع تقسیم را «تفرید» (فرد فرد کردن) و هریک از اقسام را «فرد» می نامند.
    مانند تقسیم عالم به حسن، حسین، جواد و ... . در این تقسیم، چیزی که در همۀ اقسام مشترک است، صنف یعنی عالم بودن است و به واسطه اشتراک در صنف، در نوع یعنی انسان بودن و در جنس یعنی حیوان بودن هم شریکند. هر یک از اقسام، یعنی حسن، حسین و ... یک فرد هستند و آنچه آنها را از هم متمایز می کند، خصوصیات فردی آن ها است.

 

2) خارج از ماهیت آن ها است. 

  • مانند تقسیم سفید به پنبه و برف و کاغذ و ...  که همه در وصف عرضی سفیدی با هم مشترکند، ولی در ذاتیات و عوارض دیگر از هم ممتازند. یا تقسیم عالم به غنی و فقیر که همۀ اقسام در عرضی عالم بودن مشترکند، ولی در مشخصات صنفی با هم متفاوتند.

 


منابع:

شرح منطق مظفر، علی محمدی خراسانی، جلد 1

المنطق، علامه مظفر، ترجمه علی شیروانی، جلد 1

 

تلخیص از سمیه افتخاری 

نظرات  (۱)

عالی
ممنون از مطالب پر محتوا یتان

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.